بنابراین، در چنین رویکردی، تروریستها افرادی آسیبدیده تلقی میشوند، نه
قاتل یا جنایتکار بالفطره یا لزوما نابهنجار. در این میان، حضور در یک گروه
و اثرپذیری از یک ایدئولوژی به معنایابی در زندگی، انسجام و اطاعتپذیری
کمک میکند و البته باعث تشدید خشونتگرایی میشود. از سوی دیگر، مساله
خشونتگرایی نیز به انسجام و اطاعتپذیری بیشتر اعضا یاری میرساند. به
عبارت دیگر، حضور در گروه و پیدایی احساس تعلق سبب میشود فرد احساس مهم
بودن در زندگی بکند و آمادگی چندانی برای تردید در درستی اهداف و اعمال آن
گروه نداشته باشد.
چنین فردی هم برای اعمال خشونت آمادگی بیشتر پیدا میکند و هم از خشونتورزی دیگر اعضای گروه اثر میپذیرد. مطالعات اولیه درباره اعضای زن اروپایی که به داعش پیوستهاند، گویای آن است که همه آنان بین 16 تا 25 سال سن دارند، اغلب تحت شرایط دشوار زندگی و رشد کردهاند، همگی از نظر احساسی بهشدت ناپایدار و آسیبپذیر هستند و در نتیجه به دنبال معنایی برای زندگی و هویت خود میگردند.
روشن است چنین کسانی از ظهور یک آرمانشهر استقبال کنند، برای تحقق آن آماده فداکاری باشند و اعمال هرگونه خشونتی را در مسیر آرمانشهر خود موجه بدانند. بر اساس گزارش دیولت،آلمان زنی به نام امحسین که شهروند بریتانیا است و ظاهرا مدتی را در میان داعشیها سپری کرده است، پس از اعدام پیتر کسیگ گروگان آمریکایی و 18 شهروند سوری به دست داعش، در صفحه شخصی خود نوشت: «این تعداد گردن زدن آنهم به صورت همزمان واقعا عالی بود. من که از دیدن این فیلم ویدیویی خیلی لذت بردم.» تعابیری از این دست که کم نیست و نیز تداوم اقدامات وحشیانهای چون آتش زدن، غرق کردن و گردن زدن مخالفان، نشانگر نکته مهم و جالبی است که روانشناسان تذکر میدهند: تروریستها در خلال اقدامات خود، به بازتفسیر مباحث و مفاهیم اخلاقی و مذهبی دست میزنند در نتیجه، قربانیان فعالیتها و اعمال خود را سرزنش و تحقیر میکنند و این قربانیان را از انسانیت تهی میسازند. این فرآیند بدان معناست که سازوکارهای روانی کنترل درونی تضعیف شده، انجام اعمال ویرانگرانه تسهیل میگردد.
توضیح آن که تروریستها که خود را مدافع یک آرمان و هدف مقدس میدانند،
کنارزدن هر مانعی در مسیر تحقق آن آرمان و هدف را ضروری میپندارند و
بنابراین به توجیه اخلاقی خشونتورزی گروه خود و ضرورت آن دست میزنند و
حتی آن را به نوعی جراحی گریزناپذیر تشبیه میکنند. در این چارچوب، مفاهیم
تغییر محتوا میدهند و جای ظالم و مظلوم (قربانی) عوض میشود؛ فرد تروریست
خود را در جایگاه یک قربانی میبیند که راهی جز مبارزه برایش نمانده و در
مقابلش دنیای شر و بدی ایستاده است که باید به هر شکل و شیوهای از بین
برود.
طبیعی است که دنیای شر و مظاهر و نمادهای آن نمیتوانند گویای انسانیت باشند و همین امر سبب میشود فرد خود را از مسئولیت جنایاتش تبرئه کند. نکته پایانی آن که اقدامات خشونتبار گروههایی چون داعش، مانند هر پدیده دیگری، نمیتواند تکعلتی باشد و باید به بررسی سایر عوامل (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) نیز پرداخت، اما به نظر میرسد میزان اثرگذاری مسائل روانی در این میان از اهمیت بالایی برخوردار و اتخاذ رویکردی روانشناسانه برای مبارزه با این تفکرات ضروری است.
سیدعبدالامیر نبوی/ عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی