کد خبر: ۹۱۵۱۵
تاریخ انتشار: ۰۶:۵۹ - ۱۰ دی ۱۳۹۴ - 2015December 31
شفا آنلاین>اجتماعی>سلامت> 39 ساله است،‌ با بیست سال سابقه بهیاری. تزریقات و پرستاری را خوب انجام می‌دهد. در 16 سال حضورش در مطبی در افسریه تهران اسم‌ورسمی به هم زده است.
به گزارش شفا آنلاین،به نقل از سپید  لیلا دولت‌آبادی بهیاری است که از اعضای انجمن کوتاه‌قامتان بلندهمت است. 128 سانتی‌متر قدش است اما همت بلندش او را به یکی از افراد بسیارموفق بدل کرده است. او قصد دارد برای ادامه تحصیل در رشته پرستاری به دانشگاه برود.

چرا کار بهیاری را به‌عنوان شغل انتخاب کردید؟
       این کار را زمانی انتخاب کردم که مادرم در بیمارستان بود. پدرم هم بیمار بود و این شرایط باعث شد تصمیم بگیرم وارد این کار شوم تا به سهم خودم به کسانی که می‌توانم کمک کنم.

با توجه به کوتاهی قدتان برایتان سخت نبود که وارد این شغل شوید؟
       چرا .ابتدا همه مخالفت می‌کردند و پیش پایم سنگ می‌انداختند ولی من دوست داشتم به همه ثابت کنم با همه مشکلاتی که به‌عنوان یک کوتاه‌قد دارم، می‌توانم این کار را انجام دهم. کوتاهی قد باعث می‌شد مردم فکر کنند من نمی‌توانم کارکنم. وقتی مراجعه‌کننده‌ای برای کارهای درمانی می‌آمد، فکر می‌کرد شاید من به خاطر کوتاهی قدم نتوانم کاری بکنم

. ولی وقتی کار انجام می‌شد همان بیماران برایم تبلیغ می‌کردند و می‌گفتند که من بهتر از هرکس کارشان را انجام دادم. الآن سه ‌ماه است که غیر از مطب، در یک درمانگاه هم هستم. مراجعین اولش می‌خواستند همکارم که بلندقد است کارهایشان را انجام بدهد اما بعدازاینکه من برایشان کاری انجام دادم نظرشان عوض شد.

اولین باری که سرکاررفتید به پیشنهاد چه کسی بود و کجا مشغول شدید؟
       سال 1376 کارم را شروع کردم. آن موقع درس می‌خواندم و عصرها در یک درمانگاه دوره می‌دیدم. پزشکان آنجا من را برای کار در یک مطب خواستند.

چند سالی آنها من را به بقیه همکارانش معرفی می‌کردند. تا اینکه برای کار فرم پر کردم و پزشکی که الآن پیشش کار می‌کنم، من را استخدام کرد. 16 سال است اینجا هستم و دکتر هیچ‌گاه به خاطر قامتم فکر نکرد من نمی‌توانم از پس‌کارها بربیایم . حتی بعد از مدت کوتاهی از من خواستند در دو نوبت‌کاری مطب بمانم و کارهای مطب را انجام دهم. الآن هم‌ کارهای بهیاری را انجام می‌دهم و هم خریدهای مطب با من است.

با توجه به اینکه تنها زن بهیار انجمن کوتاه‌قامتان هستید، دوستان کوتاه‌قامت دیگر برای کارهایشان پیش شما می‌آیند؟
       من در انجمن کوتاه‌قامتان بلندهمت و انجمن معلولان ایران عضو هستم. سال‌ها به‌عنوان بهیار در سفرهای کوتاه‌قامتان حاضر شدم. حتی سال 1391 با کاروان کوتاه‌قامتان به عتبات عالیات رفتم. البته به خاطر اینکه بر بالین بیماران باشم، نتوانستم به زیارت بروم اما پشیمان نیستم که تمام مدت بالای سر دوستانم بودم که بیمار شده بودند و به پرستاری نیاز داشتند.

سپید: واقعا قامت شما برایتان ایجاد مشکل نکرد؟
       به خاطر قدم مشکلات زیادی برای کارها دارم اما همه ‌کارهای مطب را انجام می‌دهم و حتی وقتی دکتر می‌خواهد کمکم کند نمی‌پذیرم. خودم همیشه روی پای خودم ایستاده‌ام و مشکلاتم را حل کرده‌ام. برای مثال محیط مطب را به‌گونه‌ای درست کرده‌ام که باوجود رعایت استانداردهای بلندقدها و وزارت بهداشت بدون مشکل کارکنم.

 به خاطر کوتاه‌قدی‌تان از سوی مراجعین آزار هم دیده‌اید؟
       بله. خیلی از اوقات وقتی مشکل بیماران حل نمی‌شد یا می‌گفتم که پزشک باید آن کاررا برایشان انجام دهد می‌گفتند« خوبه خدا قدتو کوتاه کرده». با برخوردهای مردم خیلی روزها ناراحت شدم اما احساس می‌کنم در کارم صددرصد موفق هستم.

خودتان فرزندی دارید؟
       نه من به خاطر کوتاه‌قد بودنم ازدواج نکرده‌ام. نمی‌خواستم نسل کوتاه‌قامتی به وجود بیاید و زجری را که خودم کشیدم، بکشد. من در زندگی زجر زیادی کشیده‌ام و هیچ‌گاه پشتوانه‌ای نداشته‌ام. در زندگی و جامعه به خاطر کوتاهی قدم مشکل داشتم. به خاطر قدم به من کار نمی‌دادند. برخی آقایان کوتاه‌قد همسران بلندقد دارند اما برای ما خانم‌ها این مشکل بزرگ‌تر است و مردان بلندقد با ما ازدواج نمی‌کنند. من ژنتیک کوتاه‌قدی را ندارم اما چون جامعه این‌گونه ازدواج را نمی‌پذیرد من هم ازدواج نکردم.

بچـه‌ای کـه شفـا گـرفـت

از خاطرات خوبتان برایمان بگویید.
       من بچه‌ها را خیلی دوست دارم. هشت سال پیش بچه سه‌ماهه‌ای را پیشم آورند که از حالت ظاهرش حدس زدم بیماری خاصی دارد. بچه بخیه داشت اما اجازه نداده بود بخیه‌هایش را بکشند. من این کار را کردم و خانواده بچه بی‌اندازه شاد شدند. گفتند به دلیل بیماری بچه هیچ جا این کار را نکرده و ساعت‌ها دنبال مطبی بودند که کمکشان کند. به دلم آمد که اگر این بچه مشهد برود خوب می‌شود. به مادربزرگ بچه گفتم. سه روز بعد مادربزرگ کودک زنگ زد و گفت بچه شفا گرفته است. الآن هشت سال می‌گذرد و من هنوز با خانواده‌اش در تماسم. شفا گرفتن این بچه و خدمتی که من توانستم برایش انجام دهم بهترین خاطره زندگی‌ام شد.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: