شفاآنلاین:جامعه>آسیب ها>در دوردست ها سراغش را نگیریم، همین نزدیکی هاست، بخشی از وجود ما، آن چنان با رفتارهای خشونت آمیز عجین گشته که هر یک از ما لااقل برای یک بار هم که شده با شعله ور شدن آتش خشم و تند شدن ضرباهنگهای قلب مان آشنائیم.
کافیاست این بخش پنهان مجالي پيدا كند و به دنبال فکری نابجا و غیرمنطقی تحریک شود، آن گاه به سادگی لحظات شادی و امید را به تلخی و یأس، اضطراب، فروپاشی، تهدید و تحقیر مبدل می سازد.در دنیایی که ما زندگی می کنیم، اگر چه هنوز برای بیشتر ما خانه و خانواده محل امن و مطمئنی برای آرمیدن و تجدید قوای از دست رفته به شمار می آید و خانه پناهگاهی است برای در امان ماندن از خشونت های ناشناخته وشناخته شده اجتماعی، اماهنوز کم نیستند زناني که نه تنها خانه خویش را امن نمی بینند، بلکه بیرحم ترین کلمات تحقیرآمیز را در آنجا هر روز و هرشب یا شنیده اند و یا می شنوند. و در خلال عمر خویش یا قربانی خشونت واقع می شوند.خشونت عليه زنان در تمامي مناطق جغرافيايي و در اعصار مختلف تاريخي وجود داشته و مرزهاي فرهنگي،طبقه اجتماعي و اقتصادي،تحصيلي را در نورديده است اما توجه به خشونت ها،به عنوان معضل حقوقي و اجتماعي كه درسالهاي گذشته مورد استقبال برخي از فعالان زنان يا حتي كارشناسان در حوزه هاي اجتماعي، روانشناسي و حقوقی واقع شده است.به همين منظور با«شكيبا شاكرحسيني»فعال حقوق زنان و كارشناس روانکاوى درباره خشونت خانگي عليه زنان همچنين چه دلايلي در جامعه باعث بروز اين نوع از رفتارمي شود، گفت و گویی داشتيم كه در ادامه مي خوانيد: تنها خشونت فيزيكي در كشور به رسميت شناخته شده استاين فعال حقوق زنان مي گويد:جدا كردن خشونت خانگي از بحث خشونت اجتماعي ممكن است باعث گمراهي شود چرا كه اين دو مسئله هم دامنه هم يا به نوعي همديگر را همپوشاني مي كنند.خشونت از اجتماع وارد خانه مي شود و از طرفي هم مي توان گفت،خشونت از محيط خانواده وارد اجتماع مي شود و همين طور اين چرخه بين آنها در حال گردش است.به عنوان مثال در جامعه اي كه زن مورد اسيدپاشي قرار مي گيرد اما پيگيري در خور توجهي به پرونده اسيد پاشي نمي شود قطعا اين بي توجهي مسئولان در جامعه مي تواند باعث تقويت رفتارهاي خشن در محيط خانواده و جامعه شود چرا كه خشونت ورز با سيستمي مواجه است كه خيلي پيگير حق شهروند خود يعني زن نيست.»شكيبا شاكر حسيني با بيان اينكه خشونت به لحاظ فلسفي و تجربي داراي تعاريف متنوعي است،مي گويد:شايد عيني ترين شكل خشونت كه در كشور ما وجود دارد و افراد با آن مواجه هستند يا به گونه اي تعريف مشخصي در ذهن افراد براي خشونت وجود دارد خشونت فيزيكي است،تنها شكلي از خشونت است كه به رسميت شناخته شده و تنها نهادي مانند پزشكي قانوني به عنوان مامني براي پيوند بدن و قانون است و در چنين شرايطی ، زن مي تواند در مراجع قانوني خشونتي كه به او شده است را اثبات كند. اين كارشناس روانكاوي با بيان اينكه غير از خشونت فيزيكي،داراي خشونت هاي ديگر هستيم،تاكيد مي كند: خشونت پنهان يا نرم در كشور به رسميت شناخته نشده و حتي اثبات اين نوع از خشونت بسيار سخت و زمانبر است.وي با بيان اينكه خشونت نرم يا پنهان به اشكال مختلفي در جامعه خود را نمايان ميكند، تصريح مي كند: سركوب كردن،پايين آوردن اعتماد به نفس،خشونت كلامي،تهديد و كنترل رفت و آمد،جلوگيري از توانمند شدن زنان درزمينه اقتصادي از مجموعه رفتارهايي است كه منجر مي شود زن توانايي داشتن يك زندگي مستقل را ايجاد كند ندارد، سلامت رواني خود را از دست مي دهد و كاركردش را در اجتماع از دست بدهد.اين فعال حقوق زنان تصريح ميكند:«خشونت خانگي مشخصا رفتار سلطهگرانه اي است كه مي تواند در محيط خانواده و هم در اجتماع نشأت بگيرد اما صرفا دلايل بروزخشونت را نبايد در محيط خانواده و اجتماع جستوجو كرد بلكه شكل گيري اين نوع رفتارها مي تواند فرهنگ هم دخيل باشد.فرد سلطه گر مي خواهد زن را از جايگاه انسان بودن خارج كند، او را تبديل به شيء و ابزار كند كه به تمناها و خواسته هاي خود برسد.اين تمناها مي تواند تمناي جاه طلبي،تمناي قدرت طلبي،تمناي جنسي،تمناي انتقام جويي يا تمناي غيرتورزي باشد.در همه اين موارد زن ازجايگاه انساني،عقل و اراده وتصميم گيري خارج ميشود و مثل موم عسل در دست مرد قرار دارد و مرد به هر گونه اي كه بخواهد با او رفتار ميكند.شاكر اظهار مي كند:نوعي ديگر از خشونت وجود دارد كه در اين از خشونت مرد شريك زندگي خود را از نظر مالي محدود مي كند تا او هميشه از لحاظ مالي وابسته خود باشدكه از آن به عنوان خشونت اقتصادي مي توان نام برد. چرا زنان مورد خشونت خانگي قرار مي گيرند؟اين فعال حقوق زنان تصريح مي كند:در ابتدا بايد از انصاف به دور نباشيم چراكه خشونت صرفا عليه زنان صورت نمي گيرد، بلكه در مواردي مردان و كودكان نيز مورد خشونت قرار مي گيرند اما طبق آمار، در ايران خشونت خانگي عمدتا علیه زنان است و آنها قربانيان اصلی در خشونت خانگی هستند.وي درباره اينكه چرا افراد دست به خشونت مي زنند،مي افزايد: فرهنگ مردسالاري يكي از دلايلي است،كه مي تواند باعث بروز خشونت علیه زنان شود چرا كه اين فرهنگ معمولا مرد را برتر از زن معرفي ميكند. از دیگر دلایل بروز خشونت خانگی علیه زنان،می توان به نبود تعلیم برابر جنسیتی و نبود آموزش احترام متقابل در سیستم آموزش و پرورش ایران اشاره کرد. رسانه ها در سطح کشور با ساخت سریال هايي که در آنها خشونت علیه زن به طور آشکارا نشان داده می شود به گونه اي قبح خشونت را در سطح اجتماع ريخته اند و به نوعی باعث بازتولید خشونت در سطح جامعه هستند.در صورتی که رسانه ها می توانند با ساخت برنامه های آموزشی درباره اینکه زنی که در محیط خانواده از همسر یا پدر مورد خشونت قرار گرفته مي گيرد چگونه باید از خود دفاعکند.سيستم بهداشتی و درماني و حتی نيروي انتظامي ابزارهاي محدودي براي خدمات رساني به فرد خشونت ديده دارند. به عنوان مثال مراكز بهداشتی و درماني با همکاری رسانه می توانند ويژگي فرد خشونت ورز را به شهروندان آموزش دهند و اگر زني در محيط پيرامون خود با چنين فردي كه داراي اين ويژگي ها مواجه است، بتواند به موقع از خود دفاع كند.يا حتي مراكز درماني نشانه هاي خشونت را به مردم تعليم بدهند كه اگر فردي اين ويژگي ها را در خود مشاهده کرد آگاه باشد که او در جامعه به عنوان خشونت ورز شناخته مي شود و حتي اگر فردي اين ويژگي ها را در نزديكان خود مشاهده كرد آگاه باشد كه در معرض خشونت است. اين آموزش ها همان پيشگيري قبل از درمان است كه مسئولان بر آن تاكيد دارند اما در اين زمينه اقدامات مناسبي انجام نمي دهند. در ایران نهادي اجتماعي وجود ندارد كه زمانی قربانيان خشونت را مورد حمايت قرار دهند.فردي كه مورد خشونت قرار مي گيرد به دليل نبود آموزش گروهي مجبور است به تنهايي و با آزمون و خطا خود را از اين شرايط خارج كند كه در خيلي از موارد فرد توانايي شناسايي مسير صحيح را ندارند.مسئله بعدي كه پاشنه آشيل بروز خشونت خانگي عليه زنان است، مراجع قانوني موضوع خشونت علیه زنان را به طور جدي پيگيري نمي كنند چرا كه تنها خشونتي كه قابل اثبات است خشونت فيزيكي است و ديگر اشكال خشونت به سختي اثبات مي شود كه در بعضي از موارد ممكن است اثبات هم نشود .بنابراين نهادي قانوني ونظارتي حساسيت كمي نسبت به اين مسئله دارند. نسخه ای برای خشونتوي در پاسخ به سوالي مبني به اينكه اين زنان براي خارج شدن از محيط خشونت، بايد طلاق بگيرند يا بسوزند و بسازند، می گوید:اصولا نسخه پيچيدن براي فردي كه در محيط هاي تنش زا حضور دارد كار دشواري است بسياري از زنان در زندگي مشترك خودشان خشونت را به گونه هاي مختلف تجربه كردند . اغلب اين زنان به دليل اينكه از خانواده خود حمايت مالي يا عاطفي نميشوند يا حتي به خاطر داشتن فرزند و وابستگي مالي كه به شوهران خود دارند تصميم به طلاق نمي گيرند چرا كه اگر اين زنان طلاق بگيرند در گرداب بزرگتري تحت عنوان جامعه مي افتند زیرا در ایران نگاه ناخوشایندی به زنان مطلقه وجود دارد،بنابراين زنان تنها راه حلي كه در پيشروي خود مي بينند تنها سوختن و ساختن است. شاكر با اشاره به اينكه خشونت در میان زنان دارای تحصیلات هم وجود دارد،بيان ميكند: براي اينكه تحقيقاتي در اين زمينه داشته باشم به دنبال زناني رفتم كه داراي مدارك حداقل كارشناسي بودند، دست شان در جيب شان بود، زناني كه در طبقه اجتماعي متوسط به بالا بودند و سبك زندگي مدرن داشتند،اما خشونت در بین زنان تحصیلکرده به شکل پنهان است. شكل خشونت در طبقه اجتماعي متوسط بالا،بيشتر حالت پنهان دارد و پيگيري خشونت در اين خانواده ها سخت تر است در صورتي كه خشونتورز در قشر پايين به صورت علني خشونت خود را بروز مي دهد.به عنوان مثال خانمي چندين سال است كه با همسر خود داراي جايگاه اجتماعي بالايي است زندگي ميكند،درصورتی که زن خود را مورد خشونت قرار می گیرد و خشونت ورز به دلیل اینکه همسرش به درگاه های قانونی شکایت نکند همیشه ترس و واهمه دارد چرا که ممکن است موقعیت اجتماعی او متزلزل شود.شکیبا شاکر حسینی با بیان اینکه زنان تحصیلکرده گرهگاههای کمتری برای جدای از همسر خود دارند تاکید می کند: زماني كه زن تصميم بگيرد از بافت زندگي مشترك خود خارج شود والدين حمايتهاي مالي و عاطفي را از او دريغ نمي كنند.زنان تحصيلكرده دیگر نگرانی شرایطه مالی نیستند چرا که آنان با توجه به شغلی که دارند از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار هستند و علاوه بر این خانواده حمایت مالی میشوند.حتی در موارد زنان تحصیلکرده از همسران خود مهریه دریافت نمی کنند تا بتواند حق طلاق داشته باشند.روزنامه قانون