هنوز به قطعيت نميتوان درباره اينكه جامعه ايران دچار تنزل فرهنگي شده است يا نه، قضاوت كرد اما بعضي از اتفاقات خاص در اين يك ساله باعث ميشوند كه نتوان از كنار تنزل فرهنگي جامعه ايران به سادگي گذشت. زماني كه در يك جامعه 40 هزار نفر به فراخوان يك خواننده جواب ميدهند و بغ بغو ميكنند، به نظر ميرسد كه اتفاقاتي در پستوي جامعه در جريان است كه نميتوان بياعتنا از كنار آنها گذشت.
چند سالي بود كه اين مساله از سوي افراد
مختلفي مطرح شد، اما حدود يك سال قبل سخنراني تند يوسف اباذري در نشست
«پديدارشناسي فرهنگي يك مرگ» نگاهها را بيش از پيش به سمت اين مساله
هدايت كرد. واكنشهاي احساسي عده زيادي از مردم به مرگ يك ستاره پاپ باعث
شد كه بعضي از جامعهشناسان مانند اباذري آن را به تنزل فرهنگي جامعه
ارتباط دهند. اما عمق فاجعه فرهنگياي كه جامعه ايران به آن دچار شده است
در اتفاقات بعد از مرگ مرتضي پاشايي نبود، بلكه در «بغ بغو كردن»هاي برخی
جوانان ايراني بود. مساله تنزل فرهنگي از سوگواري براي يك مرگ يا حتي
بغبغو كردن هم فراتر رفته است، مسأله تنزل فرهنگي جامعه ايران اتفاقات
روزمرهاي است كه هر روز در گوشه و كنار اين شهر رخ ميدهند و همه ما شاهد
آنها هستيم، ظاهرهاي عجيب و غريب، رفتارها و واكنش هاي سطحي، اظهارنظرهاي
بيمايه و از همه آنها مهمتر سرهايي كه صبح تا شب در گوشي هستند، تنها
گوشهاي از اين تنزل هستند.
كممايگي و ميانمايگي در جامعه
نامش آرزو است و 22 سال سن دارد. از او درباره مرتضي پاشايي ميپرسيم و ميگويد: «من پاشايي را تا قبل از مرگش نميشناختم و بعد از مرگش وقتي در تلويزيون، راديو و شبكههاي اجتماعي آهنگهايش منتشر شد آنگاه با او آشنا شدم. به نظر من موسيقي پاشايي با اينكه يك موسيقي سطحي است ولي در آن سبك از موسيقي كارش بد نيست.» او علاقهمند به موسيقي كلاسيك و موسيقي پاپ است ولي هر پاپي هم گوش نميدهد و درباره تنزل فرهنگي جامعه ايران ميگويد: «به نظر من كممايگي و ميانمايگي در جامعه ما رخنه كرده است. مردم ما به رفتارهاي جمعي نياز دارند و هنگامي كه از مجاري رسمي اين فرصت براي آنها فراهم نشود، آنها به رفتارهاي عجيبي مانند بغبغو كردن كه عمدتا در فضاهاي جديد شكل ميگيرد روي ميآورند.» در يك گوشه پارك كه از بقيه جاها ساكتتر است نشسته است. هندزفري در گوشش است و در عالم خودش غرق است. كنارش مينشينيم. نامش شيلان است، 26 سال سن دارد و دانشجوي رشته حقوق است. به گفته خودش موسيقي به او تمركز ميدهد و حتي مواقعي هم كه درس ميخواند حتما بايد آهنگ گوش دهد. موسيقي مورد علاقهاش كلاسيك ايراني و خارجي است. از او درباره دليل اين انتخاب ميپرسيم و ميگويد: «موسيقي بيكلام كلاسيك به من تمركز ميدهد و باعث ميشود احساس واقعيام را درباره مسائل داشته باشم، ولي وقتي موسيقي پاپ باكلام گوش ميدهم نميتوانم احساس واقعي خودم را درباره مسائل داشته باشم و معمولا كلماتي كه بيان ميشوند روي احساسم تأثير ميگذارند.» از او درباره تنزل فرهنگي جامعه سوال ميكنم و ميگويد: «تنزل فرهنگي فقط به جامعه ما معطوف نيست، الان كل خاورميانه در بسياري از زمينهها دچار تنزل فرهنگي شده است. به نظر من اين يك دوره گذار است كه بعد از مدتي تمام ميشود.»
وضعیت مبهم آینده فرهنگی!
به اين پست دقت كنيد: « نه تندرو هستم و نه كندرو!! البته چرا تو مسير هدف كاملا تندرو بودن رو ترجيح ميدم !! نه معلم رياضيم و نه دينى و نه كارى به اعتقادات كسى دارم!! نه از شنيدههام ميگم و نه قصه تعريف ميكنم!!! نه از جايى حقوق يا دستور ميگيرم و نه آدم كسى هستم!! من فقط چيزهايى كه به چشم ديدم و باعث موفقيتم شده و ازشون جواب گرفتم رو اينجا مينويسم چون دوستون دارم و ميخوام شما هم موفق شيد.» اگر وقت كرديد، سري به صفحه اينستاگرامش بزنيد آنگاه خواهيد فهميد كه فاجعه فرهنگي يعني چه؟! صحبت از يك فرد عادي جامعه نيست صحبت از فردی به نام تتلوست كه دو ميليون فالوئر دارد كه طرفدارانش در كامنتهاي مختلفي برايش غش و ضعف ميروند. شايد تهديد از جنس تتلويي را بتوان در اين پست خود او درك كرد: «ممكنه ما كمى از دهه شصت و هفتاد رو از دست داده باشيم به خاطر اشتباهاتمون ولى دهه هشتاد به بعد دوباره برگشتن و نبايد از دستشون بديم!! بايد به بچههامون و جوونامون عشق بديم!!» قشر وسيعي از طرفداران تتلو را دهه هفتاديها تشكيل ميدهند و زماني كه تتلو از توجه به دهه هشتاديها صحبت ميكند بايد گفت كه وضعيت آينده فرهنگي اين كشور مبهم است. قرار نيست كه همه شجريان يا بتهوون گوش دهند، اما قرار هم نيست كه سليقه جمعي جامعه تا اين حد نزول پيدا كند. اينكه 5/2 درصد از قشر آيندهساز جامعه فالوئر اين ستاره باشند اصلا از آينده خوبي حكايت ندارد.
تتلوهاي ديگر هم در راه هستند
سارا 15 ساله يكي از طرفداران موسيقي رپ است و تتلو از ستارگان مورد علاقهاش است. او ميگويد: «من از موسيقي كلاسيك خوشم نمياد، نسل ما به موسيقي شاد نياز داره. موسيقيای كه متفاوت باشه و به موسيقي هاي دنيا هم شبيه باشه. سليقه من با داداشم كه از يك دهه ديگه است فرق داره و من نميتونم با اون نوع از موسيقي ارتباط برقرار كنم.» از او درباره اينكه آيا به فراخوان بغبغو جواب داده سوال ميكنم، ميخندد و ميگويد: «نه. ولي تتلو را در اينستاگرام فالو كردهام و پستهايش را هم لايك ميكنم.» وقتي صفحه اينستاگرامش را به ما نشان ميدهد چند پستي هم درباره تتلو گذاشته است و اگر عضويتش در كانال تتلو در تلگرام را هم در نظر بگيريم، آنگاه بايد بگوييم كه تتلو در زندگي جوانان و نوجوانان امروزي تأثيري بيشتر از يك موسيقي گوش دادن دارد. تتلو تنها يكي از ستارههاي نامتعارفي است كه الگو شده است. تتلوهاي ديگر در اين زمينه كم نيستند و به نظر ميرسد با وضعيتي كه جامعه به سوي آن در حركت است، تعداشان از اين هم بيشتر خواهد شد. البته از جامعهاي كه قسمت زيادي از وقت اعضايش به گشت و گذار در شبكه هاي اجتماعي ميگذرد، این معضل چيز بعيدي به نظر نميرسد. وقتي آرمين 11 ساله ميگويد كه ميخواهد «موهايش را مدل تتلويي بزند.» آنگاه بايد از فاجعه بزرگتري ترسيد. نسلي كه الگويش چنین ميشود، نميتوان درباره آيندهاش به راحتي قضاوت كرد.
تنزل فرهنگي و شبكههاي اجتماعي
در ماجراي اتفاقات بعد از مرگ پاشايي يكی از رسانههاي مهم در خبررساني در اين زمينه وايبر بود كه باعث گرد هم آمدن افراد در سوگواري اين ستاره شد. در ماجراي بغ بغو كردن براي امير تتلو هم، اينستاگرام محل اين فراخوان بود. نكته مهم اين است كه بين استفاده از شبكههاي اجتماعي موبايلي و مجازي جديد و شكلگيري تنزل فرهنگي جامعه يك ارتباط تنگاتنگي به وجود آمده است. تنزل فرهنگي در شبكههاي اجتماعي در لايههاي محسوس و نامحسوس اجتماعي روي ميدهد. يكي از پيامدهاي استفاده از اين شبكهها كمرنگ شدن روابط خانوادگي و تنزل در ارتباطها ميشود و پيامد ديگرش سطحي شدن نگاهها به مسائل عميق اجتماعي. يك مسأله مهم كه حضور در اين شبكه هاي اجتماعي در ايجاد آن نقش زيادي داشته است واكنش هاي احساسي است كه افراد به مسائل مختلف نشان ميدهند. حضور در اين شبكهها و ماهيت اين شبكهها روزبهروز از واكنشهاي عقلاني و مستدل جامعه ميكاهد و بر واكنش هاي عاطفي و احساسي آن ميافزايد. زماني كه منبع خبري يك پزشك يا يك مهندس براي اخبار مهم اجتماعي پيامهاي تلگرامي هستند، آنگاه هر چقدر هم كه براي اين اتفاق نگران بود باز كم است. زماني كه نقش منابع رسمي در خبررساني كم ميشود و فرهنگ كتابخواني از چيزي هم كه هست كمرنگتر ميشود آنگاه بيمايگي در جامعه فوران خواهد كرد. فكر كردن به روزمرهترين اتفاقاتي كه پيرامون ما هر روز روي ميدهند ما را به اين نتيجه مهم ميرسانند كه جامعه ايران در ابعاد وسيعي دچار «تنزل فرهنگي» شده است.آرمان