رفتار بیتفاوتی که در مفاهیم جامعه شناختی از آن به عنوان پیامد زندگی شهرنشینی و تبعات سیر صعودی نرخ جمعیت یاد میشود، نوعی بیاعتنایی به هیجانات درونی انسان گرایانه و بیعلاقگی به مشکلات و درگیریهای افراد دیگر محسوب میشود.
حوادث و درگیریهای خیابانی این روزها
و واکنشهای تماشاچیانی که با بیتفاوتی و بیتوجهی به دست و پا زدن ندای
قهرمان درون برای کمک به همنوعان گرفتار، فقط شاهد ماجرا هستند، از انفعالی
شدن جامعه و کمرنگ شدن ارزش هایی مانند نوعدوستی سخن میگوید، پدیدهای
که مدتی است ذهن پژوهشگران علوم اجتماعی را به خودش مشغول کرده و در پاسخ
به این سؤال که علل گسترش اثر تماشاچی در جامعه کنونی ما وابسته به چه
عوامل خطیری است، دست به انجام مطالعات گستردهای زدهاند.
بررسیها نشان
میدهد، فرد گرایی و غفلت دسته جمعی افراد یک جامعه در برخورد با
درگیریهای افراد دیگر از یک سو به آگاهی فردی، پیشینههای فرهنگی،
اقتصادی و تراکم جمعیت باز میگردد و از طرف دیگر با ناکامی در برآورده
شدن نیازهای ابتدایی و کمرنگ شدن نقش زمینههای روانی لازم برای شکلگیری
همدلی اجتماعی ارتباط دارد.
ریشههای بیتفاوتی
دکتر اصغر کیهان نیا روانشناس با تأکید بر گسترش پدیده تماشاچیان منفعل
به عنوان یک آسیب اجتماعی و تهدید کننده سلامت روان جامعه میگوید: اگرچه
مفاهیمی مانند همدلی و نوعدوستی در فرهنگ ایرانیها قدمتی طولانی دارد اما
عوامل انکار ناپذیری مانند توسعه تکنولوژی و رشد جمعیت باعث شده است تا
روحیه محافظه کارانه و فرد گرایانه بتدریج در بطن جامعه رسوخ کند و
علاقهمند بودن به مشکلات دیگران و درگیر شدن در رنجهای هیجانی آنها با
احساساتی مانند ناامیدی، نارضایتی و ناکامی همپوشی کند.
در این زمان است که احساس عزت نفس و مفید بودن، دیگر دوستی و مسئولیت پذیری اجتماعی رنگ میبازد و به دلیل کاهش اثر زمینههای روانی اجتماعی مانند نیاز به دوست داشته شدن و قهرمان بودن، کنشگریهای اجتماعی به بیتفاوتی بیمارگونه و انفعال تبدیل میشود.
این روانشناس ادامه میدهد، تحقیقات نشان میدهد، در جوامع ملتهب و آشفته
که اکثر افراد درگیر پیدا کردن راه حلی برای مشکلات اقتصادی هستند یا
جوامع مرفه و غرق در تکنولوژیهای مدرن روز، درگیریهای شهروندان در مشکلات
یکدیگر بیفایده تعبیر میشود و روحیه بیتفاوتی نسل به نسل منتقل
خواهد شد.
نباید فراموش کرد، در جامعهای که اکثر افراد آن حساسیت خود را نسبت به
مشکلات دیگر افراد از دست داده و بدون شناخت از درک مسئولیت هایی که در
برابر همنوعان خود دارد به شکل همزیستی منفعلانه فعالیت میکند، نقش
رسانهها و مسئولان در تقویت هیجانهای خیرخواهانه و انساندوستانه و بیدار
کردن عواطف انسانی مهم محسوب میشود. چرا که مطابق با پژوهشهای انجام
گرفته، ترویج کنشگریهای منفعلانه افراد یک جامعه و از بین رفتن رفتارهای
مشارکت جویانه، احساس سرخوردگی و ناکارآمدی را در افراد بالا برده و میل
به افسردگی را در سطح جامعه افزایش میدهد.
همچنین کاهش دلبستگی افراد به یکدیگر و جایگزین شدن وابستگی در روابط
میان فردی و خانوادگی، زنگ خطری است که مرگ همدلی و انسانیت را خبر میدهد
و این مسأله زمینه ساز افزایش بروز مشکلات اضطرابی و از هم گسیختگیهای
روانی میشود.
بیدار کردن قهرمان درون
به عقیده دکتر کیهان نیا، آموزشهای اجتماعی نگاه افراد را نسبت به افراد
جامعه تغییر میدهد. اکثر افراد با استناد به مفهوم این شعر که «دلا خو کن
به تنهایی که از تنها بلا خیزد» تنها به خیره شدن به صحنه درگیری وجرم یا
ثبت لحظههای اکشن با تلفن همراه خود بسنده میکنند و بدون فکر کردن به
این مسأله که قدم برداشتن هرچند کوچک این تماشاچیها زندگی یک نفر را از
مرگ نجات می دهد، هیچ مداخلهای در حل بحران نمیکنند.
به همین دلیل است که بهکار بردن تدابیری مانند تبلیغات رسانهای به منظور ترویج فرهنگ کمک و همدلی، وضع قوانینی که برای مداخله کنندگان در بحران پاداش در نظر گرفته شده و بیمسئولیتی ناظران جرم تلقی میشود یا آموزش الگوهای ارتباطی به افراد که به بیدار کردن عواطف انسانی منجر میشود، به عنوان نیازی مبرم احساس میشود.
دکتر افسر افشار نادری جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است، در فرهنگ ما مساعدت و یاری رساندن به دیگران ارزش محسوب میشده اما در دهههای اخیر کمک کردن و مشارکتهای اجتماعی با مفاهیمی مانند کاسه داغ تر از آش شدن و دردسر ساختن جابه جا شده و بسیاری از افراد کمک کردن به فردی که برای مثال در خیابان دچار مشکل شده را حماقت تلقی میکنند.
خیلی وقتها افراد شاهد دزدی، کودک آزاری، درگیریهای خانوادگی ، اسید
پاشی ، سوانح رانندگی و بیماری همشهریان خود هستند و بدون اینکه کوچکترین
اقدامی در راستای سر و سامان دادن به اوضاع انجام دهند تنها به تماشاچی شدن
ماجرا بسنده میکنند. هر فردی با فرض اینکه دیگری باید خودش را در ماجرا
درگیر کند،در لاک بیتفاوتی اجتماعی خود فرو میرود و به تصور اینکه رفتار
او به تنهایی ممکن است عجیب و غریب به نظر برسد تماشاچیان منفعل تا پایان
صحنه نمایش منتظر میمانند. این جامعه شناس ادامه میدهد، برای بیدار کردن
هیجانهای درونی افراد جامعه ، توجه به ارضای نیازهایی مانند امنیت فردی،
تقویت ارزشهای نوعدوستانه و همچنین پیگیری فعال مسئولان برای به سرانجام
رساندن جرمهای اجتماعی و برقراری امنیت اهمیت فوق العادهای دارد.
عملکرد ناموفق
به عقیده پژوهشگران علوم اجتماعی افراد یک جامعه باید از تبعات نادیده
گرفته شدن همیاریهای اجتماعی و بیمسئولیتی خود نسبت به درگیریهای
همشهریان مطلع شوند و مهارتهای یاری رساندن درست و کاربردی در بحرانها را
بیاموزند.
مطالعات نشان میدهد سبک زندگی اکثر افراد در جوامع مدرن باعث شده است تا
آنها از مکانیسم دفاعی عقلانیسازی برای مقابله با اضطراب ناشی از
درگیریهای اجتماعی کمک بگیرند و با جدا کردن جنبه عقلانی موضوع از بعد
عاطفی آن بر آسیب پذیر شدن ارتباطات انسانی دامن بزنند.
این در حالی است که تمرکز بر حفظ منافع شخصی و عقل گرایی مطلق، انگیزههای اجتماعی برای حل مسائل مشترک را کمرنگ میکند و توانایی درک مشکل و بر طرف کردن آن در طیف گسترده را که از شاخصهای هوشمندی یک جامعه است دستخوش آسیب میکند. با افت ضریب هوش هیجانی جامعه نمیتوان انتظار داشت در بعد فردی افراد یک جامعه در تحقق اهداف خود موفق عمل کنند. یک تحقیق علمی که بر گروهی از افراد فعال در کارهای گروهی و افراد فردگرا انجام گرفت، نشان داد بیتفاوتی نسبت به دیگران با عملکرد پایین فردی ارتباط معناداری دارد.
در این مطالعه مشخص شد فردگرایی و بیتفاوتی از یک سو تحت تأثیر کنشگری
دیگر همگروهیها قرار داشته و از سوی دیگر بر عملکرد تک تک افراد گروه
تأثیر منفی میگذارد. به طوری که در این بررسی افرادی که در کنشگریهای
اجتماعی فعال بودند بهتر از دیگر اعضای گروه با خصوصیات شخصیتی فرد گرایی و
بیتفاوتی در حل مسأله موفق بودند و از یکدیگر تأثیر میگرفتند.
همچنین به عقیده پژوهشگران صفات شخصیتی مانند دست و دل بازی و انعطاف پذیری از شاخصهای افراد جمع گرا بوده و این گروه تجربه رسیدن به احساس رضایت درونی و پیدا کردن معنا در زندگی را بیش از بیتفاوتها در زندگی شخصی شان تجربه کرده بودند.ایران