حدود 800
تا 1000 نفر هم اکنون با ضايعات شديد تحت درمان هستند ولي آن عدهاي که
ضايعات خفيف يا متوسط داشتند، با گذشت زمان و درمانها تا حدودي بهتر
شدهاند و زندگي خود را ادامه ميدهند.
متاسفانه جانبازاني که شدت وخامت
ضايعه، بهخصوص مشکل ريوي آنها زياد است، مراقبت دائمي ميخواهند و با
اکسيژن و دستگاههاي بخور و در يک کلام شرايط سخت زندگي، روزگار
ميگذرانند. چون به هر حال اين تخريب بافت ريه موجب تغييرات ساختاري ريه
ميشود و سرفهها و تنگينفس و بهخصوص سرماخوردگيها و عفونتهاي مکرر در
فصل سرد بر شدت مشکلات آنها ميافزايد.
سيستم ايمني اشان نيز حل شود.
بعضيها در مناطق خيلي گرم يا خيلي سرد زندگي ميکنند. در موقع مسئوليت
اجرايي من، آسايشگاههايي در مناطق معتدل همچون چابکسر مازندران و ساري
براي جانبازان فراهم شد که در فصول گرم از مناطق گرمسير و در فصول سرد از
شهرهاي سردسير به آنجا ميآمدند و علاوه بر اقامت در آنجا، از برنامه
آموزشي استفاده ميکردند. يعني به خود و خانوادههايشان شيوه استفاده از
داروها و مراقبتهاي لازم را آموزش ميداديم. اميدوارم همچنان اين
اردوگاهها فعال باشند و سازمانهاي مربوطه حداکثر تلاششان را براي تامين
آرامش جانبازان شيميايي انجام دهند.
براي
مثال، اين بيمار ريوي چطور ميتواند در يک آپارتمان بدون آسانسور يا در
خانهاي بدون وسايل گرم يا سردکننده زندگي کند و اما شش توصيه، اول داشتن
تغذيه مناسب و تامين کالري کافي و ويتامين با توجه به وجود نقص در سيستم
ايمني الزامي است، دوم مصرف داروها طبق دستور پزشک، سوم پرهيز از
خوددرماني يا درمانهاي غلط سنتي که از طريق افراد ناآگاه و دايه مهربانتر
از مادر به آنها ميشود و چهارم استفاده از دستگاه بخور و انجام
فيزيوتراپي با تجويز پزشک. خواهش ميکنم به توصيههايي مثل استفاده از
داروي کوهي يا غيره گوش نکنند واينکه در آغاز فصل پاييز عليه سرماخوردگي
واکسن بزنند و هر پنج سال يکبار هم واکسن پنوموکوک بزنند.
توصيه
آخر اينکه در ترافيک سنگين شهري و جايي که آلودگي هوا بالاست نروند،
بهخصوص روزهايي که اعلام ميشود کيفيت هوا مناسب نيست. توصيه ميکنم
بيماران متوسط تا شديد فراموش نکنند که به هر حال نميتوانند مانند مردم
عادي زندگي کنند و بايد تمهيداتي در محيط کار بينديشند که از آلودگيهاي
زيست محيطي و دود سيگار عاري باشد و همه موازين پيشگيري از بيماريهاي
دستگاه تنفسي فوقاني را مراعات و به موقع مراجعه کنند. در بيمارستان
بقيها... مرکز رسيدگي به مصدومان شيميايي مجهز به کلينيکهاي لازم داريم و
گاهي بيماران نيازمند بستري را در لبافينژاد يا بيمارستان ساسان مراقبت
ميکنيم. بهخصوص مصدومان شهر سردشت که گروه زيادي زن و کودک بودند و
همچنان به دليل آثار مزمن به شکل چشمي يا ريوي دچارند.
اين
مواد شيميايي اثر خاصي روي نسلهاي بعد يا براي مثال قدرت باروري آنها
نداشته وخوشبختانه تاکنون موردي نداشتيم و به اثبات نرسيده که خاصيت
موتاسيون تغييرات و جهش ژني و بروز نقصي در نسل بعد و فرزندان جانبازان
شيميايي باشد و حتي جانبازاني که آن موقع مجرد بودند، امروزه صاحب فرزنداني
سالم هستند.
در
موردعارضه قلبي هم مشکل خاصي وجود نداشت به اين نکته توجه کنيد؛
جوان30ساله آن روز الان به دليل افزايش سن مانند ديگر مردم جامعه که در
معرض بمباران شيميايي نبودهاند، مستعد بيماريهاي قلبي و عروق کرونر
ميشود و هر چند که بيماران مزمن تنفسي در بعضي موارد دچار نارسايي قلبي
ميشوند ولي به هر حال در صورت معالجه خوب و درمان کامل عارضه قلبي شايع
نيست.
تجربه
مجروحان شيميايي در مجموع براي همه ما از جمله تيم پزشکي مملکت بسيار تلخ
بود ولي با اين همه سعي کرديم که تجربيات درماني خود را در اختيار جامعه
پزشکي بينالمللي قرار دهيم و با اداي دين خود به عنوان عضو کنوانسيون
مبارزه با سلاحهاي شيميايي، اين اطلاعات را به آنها داديم تا در صورت لزوم
با بهکارگيري به موقع آنها از بروز خسارات جانبي کم کنند. هر چند
اميدواريم هرگز هيچ جاي دنيا با اين رويداد تلخ مواجه نشود. در ضمن، از
سازمان حفظ آثار دفاع مقدس بار ديگر ميخواهم تا به پيشنهادم مبني بر ساخت
مجموعه درماني، فرهنگي -تفريحي در شهر سردشت فکر کند و جامه عمل بپوشاند تا
ابتدا اين بيماران از راه دور براي گرفتن خدمات درماني راهي تهران نشوند و
درثاني به عنوان يادواره اي از حمله شيميايي بنايي ساخته شود مانند آنچه
در هيروشيما به نام پارک صلح ساختهاند که در آن ساختمان مخروبه شهرداري
سابقه موزه شده است.
از31شهريور
59که عراق به ايران حمله کرد. متوجه شد که بر خلاف تصور او به اين راحتي
قادر به اشغال ايران نيست و چون مشغول فراگيري آموزشهاي دفاع شيميايي بود
و دو نوع گاز از روسيه در اختيار گرفته بود، تصميم گرفت با توسعه سلاح
شيميايي نتيجه بهتري بگيرد، بنابراين از دي ماه59تا تير62حملات آزمايشي را
با اشکال ابتدايي مواد شيميايي شروع کرد که ترکيبات در اثر اين مواد
شيميايي، آسيبديده که خود مزيد بر علت خواهد شد.متاسفانه درمان قطعي براي
اين گروه وجود ندارد.
درمانها،
اغلب علامتي است و براي تخفيف آن علامت و مشکل انجام ميشود که کيفيت
زندگي بهتري داشته باشند و راحتتر تنفس کنند يا کمتر دچار عفونت شوند يا
عوارض ويروس کمتري به سراغشان بيايد و متاسفانه درمان قطعي نيست چون بافت
ريه نابود شده و برگشتناپذير است.
دکتر حمید سهراب پور
متخصص بيماريهاي داخلي؛ فوق تخصص بيماريهاي ريوي