کد خبر: ۸۶۶۲۵
تاریخ انتشار: ۰۵:۱۲ - ۰۲ آذر ۱۳۹۴ - 2015November 23
شفا آنلاین>اجتماعی>«درحال‌حاضر، حدود ۸۰ درصد فرزندان تحت پوشش بهزیستی خانواده‌های بدسرپرست دارند و در قانون قبلی امکان فرزندخواندگی آنان وجود نداشت، اما در قانون جدید، فرزندخواندگی موقت و همچنین واگذاری کودکان بدسرپرست نیز دیده شده است.
به گزارش شفا آنلاین،  همه متقاضیان به دنبال این هستند، از فرزندی که تحت پوشش خود قرار می‌دهند، به‌عنوان فرزند دائم تربیت و مراقبت کنند، اما ممکن است پس از یک سال خانواده این فرزند پیدا شود و به دنبال علاقه‌ای که بین دو طرف ایجاد می‌شود، آثار روحی و روانی بر کسی که فرزند را قبول کرده و فرزندخوانده به وجود‌ آید و آنان دچار تضاد شوند».

جملات بالا، بخشی از سخنان انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کل کشور، درباره قوانین فرزندخواندگی است که روز گذشته در گفت‌وگو با خبرگزاری‌ها بیان کرده است. بنا بر این نقل‌قول، بیشتر کودکانی که در مراکز تحت ‌نظارت بهزیستی روزگار می‌گذرانند، خانواده‌های بدسرپرست دارند و نیازمندند که کانون خانواده را احساس کنند.


به معنای ساده‌تر، این کودکان خانواده دارند، اما این خانواده‌ها توانایی و شرایط نگهداری از کودکشان را ندارند و به همین دلیل خودخواسته و یا ناخواسته، کودک را نزد بهزیستی به امانت می‌سپارند تا شاید روزگاری دیگر و در شرایطی بهتر بتوانند این کودکان را دوباره نزد خود برگردانند.

 منظور از کودکان بدسرپرست آنهایی هستند که سرپرست و یا کسی را دارند که از آنها نگهداری کند و حضانت آنها را به عهده بگیرد، ولی از جهات مختلف صلاحیت این سرپرستی را ندارند و به شکل‌های گوناگون برای کودکان مشکل‌ساز می‌شوند؛ مشکلاتی که منجر به بدرفتاری‌ها و خشنونت علیه کودکان خواهد شد. شاید از نظر اجتماعی بتوان این گروه از کودکان را یتیم اجتماعی دانست.


امروزه در سطح جهان معضل خشونت‌های جسمی، روانی و جنسی علیه کودکان یکی از چالش‌برانگیزترین و دشوارترین مسائل اجتماعی است. در بند ٤٧ گزارش کارشناس مستقل برای مطالعه سازمان ملل متحد، در زمینه خشونت علیه کودکان آمده است: تخمین زده می‌شود که سالانه به‌طور متوسط بین ١٣٣ تا ٢٧٥‌میلیون کودک در جهان شاهد خشونت خانگی هستند. قرارگرفتن مداوم کودکان در معرض خشونت در خانه‌هایشان به طور معمول در اثر دعواها و مشاجرات والدین و یا مادر با شریک زندگی‌اش صورت می‌پذیرد. 
مریم یکی از مادرانی است که کودکش را در یکی از مراکز بهزیستی به امانت گذاشته است تا بعد از بهترشدن شرایطش بتواند او را به خانه بازگرداند. داستان زندگی مریم پیش از اینمنتشر شده بود. مریم زنی است که هنگام بارداری متوجه می‌شود همسرش به اچ.‌آی.‌وی مبتلاست و پس از بررسی‌ها مشخص می‌شود که او نیز به این بیماری مبتلاست.

پس از پیگیری‌ها و درمان‌های مداوم، مریم می‌تواند فرزندش را سالم به دنیا بیاورد. کمی بعد همسر او از دنیا می‌رود و مریم از طرف خانواده طرد می‌شود. مریم تا سه‌سالگی پسرش او را نزد خود نگاه می‌دارد و حالا به دلیل نداشتن خانه و زندگی مشخص، او را نزد بهزیستی به امانت گذاشته است. مریم خودش هم در یکی از مراکز نگه‌داری از زنان بی‌سرپرست زندگی می‌کند، اما می‌گوید تحت هیچ شرایطی حاضر نیست فرزندش را به کسی بسپارد. او به همین پنجشنبه‌هایی دلخوش است که یک ساعت می‌تواند فرزندش را در پارک به آغوش بکشد و برایش مادری کند.

روی دیگر این سکه محسن و همسرش پروانه هستند. آنها دو سال پیش نهال را به فرزندی گرفته‌اند. نهال پدر و مادری معتاد داشته که از نگهداری او عاجز بوده‌اند. پدرش در درگیری‌های خیابانی جان باخته است و مادرش در زندان دوران محکومیتش را می‌گذراند. حالا عموی نهال که به گفته محسن شرایط مساعدی ندارد به‌عنوان قیم او خواستار بازگرداندن نهال شده است.

این اتفاق ضربه‌ای سهمناک بر روح همسر محسن و دختر پنج ساله‌شان، نهال، است. محسن می‌گوید، این یک بازی غیرمنصفانه با زندگی آنها و کودکی است که در سه سال گذشته طعم زندگی واقعی را چشیده است...  دکتر حبیب‌الله مسعودی‌فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، درباره دلایل امتناع خانواده‌ها از پذیرش فرزندان بدسرپرست  می‌گوید: «در دنیا تقریبا شرایط شبیه هم است. مطابق گزارش اتحادیه اروپا، در این منطقه حدود یک‌میلیون بچه در مراکز زندگی می‌کنند و آنجا هم ٩٠ درصد بچه‌ها پدر و مادر مشخص دارند و دلیل این واگذاری فقر، مشکلات روانی، بزه و... است.

در ایران هم تقریبا ٨٥ درصد کودکانی که به ما سپرده می‌شوند، کودکانی هستند با پدر و مادر مشخص و ١٥ درصد بچه‌ها والدین نامشخص دارند. درباره کودکان با والدین نامشخص ما مشکل چندانی نداریم. بچه‌ها به فرزندخواندگی گرفته می‌شوند و برای هر کدام از این کودکان هفت نفر در نوبت هستند.

شاید بچه‌هایی که از این دست باقی می‌مانند، آنهایی هستند که معلولیت شدید دارند و خانواده‌ها کمتر متقاضی آنها هستند، هرچند گاهی اوقات برای این دسته از کودکان هم سرپرست پیدا می‌شود.  دکتر مسعودی‌فرید در ادامه افزود: «در یک‌سری از کشورها، آنها به سمتی رفته‌اند که مثلا تا سال ٢٠٥٠ مراکز را به صفر برسانیم. این بدین معنا نیست که دیگر بچه بدسرپرستی وجود نداشته باشد، بلکه آنها می‌خواهند با استفاده از روش‌های دیگری، بچه‌ها را حتی موقت به خانواده‌هایی بسپارند که آن سازمان تأیید می‌کند. تجربه نشان داده است که برای بچه‌ها، به‌خصوص در سنین ابتدایی، ارتباط عاطفی فوق‌العاده حائز اهمیت است. استاندارد دنیا این است که در شیرخوارگاه‌ها به ازای هر کودک سه مربی وجود داشته باشد، این در حالی است که ما در دستورالعمل‌ها گفته‌ایم، برای هر شش کودک یک مربی وجود داشته باشد، در حالی که در عمل این اتفاق نمی‌افتد.

دلیل این مسئله هم آن است که ما نمی‌توانیم نیروی جدید استخدام کنیم. با اینکه رویکرد ما غیردولتی است اما از این ٦٠٠ مرکزی که به‌عنوان شبه‌خانواده برای این کودکان تأسیس کرده‌ایم، ٥٤٠ شعبه در بخش غیردولتی فعال هستند.

تجربه نشان داده حتی در بهترین مراکز، به دلیل اینکه یک نفر مسئولیت چند بچه را برعهده دارد، سرپرست موقت است و دائما در حال گردش هستند و همین باعث می‌شود این کودکان نتوانند طعم داشتن خانواده را حس کنند. بنابراین هرچند به‌طور موقت، اما این کودکان نیازمند برقراری یک رابطه عاطفی خارج از مرکز هستند».

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی تأکید می‌کند: «وقتی یک نفر، چه به‌طور ژنتیکی و چه غیرژنتیکی، به‌عنوان پدر یا مادر مسئولیت این کودک را بپذیرد، بسیار با مربی تفاوت خواهد داشت. سیاستی که الان داریم سیاست مرکززدایی است. یعنی تا جایی که بشود اولا مراکز را کوچک کنیم و هم اینکه آنها را در مراکزی نگهداری کنیم که فضای کوچک و شبیه به خانواده داشته باشد. همان‌طور که از نام مرکز شبه‌خانواده بر می‌آید، قرار است ما مرکزی برای استقرار این کودکان تهیه کنیم که نزدیک‌ترین شباهت را با خانواده داشته باشد.

بعضی مراکز در همین تهران وجود دارند که یک آپارتمان ٨٠ متری را تهیه کرده‌اند و در هر واحد چهار، پنج بچه سه تا شش سال با یک مادریار زندگی می‌کنند و آن فرد دائما آنجاست و شرایطی شبیه به خانه ایجاد شده است.

اما باز هم نوع ارتباطی که این بچه‌ها با مادریار دارند، با یک نفر که ارتباط یک به یک با کودک دارد، متفاوت است. پس یکی از استراتژی‌های ما کاهش مراکز است و دوم اینکه به سمت مرکززدایی برویم». وی با اشاره به اینکه ترجیح سازمان بهزیستی بر این است که خیّر به جای اینکه چندین‌ میلیارد هزینه ساخت مراکز نگهداری کودکان کند، ماهانه مبلغی را به خانواده‌های این کودکان بپردازد تا آنها بتوانند کودکانشان را نگهداری کنند، تصریح کرد: «قانون جدید نسبت به قانون سال ٥٣ بازتر شده.

قبلا بچه‌ها تا سن ١٢سالگی می‌توانستند فرزندخوانده شوند، اما حالا امکان این اتفاق تا ١٦ سالگی آنها وجود دارد. حتی کسی که یک فرزند دارد، می‌تواند فرزند دیگری را بگیرد و آن را پیش خودش نگه‌ دارد. البته زود است که بخواهیم درباره این قانون اظهارنظر کنیم. این قانون تیرماه مصوب شده و تا درباره‌اش اطلاع‌رسانی درست شود، زمان زیادی را می‌طلبد. ما دست افراد را باز کرده‌ایم تا حتی زنان مجرد نیز بتوانند بچه‌های بدسرپرست یا بی‌سرپرست را به فرزندی قبول کنند».

تأکید مدیران بهزیستی بر این است که بازپس‌گیری کودکان از خانواده‌های موقتشان به همین سادگی نیست. قاضی پرونده همه جوانب را می‌سنجد و در این سنجش تنها چیزی را که مدنظر قرار می‌دهد صلاح و آینده کودک است و به‌قطع اگر صلاح کودک ماندن در کنار خانواده جدیدش باشد و خانواده واقعی او شرایط نگهداری کودک را نداشته باشد، قاضی رأی به عدم صلاحیت خانواده اصلی صادر خواهد کرد. شرق

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: