کد خبر: ۸۳۱۱۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۶ - ۰۷ آبان ۱۳۹۴ - 2015October 29
شفا آنلاین>سلامت>مشکلات خواب به يکي از شاخصه‌هاي زندگي مدرن بدل شده است و بي‌خوابي مزمن که بسياري از ما را گرفتار کرده است، اغلب به خصوصيات زندگي در جامعه پيشرفته امروزي نسبت مي‌دهند.
 به گزارش شفا آنلاین،نور مصنوعي چراغ‌هاي شهر، ساعات طولاني کار، رفت و آمد روزانه ميان محل زندگي و محل کار، کافئين و اينترنت از جمله عواملي هستند که مشکلات خواب ايجاد مي‌کنند. هنگامي که موضوع مشکل خواب و استراحت کافي مطرح است، پژوهشگران خواب معمولاً به دوران‌هاي گذشته اشاره مي‌کنند که زندگي انسان‌ها ساده‌تر بود و انسان‌ها مي‌توانستند با خوابيدن و بيدار شدن براساس ريتم طلوع و غروب خورشيد کاملاً نيروي خود را بازيابند.

اما يک بررسي جديد نشان مي‌دهد که اين فرضيه ممکن است کاملاً درست نباشد و برعکس، نياکان ما هم توصيه پزشکان مبني بر 8 ساعت خواب در شبانه‌روز را رعايت نمي‌کردند. در يک بررسي جديد که در ژورنال Current Biology منتشر شده است، پژوهشگران به زواياي دورافتاده سياره ما سفر کردند تا الگوهاي خواب برخي از آخرين انسان‌هاي باقيمانده شکارگر- گردآورنده (شکارحيوانات و گردآوري گياهان) يعني قبايل هادزا در تانزانيا، سان در ناميبيا و تسيمان در بوليوي را ثبت کنند. تصور مي‌شود که اين جوامع ابتدايي که از وسايل برقي، رسانه‌ها و ساير عوامل مزاحم خواب به دور هستند، بايد همان الگوي باستاني طبيعي خواب را داشته باشند که انسان‌ها بيش از 10 هزار سال پيش از آن برخوردار بودند.

يافته‌هاي اين پژوهشگران در کمال شگفتي نشان داد که افراد اين قبيله‌ها با وجود انزواي جغرافيايي‌شان داراي الگوهاي خواب هم‌شکل هستند. افراد هر سه گروه هر شب کمتر از 6/5 ساعت مي‌خوابيدند، در ميانه روز چرت نمي‌زدند و هنگامي‌که هوا تاريک مي‌شد، به خواب نمي‌رفتند. افراد اين قبايل مانند بسياري از ما زمان بيشتري از 6/9 تا 8/5 ساعت را در بستر مي‌گذراندند- بدون اينکه واقعاً خوابيده باشند.

اين اعداد به معناي کارايي خواب ميان 81 تا 86 درصد است که بسيار شبيه به وضعيت در جوامع پيشرفته امروزي است.

جروم سيگل، رئيس مرکز پژوهش خواب دانشگاه کاليفرنيا در لوس‌آنجلس و همکارانش که اين پژوهش را انجام داده‌اند، توضيح دادند که الگوي خواب ممکن است تحت تأثير عوامل محيطي يا فرهنگي نباشد، بلکه اساس آن در فيزيولوژي انسان‌هايي باشد که در عرض جغرافيايي استوايي زندگي مي‌کردند و منشأ انسان‌هاي امروزي بودند.

سيگل گفت: «خواب کوتاه در اين جمعيت‌ها اين عقيده را که مدت خواب در دنياي مدرن به‌طور عمده‌اي کاهش يافته است، به چالش مي‌کشد. اين يافته‌ها مي‌تواند اين نظر را که ما به دليل استفاده گسترده از برق، تلويزيون و اينترنت و غيره دچار بي‌خوابي شده‌ايم، مورد ترديد قرار مي‌دهد.» اين يافته‌ها مي‌تواند نتايج همه تحقيقاتي را که به دنبال يافتن علت کم‌خوابي افراد (خوابيدن حدود شش ساعت در شب) بوده‌اند، زير سوال ببرد و اين نظر را مورد ترديد قرار مي‌دهد که علت اصلي افزايش موارد چاقي، اختلالات خلقي و ساير بيماري‌هاي جسمي و رواني، کمبود خواب است.

نظرات درباره چرت زدن ميانه روز نيز ممکن است به تجديدنظر نياز داشته باشند. دانشمندان مدت‌هاست که به اين موضوع پي برده‌اند که افراد در ميانه بعدازظهر دچار «افت انرژي» مي‌شوند و برخي اين فرضيه را مطرح کرده‌اند که علت اين پديده نياز طبيعي به چرت زدن در ميانه بعدازظهر است. اين بررسي جديد شواهدي را به دست مي‌دهد که برخلاف اين فرضيه است.

براي مثال، داده‌هاي به‌دست‌آمده از قبيله سان در ناميبيا نشان مي‌دهد که در طول 210 روز ثبت عادات خواب در زمستان، هيچ موردي از چرت زدن بعدازظهر ديده نشده و در 364 روز تابستان هم فقط 10 مورد چرت زدن ثبت شد.

اين يافته‌ها که مشابه يافته‌ها در دو قبيله ديگر بود، بيانگر اين بود که چرت زدن در ميان انسان‌هاي شکارگر- گردآور پديده‌اي رايج نيست. يک يافته جالب ديگر اين بررسي ارتباط ريتم‌هاي شبانه‌روزي با نور خورشيد بود. اين شکارگران-گردآوران به‌جاي اينکه هنگام غروب آفتاب بخوابند، به‌طور متوسط 2.5 تا 4.4 ساعت پس از غروب آفتاب – يعني تا هنگامي تاريکي کاملاً حکم‌فرما شده بود- بيدار مي‌ماندند.

البته افراد اين قبايل گرايش به بيدار شدن در زمان طلوع آفتاب- يک ساعت قبل يا يک ساعت بعد بسته به فصل و گروه موردبررسي- داشتند. سيگل و همکارانش به بررسي اهميت درجه حرارت محيطي در عادات خواب هم پرداختند و دريافتند که اين عامل ممکن است نقش عمده‌اي را در الگوهاي خواب ايفا کند.

اين پژوهش نشان داد که «به‌خواب‌‌رفتن هم در زمستان و هم در تابستان در دوره زماني کاهش درجه حرارت محيطي و زمان بيدار شدن در حدود حضيض (پايين‌ترين ميزان) دما در ريتم درجه حرارت روزانه رخ مي‌دهد.» نکته مهمي که بايد يادآور شد اين است که تعداد بسيار اندکي از افراد دچار بيخوابي مزمن در ميان اين شکارگران- گردآوران بود و آنان حتي کلمه‌اي براي بي‌خوابي در زبانشان نداشتند.

همچنين افراد اين قبايل در مقايسه با ساکنان کشورهاي پيشرفته وضعيت سلامت خوبي داشتند؛ هيچ‌کدامشان چاق نبودند، ميانگين شاخص توده بدني در ميان آنان 18/3 تا 26/2 بود که کاملاً باريک‌اندام شمرده مي‌شود. اين افراد همچنين فشارخون پايين‌تر، وضعيت قلبي بهتر آمادگي بدني بيشتري داشتند. در نهايت سؤال کليدي که باقي مي‌ماند، اين است که اگر بيخوابي نقشي در چاقي، اختلالات خلقي و عوارض مشابه ندارد، آيا ممکن است عکس اين قضيه درست باشد يعني ما به خاطر وضعيت بد سلامتي‌مان دچار عدم آرامش و بدخوابي مي‌شويم؟Washington Post

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: