به گزارش شفاآنلاین : اگر در همین هفته (12 تا 18 آذر) که به نام معلولان نامگذاری شده، خود را به جای یک معلول سوار بر صندلی چرخدار فرض کنید، میبینید که گوشه گوشه شهر برای شما غریبه است؛ غریبهای که با وضعیت جسمی شما بیگانه است، چرا که کوچه و خیابانهایش را با شرایط جسمی شما تطبیق نداده است.
سیستم حمل و نقل عمومی هم همینطور. آن را هم باید غریبهای دیگر در زندگی معلولان به حساب آورد که فقط در خدمت غیرمعلولان است. وقتی همه اینها را جمع میزنید، میبینید این شهر است که معلولیت دارد و برای میزبانی از همه شهروندان بینقص نیست.
معلولان هم مثل همه شهروندان جامعه، مالیات و عوارض میدهند ، حقوق شهروندی دارند و باید سهم شایستهای در دریافت خدمات عمومی داشته باشند، اما وقتی یک فرد معلول به دلیل انواع و اقسام محدودیتهای ایجاد شده نمیتواند از خانه بیرون بیاید، این اتفاق به معنی محرومیت غیررسمی او از امکانات شهری است. مثلا از منظر قانونی و رسمی، معلولان هیچ منعی برای استفادهکردن از مترو و اتوبوس ندارند، اما وقتی شرایط بهره گیری از این خدمات شهری را برای معلولان مهیا نکردهایم و آنها به اجبار خانهنشین شدهاند، ما به طور غیررسمی و غیرمستقیم، معلولان را از حقوق شهروندی خود محروم کردهایم.
به جای دلسوزی، تواناییمان را ببینید
سونیا یعقوبی، معلولیت فلج اطفال را از دوران کودکی به یادگار دارد و بازنشسته آموزش و پرورش است. سونیا پس از دوران بازنشستگی هم دست از تلاش برنداشته و به قول خودش، همین حالا در بسیاری از کلاسهای آموزشی مثل زبان انگلیسی، کامپیوتر و آشپزی شرکت میکند.
وقتی از مشکلات فعلی معلولان با سونیا صحبت میکنم، او به باور آدمها اشاره میکند و میگوید: یکی از بزرگترین مشکلات فعلی معلولان، باور بسیاری از شهروندان و مسئولان است که توانمندی معلولان را چندان قبول ندارند و به آنها به دید ترحم نگاه میکنند.
همین نگاه غلط باعث شده به قول او، معلولان نتوانند متناسب با تواناییها و زحمتهایی که در جامعه میکشیدند، دیده شوند: من بهعنوان فردی که سالها با معلولیت زندگی کرده و 30 سال به کودکان آموزش دادهام، با وجدانی آرام میتوانم ادعا کنم هرگز کمتر از سایر همکارانم زحمت نکشیدم و حتی بهخاطر معلولیتم، خیلی اوقات بیشتر از همکاران غیرمعلولم کار میکردم.
به عقیده سونیا، خیلی از معلولان در فضای کار و زندگی، همینگونهاند و بیشتر از بقیه برای ارتقای خانواده و مجموعه کاریشان دل میسوزانند، اما ساختارهای فکری جامعه، این توانمندیهای معلولان را کمتر میبیند و به اشتباه آنها را انسانهایی ضعیف و قابل دلسوزی فرض میکند.
با پرداخت جریمه، قوانین را دور می زنند
علیرضا سرحدی، کارشناس شهری و عضو انجمن صنفی مهندسان صنعت ساختمان مشکل نامناسب بودن معابر را به اجرا نشدن قوانین مرتبط می داند: «ایجاد سطح شیب دار در اماکن عمومی و یا آسانسور برای آپارتمان ها، یک الزام قانونی است، اما متاسفانه با رعایت نکردن آن و پرداخت جریمه، مشکل را حل می کنند. بنابراین تا وقتی قوانین مناسب سازی را با پرداخت جریمه دور می زنند، گشایشی در رفت و آمد معلولان ایجاد نخواهد شد.»
به گفته سرحدی، مناسب سازی معابر یک فرایند طولانی مدت است و طی چند سال جواب نمی دهد: «اگر می بینیم معابر کشورهای توسعه یافته مناسب سازی شده است، این کار چندین سال طول کشیده است و ما هم باید هرچه سریع تر این فرآیند طولانی را اجرا کنیم.»
مشکل دیگری که این کارشناس شهری به آن اشاره می کند، مناسب سازی معابر با روش های غیرعلمی است: «حتی در بسیاری از اماکن عمومی و معابری هم که مناسب سازی صورت گرفته، این کار به طور اصولی و علمی انجام نشده است. مثلا سطح های شیب دار را با شیب تند و با سنگلاخ درست می کنند که برای عبور و مرور معلولان و سالمندان غیرقابل استفاده است.»
قوانین حمایتی معلولان خاک میخورد
فرزانه پارسایی هم معلول ضایعه نخاعی است که در آموزش و پرورش مدارس استثنایی کار میکند و به دانشآموزان نابینا آموزش میدهد. پارسایی از اجرا نشدن قوانین حمایت از معلولان گلایه میکند و میگوید: خیلی از قوانین حمایتی در حوزه معلولان مثل قوانین حمایت از اشتغال، مسکن و مناسبسازی معابر رعایت نمیشود. حتی گاهی اوقات، قوانین به شکلی سلیقهای اجرا میشود؛ مثلا برخی کارکنان معلول در وزارت علوم، دو ساعت کمتر از سایر همکارانشان کار میکنند، اما همین بخشنامه قانونی دولت که شامل همه وزارتخانهها میشود، در دیگر وزارتخانهها مثل وزارت آموزش و پرورش اجرا نمیشود.
وی از سال 80 تاکنون در مدارس استثنایی درس میدهد و از صبح تا شب با دانشآموزان معلول در ارتباط است. به عقیده او، فضای تاریک اشتغال برای معلولان، خیلی از آنها را برای ادامه تحصیل بیانگیزه کرده است« خیلی از دانشآموزانم، بهخصوص دانشآموزان نابینا برای ادامه تحصیل، انگیزه کافی ندارند. حتی با وجود قوانین چند سال اخیر وزارت آموزش و پرورش، معلولان دیگر نمیتوانند در این وزارتخانه هم مشغول کار شوند و در نتیجه همین فرصت شغلی هم از معلولان دریغ شده است. وقتی معلول فارغالتحصیل ما با وجود داشتن تحصیلات بالا، شغلی برای امرار معاش پیدا نمیکند یا حتی اگر شانس بیاورد، مجبور است در کارهای دفتری ساده مشغول شود، همین شرایط باعث میشود سایر معلولان در حال تحصیل هم دلسرد و از آینده ناامید شوند.
معلولیت با چاشنی آدرنالین
سعید ضروری، معلولی است که اگرچه با صندلی چرخدار حرکت میکند، اما اگر چند هفته با او در ارتباط باشید، نشانی از معلولیت و ناتوانی در او نمیبینید. او کارشناس ارشد زبان انگلیسی است و در همین حوزه تخصصی نیز اشتغال دارد. سعید یک ایرانگرد حرفهای است که با گروه «باما» یا همان باوریهای ماجراجو، به کارهای محیرالعقولی دست میزنند که شاید در باور ما انجام چنین کارهایی از افراد معلول غیرممکن باشد.
غواصی، پرش از ارتفاع، پرواز با پاراگلایدر و قایقرانی در رودهای خروشان، گوشهای از ماجراجوییهای سعید و دوستانش است.
از نگاه او با معلولیت هم میتوان شاد و موفق زندگی کرد. این که معلولیت با افسردگی و غم گره زده شود، تصوری است که خیلیها به اشتباه از دنیای معلولیت ترسیم کردهاند.
ما
با کارهای خارقالعاده خودمان میخواهیم به جنگ همین دیدگاه برویم و اعلام
کنیم معلولیت، صرفا یک محدودیت جسمی است که ربطی به ناتوانی افراد ندارد.جام جم آنلاین