کد خبر: ۸۳۹۵۵
تاریخ انتشار: ۰۱:۴۴ - ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - 2015November 02
شفا آنلاین>اجتماعی>«اميد بنکدار» و «کيوان عليمحمدي» به دليل لحن متفاوت و سبک خاص فيلمسازي شان براي علاقه‌مندان به سينما چهره‌هايي شناخته شده هستند. آنها بعد از 20 سال همکاري مشترک، ساخت دو فيلم بلند، يک سريال، چندين مستند و فيلم کوتاه، اين روز‌ها سومين فيلم بلند خود، «ارغوان» را روي پرده دارند.
به گزارش شفا آنلاین،اميد بنکدار و کيوان عليمحمدي براي علاقه‌مندان به سينماي مستند هم نامي آشنا هستند. در کارنامه فيلمسازي آن‌ها سه مستند به چشم مي‌خورد به نام «MDMA»، «HIV» و «آسمان سياه شب» (فيلمي درباره آلزايمر). در خلال گپ‌وگفت درباره فيلم ارغوان به اين سه مستند، در حوزه سلامت هم پرداخته‌ايم.

در بيشتر يادداشت‌هايي که در باره ارغوان نوشته شده بود به تغيير سبک فيلمسازي شما اشاره شده بود. علتش چيست؟ اين تغيير در سبک فيلمسازي انتخاب خودتان بوده يا ذائقه مخاطب را در نظر گرفتيد؟

اميد: من فکر مي‌کنم اين سوال را زمان «شبانه روز» هم مي‌شد از ما پرسيد چون شبانه روز هم‌‌‌ همان اندازه با «شبانه» تفاوت دارد که «ارغوان» با «شبانه‌روز». من فکر مي‌کنم کسي که کار هنري مي‌کند، الويتش اين است که خودش را تکرار نکند و دست به تجربه‌هاي جديد بزند. يکي از بزرگ‌ترين اتفاقات در فيلم ارغوان اين بود که يک نفر به اسم «علي حيدري» به تيم ما اضافه شد، ارغوان بر اساس داستان کوتاه او شکل گرفت. حضور علي باعث شد که فيلم ارغوان به نسبت دو فيلم قبلي ما خط داستاني پررنگ‌تري داشته باشد. ارغوان هم به اندازه خودش تجربه‌گرايي دارد حداقل براي ما.

ساخت اين نوع فيلمسازي براي ما تجربه تاز‌ه‌اي بود. چه به لحاظ شيوه کارگرداني چه به لحاظ مدل روايت و استفاده ازموسيقي کلاسيک. ما نه سعي کرديم باج بدهيم، نه سعي کرديم باج بگيريم. اگر فيلمساز با خودش صادق نباشد، هيچ باج دادن و باج گرفتني، کارکرد درستي نخواهد داشت.

کيوان: تمام فيلمسازهاي معتبر جهان در مسير کاري‌شان يک فيلم را ساخته‌اند، فقط قدم به قدم آن فيلم را کامل‌تر کرده‌اند و از آن طرف مي‌بينيم که فيلمسازها که در طول تاريخ سينما اعتباري کسب کردند معمولا تيم ثابتي دارند که قدم به قدم آنها را همراهي مي‌کنند و يک تجربه را کامل‌تر مي‌کند. ارغوان در مسير فيلمسازي من و اميد يک مسير کاملا منطقي بود. فقط به دليل قصه گو بودنش فرم و ساختار خاص خودش را مي‌طلبيد چون نمي‌توان به تمام فيلمنامه‌ها يک فرم و ساختار قالبي را تحميل کرد. هر فيلمنامه‌اي متناسب با نوع قصه‌اي که دارد فرم و ساختار خاص خودش را مي‌طلبد ارغوان را بايد شبيه ارغوان ساخت‌،‌‌ همان طور که شبانه را بايد شبيه شبانه ساخت.

درفيلم ارغوان براي بازنمايي بيمار مبتلا به «‌ام‌اس»، از پزشکان هم مشاوره گرفتيد؟

اميد: بله. وقتي خواستيم ارغوان را کار کنيم در‌‌‌ همان مرحله فيلم‌نامه غير از بحث مشاوره پزشکي، چند فيلم مستند که در اين زمينه ساخته شده بود، ديديم. يکي از آن فيلم‌ها را آقاي «ارد عطارپور» کار کرده بود به اسم «پرنيان» .

چقدر به حقيقت اين بيماري وفادار بوديد؟

کيوان: بيماري ‌ام‌اس اگر درمان نشود در مراحل آخر، بيمار را تاحدودي تکيده مي‌کند اما ما خلف وعده کرديم، زيبا‌ترين تصويري که از مادر داشتيم تصوير مرگ او بود. ما دوست داشتيم دختر با تصويري زيبا از مادر جدا شود و آن تصوير زيبا تا آخر عمر همراهش باشد.

ارغوان را براي افراد مبتلا به اين بيماري نمايش داديد؟

اميد: بله، براي افراد مبتلا و فعالان و متخصصان در اين زمينه نمايش داديم .

واکنش‌شان چطور بود؟

کيوان: معتقد بودند اين بيماري به درست‌ترين شکل ممکن نمايش داده شده است. چون متاسفانه اين بيماري تبعاتي دارد که روي زندگي شخصي بيمار و اطرافيان تاثير مي‌گذارد. بعضي‌ها معتقد بودند، اشکال اين فيلم اين است که آنقدر اين بيماري درست نمايش داده شده که ممکن است مخاطب مبتلا به ام‌اس را غمگين کند. البته ارغوان فيلمي درباره بيماري ام‌اس نيست، ارغوان فيلمي است که آسيب‌هاي يک خانواده را بعد از مبتلا شدن يکي از اعضاي خانواده به بيماري ام‌اس نشان مي‌دهد.

شما سه مستند در مجموعه «مستند بيست شب» ساختيد، درباره آلزايمر، اعتياد و ايدز. چرا سراغ اين سوژه‌ها رفتيد؟

اميد: بعداز فيلم «شبانه» آقاي «عطاپور»، تهيه کننده و کارگردان، ما را به کار دعوت کردند. مجموعه بيست شب قرار بود درشبکه چهار پخش شود. موضوعاتي انتخاب شده بود و ايشان يکسري کارگردان انتخاب کردند که ما هم در آن ليست بوديم.

بين موضوعات انتخاب شده ما دو موضوع مواد مخدر و محرک و ايدز را انتخاب کرديم که به‌لحاظ فيلمسازي تجربه خوبي بود، اما در کل تجربه تلخي بود. به اين دليل که هر روز با آدم‌ها و بيمارهاي مختلف برخورد مي‌کرديم. وقتي پاي صحبت‌هايشان مي‌نشستيم، شريک غم و غصه‌هايشان مي‌شديم، تجربه تلخي بود ولي فيلمي بود که خيلي درس زندگي داشت. بعد از اين دو فيلم آقاي عطاپور پيشنهاد کرد فيلم ديگري‌کار کنيم که ما نپذيرفتيم. از کار کردن با آقاي عطارپور خيلي لذت برديم ولي در خلال ساخت فيلم خيلي اذيت شديم.

سوژه‌هاي ديگر هم در همين حوزه بود؟

کيوان: نه تمام موضوعات در حوزه سلامت نبود. مثلا در مورد زلزله و تخريب ساحل بود.

چه شد که نظراتان تغيير کرد و فيلم سوم را هم در اين مجموعه ساختيد؟

کيوان: در فيلم «شبانه‌روز» شخصيتي داشتيم که بيماري آلزايمر داشت. چون‌شناختي از اين موضوع نداشتيم، تصميم گرفتيم به مرکز آلزايمر برويم و درمورد اين بيماري تحقيق کنيم. بعد از ديدار، از اين مرکز متوجه شديم آلزايمر چه بيماري هولناکي است و کسي اين بيماري را نمي‌شناسد. تصور خيلي ساده‌انگارانه‌اي از اين بيماري وجود داشت، اغلب فکر مي‌کردند آلزايمر يعني فراموشي. درحالي‌که حقيقتش اين نيست. وقتي از آنجمن آلزايمر بيرون آمديم به آقاي عطاپور زنگ زديم و گفتيم ما تمايل داريم درباره آلزايمر فيلم بسازيم. ايشان استقبال کردند و نتيجه اين همکاري شد فيلم «آسمان سياه شب»، که درباره آلزايمر است.

براي نوشتن فيلمنامه‌ اين سه فيلم تحقيق ميداني کرديد؟

اميد: تحقيقات ميداني ما شامل گپ‌وگفت با پزشک‌هاي متخصص در اين زمينه، رفتن به مراکزي که مختص اين افراد هست، ديدن بيمار‌ها، شرکت در جلسات استادان دانشگاه و بحث پايان‌نامه‌ها بود. ما براي اين فيلم‌ها، مثل يک فيلم داستاني، فيلمنامه داشتيم. ? ماه براي هر کدام از اين سه فيلم وقت گذاشتيم.

بعد از? ماه فيلمنامه را نوشتيم. متن‌ها را پياده کرديم و بعد به سناريو تبديل کرديم. چون قرار نبود مقاله بنويسيم، پژوهش‌ها بايد تبديل به متن دراماتيک مي‌شد. از خودمان چيزي نمي‌گفتيم، چيزي از خودمان به موضوع تحميل نمي‌کرديم. حرف‌هاي آنها را در ساختاري که مد نظرمان بود، پياده مي‌کرديم. کاملا دکوپاژ داشتيم. به‌همين دليل، پروسه فيلمبرداري و تدوين تجربه پيچيده‌اي نبود. سختي‌اش، بيشتر مرحله پژوهش و نوشتن فيلمنامه بود.

بازخورد‌ها چطور بود؟

کيوان: اين سه فيلم بار‌ها از شبکه ? و شبکه مستند پخش شد. اين تکرار نشان مي‌داد که در دل مجموعه بيست شب اين سه فيلم مخاطب بيشتري داشته است چون ما ساختار فيلم را بر اساس تازگي که انتخاب کرده بوديم، پايه ريزي کرديم. مثلا فيلم MDMA در مورد مواد مخدر و محرک بود و مخاطب ما جوانان و نوجوانان بودند ما فيلم را طوري ساختيم که آنها را دنبال کنند. ممکن است آن نوع مونتاژ و صدا‌گذاري براي يک آدم 70 ساله خوشايند نباشد. در مطبوعات و جاهاي ديگر هم خيلي به اين سه فيلم توجه شد.

وظيفه اين نوع فيلم‌ها چيست؟

کيوان: هر کسي که کار هنري مي‌کند بايد به کاري که انجام مي‌دهد، باور داشته باشد. ما معتقديم کاري که مي‌کنيم بايد روي مخاطب تاثير بگذارد. بحثم پيام و اين حرف‌ها نيست. ما با عبارت‌هاي اين‌شکلي مشکل داريم. من هميشه فيلمسازي را به يک سفر تشبيه مي‌کنم. در طول سفر با يک عده همراه مي‌شويم و تجربيات مشترکي کسب مي‌کنيم. وقتي به نقطه نهايي مي‌رسيم ديگر آدم قبل از سفر نيستيم، پخته‌تر شده‌ايم.

رابطه فيلمساز با مخاطب هم به‌همين شکل است. بعضي مخاطبان با جهان فيلمساز ارتباط برقرار مي‌کنند و با او همسفر مي‌شوند و يک رابطه دوسويه شکل مي‌گيرد. من اعتقاد ندارم فيلمساز يک داناي کل است و مخاطب يک موجود منفعل که هرچه فيلساز مي‌گويد، بپذيرد. اين سه فيلم، تجربه‌اي بود که ما با مخاطب تقسيم کرديم. اگر حتي يک نفر با هم‌مسير و همراه ما شده باشد، کافي‌است. کاش تربيت فرهنگي ما طوري باشد که اگر حتي يک همراه داشته باشي با تمام انرژي با او همسفر شوي.سپید


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: