کد خبر: ۹۲۴۴۳
تاریخ انتشار: ۰۶:۱۵ - ۱۷ دی ۱۳۹۴ - 2016January 07
شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت>هر روز پزشکان بیشتری جذب رشته‌های مدیریتی- پزشکی می‌شوند. از 1993 تا امروز تعداد برنامه‌های مرتبط با این رشته‌ها از 6 به 65 رسیده است و نیمی از دانشجویان پزشکی را در بر می‌گیرد.
به گزارش شفا آنلاین،بخش بزرگی از دانشجویان مدیریتی- پزشکی (ام‌دی/ ام‌بی‌آ) یک دوره تخصصی را تمام کرده‌اند و بعد از آن می‌خواهند با استفاده از آموزش‌های مدیریتی پزشکان، بیمارستان‌ها یا بقیه بخش‌های نظام سلامت را مدیریت کنند.

 امروز در دانشگاه استنفورد که من یکی از از کسانی هستم که در آنجا تخصص دوگانه دارند، همشاگردی‌های من می‌خواهند به جای مدیریت به عرصه نوپای ثبت دیجیتالی داده‌های پزشکی بپیوندند. ما با رشد انفجارگونه این فرصت‌ها احاطه شده‌ایم که با بیش از 2 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری تنها در نیمه اول سال 2015 به راه خود ادامه می‌دهند.

 دوکسیمیتی، یک شبکه تخصصی پزشکان، در سال 2011 گزارش داد که فقط 68 درصد از دانشجویان پزشکی استنفورد تحصیلات تخصصی خود را در رشته‌های بالینی ادامه دهند که این به‌جز 6 دانشگاه پزشکی آمریکا، کمترین میزان بوده است.

 همین‌طور که برای تکمیل تحصیلاتم بین انتخاب بین بیمارستان و سیلیکون ولی، مرکز فناوری پیشرفته آمریکا در کالیفرنیا، شک داشتم، به دلایلی برخورد کردم که باعث می‌شود کسب و کار برای یک پزشک جذاب‌تر از مراقبت از بیماران باشد.

تضاد بین محیط‌های کار
       در زمان آموزش رزیدنتی، بیمارستان درواقع خانه دانشجو است. بعد از صدمات روانی و جسمی حاصل از کار شبانه، تلفن‌های اورژانس یا جراحی‌های طولانی‌مدت، از سلامت و عملکرد رزیدنت خسته و کوفته حمایت اندکی می‌شود.

رزیدنت‌ها برای آنکه بتوانند طی اقامتشان در بیمارستان سرپا بمانند، باید غذاهای چرب و نوشیدنی‌های قندی کافه‌تریاهای بیمارستان‌ها را مصرف کنند. در بیمارستان بخش سن‌خوزه که در آنجا کار می‌کردم، ما باید سوابق بیماران را در اتاقی به‌هم‌ریخته، خاک‌آلود و کم‌نور در کامپیوتر ثبت می‌کردیم.

 اتاق ورزش در این نوع بیمارستان‌ها، اگر موجود باشد، اغلب غیرقابل‌دسترسی یا بدون امکانات کافی است. جای آرامی که بتوان در آن از نور چراغ‌های فلئورسنت، پیج شدن‌های بی‌وقفه و بوی بد بیمارستان چند لحظه‌ای خلاص شد، عملاً وجود ندارد. اطاق‌هایی که پزشکان باید طی کشیک‌های شبانه در آن چرتی بزنند، کم از سلول‌های زندان ندارد. بعد از 14 ساعت کار فشرده بی‌توقف از ترس خواب رفتن، مجبورم با شیشه‌های پایین و صدای بلند موزیک به طرف خانه رانندگی کنم.

در همین زمان، هم‌کلاسی‌های من که کار در بخش تجارتی و صنایع را بر کار بالینی ترجیح داده‌اند، سوار بر اتوبوس‌های راحت به سمت محل آموزش خود می‌روند، جایی که می‌توانند در وقت استراحت، غذاهای درست و حسابی بخورند. هر وقت لازم شد مشاور روانشناسی و اتاق‌های بدنسازی دراخیارشان قرار دارد، گاهی حتی ماساژ هم می‌توانند بگیرند!

در داخل مجتمع‌های بزرگ امکان بنزین زدن، شستشوی لباس یا خشکشویی هم وجود دارد. حتی در فیس‌بوک می‌شود درباره مزایای استفاده از سلمانی‌های و خدمات تعمیر دوچرخه در درون مجتمع‌ها مطالبی پیدا کرد. حتی در مجتمع‌های کوچک‌تر مانند اسکوئر غذاهای ارگانیک سرو می‌شود، کلاس‌های یوگا برگزار می‌شود و برای ایاب و ذهاب در دیروقت شب سرویس وجود دارد.

چطور مراقب سلامت دیگران باشم؟
       وقتی قرار است مصاحبه دوره رزیدنتی را پشت سر بگذارید که دلهره‌آورترین بخش دوره آموزش پزشکی به حساب می‌آید، حس می‌کنید به دردسر افتاده‌اید. نمی‌دانستم وقتی ما سلامت خودمان را نمی‌توانیم حفظ کنیم، چطور استادان ما توقع دارند بتوانیم بقیه را سلامت نگه داریم. شرکت‌های فناوری برای آنکه بتوانند نیروی کار سلامت و مولد را در خدمت داشته باشند، مرز بین زندگی کاری و شخصی را از میان برده‌اند.

نهادهای پزشکی، برعکس، برای تزریق «تعادل سلامت» و سلامت نگه داشتن کارکنان خود سعی در کاهش ساعت‌های کار دارند. شورای اعتبارگذاری برای آموزش فارغ‌التحصیلان پزشکی ساعات کار رزیدنت‌های سال یک را به 80 ساعت در هفته رسانده است.

بدون آنکه بخواهم درباره کم و زیاد این فرمان چون و چرا کنم، شکایتم این است که تمرکز صرف بر ساعات کار درواقع بین زندگی فردی و کاری شکافی ایجاد می‌کند که سبب بیشتر شدن این ناسازگاری می‌شود.

 تحقیقات نشان داده‌اند، صرف کاهش ساعات کار نمی‌تواند اثری جدی بر کاهش فرسودگی شغلی، آزارهای عمده جسمی و روانی یا خودکشی داشته باشد. یک مطالعه جهانی که نتایج آن در نشریه پزشکی آمریکایی چاپ شده است، می‌گوید، انتظار می‌رود که 29 درصد از دانشجویان پزشکی طی دوره آموزش خود دچار افسردگی شوند.

 رزیدنت‌ها با احساس اینکه جدول کاری زیر پا لگدمالشان کرده یا اینکه ساعت‌های کار و عمرشان با وارد کردن سوابق بیماران در کامپیوتر به هدر می‌رود یا با دریافت یک حقوق بسیار ناکافی و احساس بار سنگینی که بازپرداخت قرض‌های دانشگاه بر دوششان گذاشته است، گاه گرفتار بدبینی مفرط می‌شوند. رزیدنت‌های قبلی به من هشدار دادند، حالا که حق انتخاب دارم، تا دیر نشده از کار بالینی کنار بکشم و وارد بخش صنایع و کسب و کار پزشکی شوم.

 به نظر آن‌ها، پزشکی علاوه بر از دست دادن عواید فراوانی که داشته است، سرزندگی خود را هم دارد از دست می‌دهد. همان سرزندگی که بیماران ما انتظار و شایستگی آن را دارند.

گام‌های اول
       تازگی، برنامه‌هایی برای رفاه رزیدنت‌ها راه‌اندازی شده است. در دانشگاه استنفورد، برای مثال، برنامه‌ای برای رزیدنت‌های جراحی عمومی گذاشته‌اند به نام «تعادل در زندگی» که مسائل حرفه‌ای، جسمی و روانی و رفاه اجتماعی آنان را مورد توجه قرار می‌دهد. به رزیدنت‌های تازه‌وارد بیهوشی هم مطالبی درباره خواب و شرکت در برنامه‌های گروهی آخر هفته داده می‌شود.

 دانشجویان رزیدنتی اورژانس آخر هفته‌ها در جلسات گروهی درباره سلامت روانی شرکت می‌کنند، خدمات حمایتی و مشاوره‌ای نیز در دسترس هستند. شرکت‌های فناوری در همین نزدیکی ما، درس‌های ارزشمندی به ما می‌دهند: نیروهای بالقوه کارکنانمان را در نظر داشته باشیم و با ایجاد محیط مراقبتی کل‌نگرانه بتوانیم بین زندگی کاری و شخصی همگرایی پدید آوریم، نه فقط برای رزیدنت‌ها بلکه برای همه پزشکان.

خواسته‌های صنفی ما عجیب‌وغریب نیستند: غذای سالم برای آنکه کار کنیم، سالن‌های ورزشی برای آنکه توانمان فرسوده نشود و بهبود محیط‌هایی تا روابطمان را بهبود بخشیم، از فشار کار کمی آسوده شویم و بتوانیم بخندیم و در یک کلام انسان باشیم. LosAngeles Times
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: