کد خبر: ۸۸۶۳۴
تاریخ انتشار: ۰۵:۱۵ - ۱۸ آذر ۱۳۹۴ - 2015December 09
شفا آنلاین>اجتماعی>اعضای بدن دانش آموز عجبشیری به 4 بیمار زندگی دوباره بخشید. امیر حسین حداد که دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی بود، 10 روز قبل در مسیر بازگشت از مدرسه به خانه، دچار سانحه تصادف شد و پس از یک هفته جدال با زندگی، با اعلام مرگ مغزی از سوی پزشکان و اهدای اعضای بدنش به 4 بیمار، سر فصل تازه‌ای از کتاب زندگی را گشود.
به گزارش شفا آنلاین،مقصود حداد پدر امیر حسین از روز حادثه چنین گفت: چهارم آذر ماه بود که امیر حسین و دوستش از مدرسه به سمت خانه باز می‌گشتند.

  مدرسه امیر حسین در شهرکی که در آن ساکن هستیم  قرار دارد. ساعت 16 و 30  دقیقه بود که همراه دوستش در حال گذر از خیابان وقتی  پول دوستش روی زمین می‌افتد صبر می‌کند تا او پولش را بردارد ولی به محض اینکه یک پایش را از پیاده رو به داخل خیابان می‌گذارد، خودرو یکی از همسایگان که سرعت زیادی داشته از کنارش عبور می‌کند و امیر حسیبن پس از  برخورد به آیینه خودرو، به سمت حاشیه خیابان پرتاب می‌شود و سرش به گوشه جدول اصابت می‌کند.

پس از اینکه امیر حسین را به بیمارستان رساندند، پزشکان اعلام کردند در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد و باید به بیمارستانی در تبریز منتقل شود. در آنجا او را  در بخش مراقبت‌های ویژه بستری کردند و در طول یک هفته، چند مرتبه اوضاعش وخیم و دوباره بهتر شد تا اینکه پزشکان اعلام کردند امیدی به زنده ماندن امیر حسین نیست.
مقصود حداد ادامه داد: پزشکان بیمارستان پیشنهاد دادند به اهدای اعضای بدن امیر حسین رضایت دهیم تا فرزندان دیگری به کانون خانواده‌شان باز گردند، اما من و همسرم حاضر به انجام چنین کاری نشدیم. او فرزند دوم ما بود و  11 سال بیشتر نداشت. تصمیم بسیار سختی برعهده من و مادرش گذاشته شده بود و نمی‌توانستیم جای خالی تنها پسرمان را طاقت بیاوریم.
 به یاد روزهایی افتاده بودم که کنارم می‌نشست و به دستانم خیره می‌شد تا ببیند وسایلی را که نیاز به تعمیر داشتند چگونه درست می‌کنم و همین کافی بود تا به ذهن بسپارد و دفعه بعد خودش وسایلی را که خراب شده بود تعمیر می‌کرد.

مادرانه‌ها
او عاشورای سال 1384 به دنیا آمد برای همین نامش را امیر حسین گذاشتیم. هر چه بزرگتر شد به شنیدن داستان زندگی ائمه(ع)، علاقه بسیاری نشان داد و از اینکه پدرش او را با خود به مراسم شبیه خوانی و عزاداری می‌برد استقبال می‌کرد. از چند روز مانده به ماه محرم بی‌قرار این می‌شد که طبل و دهلش را به دست بگیرد و در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت کند. این روزها که خانه، جای خالی‌اش را فریاد می‌زند به یاد ماه محرمی که گذشت می‌افتم و او را در لباس مشکی و  در حال شستن ظرف‌های هیأت می‌بینم. اعظم عظیم نیا مادر امیر حسین با بیان این جملات ادامه داد: برنامه‌های تلویزیونی مرتبط با اهدای عضو را دیده بود و به من می‌گفت دوست دارم مانند این افراد بمیرم و بعد از مرگم عده‌ای به زندگی برگردند، اما هیچ وقت باورم نمی‌شد زمان وداع من با او به این زودی فرا برسد.

ماه محرم به دنیا‌ آمده بود و درماه عزاداری سید و سالار شهیدان هم از دنیا رفت، اما با بخشیدن قلب، کــــبد و کلیه هایش برای همیشه خاطره ساز شد.

این مادر دلسوخته افزود: امیر حسین پسر بازیگوش و در عین حال باهوشی بود برای همین هیچ کدام از همسایه ها، اقوام و آشنایان از او گلایه نمی‌کردند. در تمام کارهای خانه حتی سبزی پاک کردن به من کمک می‌کرد و هر بار به او می‌گفتم به جای این کارها درس و مشق هایت را انجام بده  می‌گفت دانش آموز باید در کلاس درس بخوبی تمرکز داشته باشد تا نیازی به مرور درس‌ها پیدا نکند.

  این حرف هایش را وقتی باور می‌کردم که برای بررسی روند تحصیلی‌اش به مدرسه می‌رفتم.
معلم هایش می‌گفتند امیر حسین سر کلاس بخوبی گوش می‌دهد، همین هم باعث می‌شود مطالب درسی را به درستی یاد بگیرد و نمرات بالایی دریافت کند.

همه خوبی‌هایی که در طول زندگی 11 ساله امیر حسین از او دیده بودم، مانع می‌شد تا پیشنهاد پزشکان را مبنی بر اهدای اعضای بدن امیر حسین بپذیرم. به آنها می‌گفتم اگر هزار نفر هم جمع شوند و از من بخواهند به انجام این کار رضایت دهم باز هم قبول نمی‌کنم، اما نمی‌دانم چطور شد که به یکباره قلبم گواهی داد پسرم به آغوشم باز نخواهد گشت و به جای اینکه اصرار به بازگشت او داشته باشم، بپذیرم که با رفتنش مادران دیگری داغدار  نشوند.

عظیم نیا روز نهم آذرماه برای همیشه با فرزندش خداحافظی کرد و کسانی که اعضای بدن فرزندش را دریافت کرده‌اند ندیده است اما می‌گوید: شنیده ام کبد امیر حسین به یک دختر شیرازی و کلیه‌هایش به دو دختر ساکن تبریز پیونده زده شده است، اما نمی‌دانم قلبش در سینه چه کسی می‌تپد. آرزوم دارم هر چه زودتر صدای تپش‌های قلب او را بشنوم تا داغ ندیدنش برایم قابل تحمل شود.ایران
 

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: