شفا آنلاین: مدتی پیش چند نفر از همکاران عزیزمان به ضرب گلوله (بنا به گفته ها) از طرف بیمارانشان جان خود را از دست دادند و به کرات همکاران پزشک وکادر درمانی در بیمارستانهای مختلف این مرز و بوم توسط بیماران یا همراهانشان مورد ضرب و جرح قرار گرفتند.
شدت فاجعه به حدی بود که سازمان نظام پزشکی و نهادهای امنیتی به حفظ جان جامعه پزشکی تاکید کردند و با ارائه وسایل دفاعی مثل اسپری و شوکر ظاهرا قائله خاتمه یافت.
بارها در مراکز درمانی بیماران و همراهانشان بر اساس فرضیات و دانش خود نسبت به نوع درمان با صدای بلند اعتراض میکنند و متاسفانه اکثر گروه های پزشکی به این قبیل توهین ها و پرخاشها عادت کردهاند.
مسلما با منشور حقوق بیماران آشنا هستید. در صورت مطالعه دقیق تمامی موارد این منشور متوجه میشوید که اکثر این موارد پزشکان را در قبال بیماران مکلف به ادای وظایف میکند. وظایفی که سالها در قسمت های مختلف آموزش پزشکی به آنها اشاره شده است و تحت عنوان پروفیشنالیسم (تعهد حرفه ای)، اینکه پزشکان در قبال جامعه متعهدند که منافع بیمار را بر منافع خود مقدم بدارند، دوره میبینند. ما یاد گرفته ایم که بیماران همیشه حق و حقوقی دارند اما هر کجا حق و حقوقی مطرح میشود مسلما تکلیفی هم وجود دارد بعنوان مثال هر فرد محق حتما در قبال آن حق مکلف بوده و باید به وظایف خود عمل نماید تا شایسته آن حق و حقوق باشد. نمیتوان فردی را مجبور به انجام کاری (تکلیفی) کرد و حقش در قبال آن کار را ادا نکرد و بالعکس.
اما در قبال این تکالیف ما چه حقوقی داریم؟ به غیر از بده بستان علمی و مالی که انجام می شود در مقابل حقوق بیمار آیا حقوق جامعه پزشکی از نظر مسایل اخلاقی، حرمت ها و حریم ها یادآوری میشود؟ آیا در کنار منشور حقوق بیمار لازم نیست که منشور حقوق کارکنان درمانی نصب شود؟
حقوق به عنوان مجموعه ای از قواعد رفتاری بر انسان ها از جهت اینکه در اجتماع زندگی می کنند، حاکم است. اما حقوق تنها قاعده حاکم نیست قواعد دیگری مانند قواعد اخلاقی نیز بر رفتار انسانها حاکم است. هدف اغلب قواعد اخلاقی ارتقای فضیلت، نوع دوستی و عدالت خواهی است که هدف عمومی حقوق ایجاد نظم در اجتماع است. هدف حقوق (اسلام) این است که در ضمن مباحث حقوقی ارزشهای اخلاقی را در بین مردم استوار سازد. هر جا سخن از حق و تکلیف به میان می آید هم اخلاق مطرح است و هم احکام و قواعد (فقهی) و به تبع آن حقوق (اسلامی که منشا فقه اسلامی است). اکثر قواعد اخلاقی دارای اصول ثابت و لایتغیر و در هر جامعه ای مورد تائید و قبول هستند در حالی که اصول حقوقی بر حسب طبیعت و نوع زندگی اجتماعی ملتها فرق می کنند و دستخوش تغییر و دگرگونی می شود. در حقوق آثار و اعمال اشخاص و روابط آنها با یکدیگر مطرح است.
فشارهای اقتصادی و طب مدرن و انتظارات بیماران عامل مهمی است که بر حقوق بیمار اثر میگذارد. بنابراین فاکتورهای متعدد به این وفاق منجر میشود که ما نیاز به رشد اصول وابسته به حمایت از کارکنان در مراقبت بهداشتی و تأکید محقق بر حقوق بیماران به عنوان ضامنی مؤثر داریم. احترام به حقوق بیمار و تعیین چارچوب قانونی برای آن دارای سوابق ممتد در تاریخ مراقبتهای بهداشتی و درمانی کشورهاست. اما سوال اینجاست؛ ایا به راستی انتظار مردم از اخلاقی عمل کردن اعضای جامعه پزشکی (در شرایط فقدان منشورحقوق پزشکی) توسط تمام اعضا برآورده خواهد شد؟ تعامل اخلاق و حقوق پزشکی چیست؟ و چگونه می توان بجا و شایسته از ارزش و شان هر یک بهره وافی و کافی برد و اینکه تضمین اخلاق پزشکی توسط حقوق پزشکی تا چه اندازه اهمیت دارد؟
در حقوق اسلامی رعایت تکالیف حداکثری است و این چیزی از ارزش انجام آنها نمی کاهد. مساله حقوق رعایت نظم در کنار تعالی انسانی است، اخلاق نیز متکفل تعالی انسانهاست، لذا حقوق در مکتب اسلام هیچگاه نه مانع تعالی است و نه در مقابل ارزش مداری اخلاقی قرار می گیرد. بدین گونه که در اخلاق حرفه ای بایدها و نبایدها مطرح می گردند اما نقطه مقابل حقوق حرفه ای نیستند بلکه بستر و زمینه ایجاد حقوق حرفه ای هستند. از آنجایی که تقریبا تمام مفاد حقوقی اخلاقی هستند یا به شکلی غایت انها به اخلاق میرسد و از سویی دیگر حقوق میتواند حامی اخلاق و عامل حفظ ان شود؛ لذا استقاده بجا و حمایتی از هر یک در مقابل دیگری میتواند در پیشبرد اهداف کاربردی موثر باشد.
چون جامعه پزشکی نیز ممکن است در موقعیت های پیش روی خود سهوا خطا برود، بهتر است که در نقاط حساس، حقوق پزشکان به گونهای به شکل قوانین درآیند که هم انتظارات مردم برآورده شود و هم حق جامعه پزشکی در این میان محفوظ شود.
در بسیاری از موارد که شکایات مطروحه علیه جامعه پزشکی منجر به تبرئه ایشان می شود، سوال این است که قانون چه ضمانت اجرایی برای احقاق حق و حقوق پزشک تبرئه شده قائل میشود؟
حال فرض کنید پزشکی که به علت شکایت بیمورد یک بیمار یا همراهان وی برای ماهها درگیر یک پرونده میشود و اجبارا مراجعات مکرر به دادسرا، پزشکی قانونی و دادگاه داشته و روزهای زیادی از شغل خود وامانده و مسلما ضرر مادی متوجه وی شده و از طرف دیگر از نظر روحی و روانی نیز دچار آسیب شده، حال که از اتهام مطروحه تبرئه شد، چرا نباید حق در خواست ضرر و زیان داشته باشد و چرا نباید سیر قضایی، چنین وحدت رویه ای ایجاد کند که پزشک نیز مانند سایر آحاد جامعه از چنین حقی برخوردار باشد؟
از دیگر حقوق قابل توجه پزشکان، حق مصونیت از هر گونه تعرض و پرخاشگری گفتاری و کرداری، حق داشتن امنیت برای ایفای وظایف شغلی اعم از امنیت مالی، جانی و شغلی؛ حق حمایت و مساعدت قضایی از سوی مسئولین، در مواردی که به سبب انجام وظایف شغلی مورد پیگرد قرار میگیرند؛ حق تصمیم گیری بر پایه اصول علمی و قانونی و پروتکل های مصوب و حق داشتن استقلال در تصمیم گیریها در حدود شرح وظایف؛ حق برخورداری از سلوک مناسب و تکریم از سوی مسئولین، کارکنان، ماموران دولتی، بازرسان، بیماران و همراهان ایشان و بسیاری حقوق دیگر است که می بایست مورد توجه قرار گیرند و همانند قوانین مربوط به حقوق بیمار و اخلاق پزشکی ضمانت اجرایی پیدا کنند.
*دبیر هیات مدیره انجمن دانشآموختگان پزشکی عمومی ایران
شهریار خاقانی