کد خبر: ۸۲۰۱۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۹ - ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 20
شفا آنلاین>اجتماعی>آنگوس ديتون، اقتصاددان اهل اسکاتلند، چند روز قبل برنده جايزه نوبل اقتصاد شد. براي اولين بار، اين جايزه نه به دليل تحليل‌هاي خالص اقتصادي بلکه براي نظريه اقتصادي درباره رفاه و بهزيستي مردم، به اين استاد اقتصاد دانشگاه پرينستون تعلق گرفت.
به گزارش شفا آنلاین،آنگوس ديتون نظرات جالبي را مطرح کرده است. به نظر او در سطح اقتصاد خرد، اگر واقعاً درباره چگونه زندگي کردن مردم نگران باشيد بايد به افرادي توجه کنيد که درآمد سالانه آن‌ها در ايالات‌متحده کمتر از 75هزار دلار در سال است. درآمد بيش از اين مقدار نقش سرنوشت‌سازي در احساس شادماني ندارد.

براي درک اين موضوع، ما بايد بين دو نوع اندازه‌گيري رفاه و بهزيستي انسان‌ها تمايز قائل شويم. محققان به‌صورت سنتي از مردم مي‌خواهند که ميزان رضايت از زندگي را بين يک تا 10 نمره دهند. اخيراً پژوهشگران به اين نتيجه رسيده‌اند که اين سؤال بايد دقيق‌تر پرسيده شود، مثلاً مي‌شود از مردم پرسيد سطح اضطراب يا غم يا شادماني آن‌ها يا لذتي که از يک روز خود مي‌برند با معيار يک تا 10، چقدر است؟ و بعد سؤال کليدي که مطرح مي‌شود اين است: «آيا پول مي‌تواند شادماني بياورد؟»

ديتون همراه با همکار ديگرش دنيل کانمن، برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 2002، به اين نتيجه رسيده‌اند که در آمريکا پاسخ‌ها به نوع سؤالاتي بستگي دارد که شما مي‌پرسيد. اگر از مردم به‌طور کلي درباره ميزان رضايت آن‌ها پرسيده شود، پول نقش مهمي ايفا مي‌کند. هرچقدر درآمد مردم بيشتر باشد، رضايمتندي بيشتري را گزارش مي‌دهند.

اما، اين موضع درباره تجربيات عيني زندگي صدق نمي‌کند. در افرادي که درآمد سالانه کمتر از 75 هزار دلار دارند، پول بيشتر به معناي شادماني بيشتر است، اما وقتي درآمد افراد به سطح قابل‌قبولي (بالاي ?? هزار دلار در سال) مي‌رسد، احساس شادماني با درآمد نسبت مستقيم ندارد. درباره اضطراب هم که ازجمله مؤلفه‌هاي مهم رفاه است، درآمد بيش از 60 هزار دلار در سال، الزاماً به معناي کاهش سطح اضطراب نيست.

ديتون و کانمن دقيقاً نمي‌دانند چرا اين اتفاق مي‌افتد اما آن‌ها درنهايت عقيده دارند که افزايش درآمد مردم در ايالات‌متحده از يک سطح قابل‌قبول، به معناي آن نيست که قابليت اين مردم در بهره‌مندي از بهزيستي هم مي‌تواند بيشتر شود. اين بهره‌مندي مي‌تواند شامل گذراندن وقت با دوستان باشد يا داشتن سلامت يا استفاده از اوقات فراغت. آن‌ها مي‌گويند افزايش درآمد بيش از آستانه‌اي که گفته شد، گاه حتي ممکن است تأثيرات منفي با خود بياورد، مثلاً توانايي مردم در بهره‌مندي از شادي‌هاي کوچک را تقليل دهد. اما درآمدهاي پايين با خود اثرات منفي بسيار بزرگ‌تري مي‌آورند. براي نيازمندان، طلاق گرفتن يا ابتلا به آسم يا تنها ماندن بسيار هولناک‌تر است و حتي از يک تعطيلات آخر هفته هم کمتر لذت مي‌برند.

اگر ازدواج کرده‌ايد يا مذهبي هستيد يا بالاي 60 سال داريد يا اگر بيمه سلامت داريد، سطح شادماني شما بيشتر و سطح اضطرابتان کمتر مي‌شود.

درمجموع و به‌طور ساده مي‌توان گفت ديتون عقيده دارد اگر هدف بهبود زندگي مردم باشد، بيشترين توجه سياست‌گذاران بايد به افراد کم‌درآمد يا نيازمند کمک، والدين جوان، سيگاري‌ها و مردمي باشد که گرفتار بيماري‌هاي مزمن هستند. در همين زمان، دولت بايد منابع کمتري را به افراد داراي درآمد قابل‌قبول اختصاص دهد.

بخشي از نظريات ديتون در باب اقتصاد کلان، درباره کمک‌هاي خارجي به کشورهاي نيازمند براي بهبود وضعيت مردم آن کشورها است. او در کتاب معروف خود به نام «رهايي بزرگ: سلامت، ثروت و ريشه‌هاي نابرابري» به‌خوبي به اين نکته مي‌پردازد که چگونه ميلياردها انسان در سراسر کره زمين طي 250 سال گذشته توانسته‌اند از بيماري و فقر رهايي پيدا کنند و نيز به اين مي‌پردازد که چرا هنوز صدها ميليون نفر در فقر به سر مي‌برند و چگونه مي‌توان به آن‌ها کمک کرد. به نظر او، کمک‌هاي خارجي راه‌حل مناسبي براي امحاي فقر نيازمندان کشورهاي درحال‌توسعه نيست و درواقع اين کمک‌ها مي‌تواند به اين کشورها به‌شدت صدمه بزند.

براي نمونه او مي‌گويد، هند و چين هردو کشورهايي هستند که بدون دريافت کمک خارجي چشمگير توانسته‌اند با موفقيت با فقر در کشور خود مبارزه کنند، درصورتي‌که بسياري از کشورهايي که کمک‌هاي خارجي به‌سوي آن‌ها روانه شده است، هنوز سخت گرفتار فقرند.

او دراين‌باره مي‌گويد: «براي آنکه بفهميم اين کمک‌ها چه کارايي دارند بايد به ارتباط بين آن‌ها و سياست بپردازيم. نهادهاي قانوني و سياسي براي فراهم‌‌آوردن محيطي که کاميابي و اقتصاد بتواند در آن رشد يابد، داراي نقشي محوري هستند. کمک‌هاي خارجي، به‌خصوص وقتي در مقادير زياد اهدا شوند، بر نحوه عملکرد و روند تغييرات اين نهادها اثر مي‌گذارند. حتي پيش از اعطاي کمک نيز سياست بد و سياست خوب در کشورها وجود دارند.

اما سيل کمک‌هاي زياد سبب تغيير جهت نظام سياسي داخلي به‌سوي بدتر شدن و تضعيف بنيه نهادهايي مي‌شود که وجودشان براي توسعه درازمدت ضروري است. کمک‌هاي خارجي زياد در ضمن سبب تضعيف دمکراسي و مشارکت‌هاي مدني مي‌شود و دست‌کم گرفتن اين عوامل همواره باعث کاهش توسعه اقتصادي شده است.

ضررهاي کمک‌هاي خارجي که گفتيم بايد با فوايد آن‌ها در تعادل قرار گيرند، مثلاً گاه اگر اين کمک‌ها نباشند، راهي براي آموزش کودکان وجود ندارد يا گاهي اين کمک‌ها باعث نجات جان‌هاي بسياري مي‌شوند.»

عقايد و پژوهش‌هاي ديتون بي‌شک نه‌تنها براي کارشناسان و اقتصاددانان، بلکه براي سياستمداراني هم که از سوي مردم انتخاب مي‌شوند، سزاوار توجه هستند. ماه قبل، کشورهاي عضو سازمان ملل 17 هدف توسعه پايدار را تصويب کردند. ازجمله اين اهداف، امحاي فقر تا 15 سال آينده است.

به‌عنوان بخشي از اقدامات براي از ميان بردن فقر، سازمان از کشورهاي توسعه‌يافته و صنعتي خواست تا به کشورهاي فقيرتر کمک کنند. هرچند اين کمک‌ها مي‌توانند مرهمي بر زخم وقايع فاجعه‌بار و محروميت‌هاي شديد باشند، اما طبق نظر ديتون، مهم‌ترين و بهترين راه براي از ميان بردن فقر در کشورهاي درحال‌توسعه آن است که اين کشورها خود هرچه سريع‌تر در راه يک اقتصاد فراگير برمبناي توسعه گام بردارند.New York Times


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: