شفا آنلاین>اجتماعی>تنها شرط برای حضور در اینجا تمایل به قطع مصرف است. قطع مصرف نیکوتین. کسانی که از سیگار، قلیان، ناس،علف سبز خوردنی انفیه و پیپ و هر چه نیکوتین دارد خسته شدهاند اینجا هستند.
به گزارش
شفا آنلاین،کسانی که شرایط مشابهی دارند و یکدیگر را
درک میکنند. اتاق کوچک است. صندلیها گرد چیده شده. یکی از اعضای
انجمن
نیکوتینیهای گمنام مقابل در ایستاده و به هر کس که از راه میرسد خوشامد
میگوید.
روی میز چند کتاب و نشریه دیده میشود و یک تعداد کلید رنگی.
مسئولان انجمن میگویند برای کسانی است که مدت زیادی در ترک ماندهاند، مثل
یک جور هدیه یا پاداش.
ساعت 6 تا 7 و نیم بعد از ظهر در سرای محله یکی از پارکهای مرکز شهر
تهران دور هم جمع شدهاند. امروز هم تقریباً همه بموقع رسیدهاند،
اصلاً یکی از شرطهای حضور رعایت زمان است.
جلسه با خواندن این
دعا شروع میشود:«خداوندا! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که
نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم و بینشی که
تفاوت اینها را بدانم.»
انجمنهای گمنام نیکوتینیها، الکلیها و معتادان به مواد مخدر سابقهای
طولانی در سراسر دنیا دارند و در برخی ایالتهای امریکا و کشورهای اروپایی
اگر فردی به دلیل مصرف یا داشتن مواد مخدر یا جرم ناشی از مصرف الکل ومواد
مخدر دادگاهی شود، از سوی قاضی ملزم به شرکت در یکی از گروههای
الکلیهای گمنام یا معتادان گمنام میشود، هر چند هنوز در ایران هیچ اجباری
برای شرکت در این کلاسها وجود ندارد و حضور در این انجمنها کاملاً
داوطلبانه است. انجمن با قدمهای دوازده گانه اداره میشود و به
بسیاری از افراد در تقویت اراده، دوری از مواد، سیگار و الکل کمک میکند.
نخستین جلسه نیکوتینیهای گمنام ایران در آذر ماه سال 1379 با حضور چهار
نفر در تهران برگزار شد و کم کم به شهرهای دیگر کشور هم رسید.
این کلاسها
هزینهای ندارد و با کمکهای داوطلبانه اعضای گروه اداره میشود. این روزها
اگر کسی برای ترک سیگار و هرگونه ماده نیکوتینی مصر باشد، میتواند هر روز
در این جلسات شرکت کند البته بسته به خواسته و میل خودش. اما آن طور
که اعضای انجمن میگویند برای شروع بهتر است داوطلب هر روز در جلسات شرکت
کند.
جلسه امروز هم با قرائت اساسنامه و قدمهای دوازده گانه
نیکوتینیهای گمنام آغاز میشود. امروزتصادفی همه شرکت کنندگان مرد هستند؛
اما جلسه عمومی و مختلط اعلام شده. جلسه گرداننده دارد و رأس ساعت آغاز
میشود.
«احمد» رو به همه میگوید: «سلام. احمد هستم، معتاد به نیکوتین.» و
همه با صدای بلند میگویند «سلام احمد» و سپس احمد از تجربیاتش میگوید.
این جلسه تا پایان همینطور ادامه پیدا میکند. هر شرکت کننده اول با صدای
بلند خودش را معرفی و سلام میگوید و بعد از پایان سخنان هم همه گروه یک
«ماشاءالله» بلند نثارش میکنند. بیان این تجربهها نه تنها به اعضای
جدید گروه برای ترک نیکوتین کمک میکند که به آنهایی هم که مدتهاست
از ترکشان میگذرد و وسوسه مصرف دوباره رهایشان نمیکند، یاری میرساند.
احمد مسن است.عینک بر چشم دارد و آهسته و با طمأنینه سخن میگوید:
«خیلی کوچک بودم که سیگاری شدم، در خانه مان همیشه یک پاکت سیگار در یخچال
بود. وقتی کسی خانه نبود به سراغش میرفتم چون از بویش خوشم میآمد گهگاهی
میکشیدم.
آن اوایل برایم جدی نبود تا اینکه به سن نوجوانی رسیدم و یک بار
خودم سیگار خریدم و در یک زمین زراعتی نزدیک به خانهمان شروع کردم به
کشیدن.
آن روز احساس کردم این کار مال من است و در مسیری قرار گرفتهام که
بازگشت از آن دشوار است. سیگار شد دوستم، در حالی که دوست داشتم ورزشکار
باشم. اما زور سیگار خیلی بیشتر از من بود و بعد از یک مدت فهمیدم ترک آن
دیگر کار من نیست.»
او تعریف میکند:«نصیحت دیگران و حرفهای دکترها و هیچکس بر من اثر
نداشت و به جایی رسیدم که روال زندگی از دستم خارج شد. یک بار تصمیم گرفتم
سیگار نکشم؛ سیگار و فندکم را انداختم دور اما 24 ساعت نگذشته بود که سراغ
قلیان رفتم.»
تا روزی رسید که احمد فهمید جلسههایی برای ترک سیگار تشکیل
میشود، اوایل جلسهها برایش مسخره به نظر میرسید تا حدود سه چهار ماه به
جلسه آمد اما هنوز خودش را برای ترک ضعیف میدانست تا بالاخره یک روز
فهمید که تصمیم به ترک گرفته، این بار خیلی جدی و سفت و سخت.
رعــایت گمنــامی، رازداری، نگرش جدید به زندگی، درد دل با
همگروهیها و رابطهایی که در زمان وسوسه، مصرف کننده میتواند با آنها
تماس بگیرد، انگیزهای قوی است برای داوطلبان، تا جایی که برخی سالها با
همین کلاسها از مصرف هر ماده نیکوتین داری دور ماندهاند.
«محسن هستم، معتاد به نیکوتین.از امروزم بگویم که پاکم و از این
پاکی خوشحال.»محسن جوان است شاید بیست و چند ساله با هیجان زیاد حرف
میزند:«در شرکتی که کار میکردم هر 10 دقیقه یک بار، کارم را تعطیل
میکردم و سیگار میکشیدم.همین ساعتهایی که تلف میکردم باعت میشد کلی از
کار و زندگی عقب بمانم. از وقتی ترک کرده ام هم حالم بهتر است هم کار و
بارم.»
او در ادامه حرفهایش از اهمیت نشریات انجمن میگوید.
همانهایی که
روی میز چیده شدهاند اینکه این نشریات تجربههای همه نیکوتینیهای دنیا را
در خود دارند و او توانسته با مطالعه این نشریهها جواب بسیاری از سؤال
هایش را بگیرد و بفهمد بزرگترین وابستگی در دنیا به نیکوتین است.
«فکر میکــردم بزرگتــرین وابستگیام پدر ومادرم هستند، اما از همین مطالعات فهمیدم نه، بزرگترین وابستگی ام سیگار است.
شاید بتوانم چند روز پدر و مادرم را نبینم اما بدون نیکوتین نمیتوانستم نفس بکشم.»
وحید حرفهایش را با این جملات شروع میکند:«اینکه این روزها
مصرف کننده هیچ دودی نیستم خداوند را سپاس میگویم.» و از سنتهای دوازده
گانه نیکوتینیهای گمنام حرفمیزند.
سنتهایی که راه و روش انجمن است و
راه زندگی گروهی را به آنها میآموزد. سنتهایی مثل اینکه منافع مشترک باید
در رأس قرار بگیرند و بهبودی هر شخص به وحدت نیکوتینیهای گمنام بستگی
دارد یا هر گروه نیکوتینی گمنام باید متکی به خود باشد و کمکی از بیرون
دریافت نکند و دیگر سنتهایی که او از آنها صحبت میکند. او تأکید میکند
که در این گروه فقط اعتیادش به نیکوتین را ترک نکرده بلکه زندگی گروهی را
آموخته است، در کنار هم قدم زدن را، با هم از سختیها گذشتن را.
«وقتی در شرایط خوب بودم میگفتم الان سیگار میطلبد، در شرایط بد بودم
باز میگفتم سیگار میچسبد، در شرایط بینابینی هم همین را میگفتم، در
شرایط آب و هوایی متغیر هم به همین بهانهها سراغ سیگار میرفتم.
اما امروز در
هر موقعیتی سعی میکنم از آن فاصله بگیرم. در هر شرایط آب و هوایی سعی
میکنم از زندگی لذت ببرم چون فقط سیگار را ترک نکرده ام بلکه نگرشم را عوض
کردهام.»
سیستم حمایتی انجمن با همین همراهیهاست که شکل میگیرد و آدمها میفهمند
در تجربههای سختشان در آنچه برایشان عذابآور است، تنها نیستند و امکان
رهایی و آزادی همیشه ممکن است و همین با هم بودنها کمک میکند تا آدمها
در قطع مصرفشان بمانند.
«سعید هستم معتاد به نیکوتین و اعلام میکنم که دو سال کامل است سیگار
نمیکشم و به جای هر مصرفی هر هفته کوه میروم و امیدوارم بتوانم از
این تجربه محافظت کنم. 12 قدم توانست راه و رسم زندگی را به من یاد بدهد.
قدم اول اینکه اقرار کردیم در برابر اعتیادمان عاجز بودیم طوری که اختیار
زندگی از دستمان خارج شده بود و در نهایت آنکه با بیداری حاصل از برداشتن
این قدمها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینیهای دیگر برسانیم و این اصول
را در تمام زندگی خود به اجرا درآوریم.»
مجتبی هم از تجربههایش میگوید:«لباسهایم را بر اساس جیبهایش
انتخاب میکردم، اگر پیراهنی جیب نداشت اصلاً نمیخریدمش. چون فندکها و
سیگارهای مارک دارم جلوی چشمانم بود تا هر چیز دیگر.هر جا سیگار ممنوع بود
با افتخار سیگار میکشیدم، اما یک روز تصمیم گرفتم همه اینها را کنار
بگذارم و الان روزهاست پاکم و احساس بهتری دارم.»
همه تجربه موفقی از ترک ندارند؛ محمد میگوید ناراحت است که روند
بهبودیاش خوب پیش نمیرود و نمیتواند در جلسهها مرتب شرکت کند و از بقیه
میخواهد کمکش کنند. بقیه بچهها هم از تجربههایشان میگویند و یک
ماشاءالله محکم و بلند در جواب میگیرند.
در پایان جلسه هم هر کس تعداد روزهای پاکیاش را اعلام میکند؛ از
کسی که تجربه 34 ساعت پاکی از نیکوتین دارد در جلسه میبینیم تا آنکه بیش
از 9 سال است به دور از نیکوتین زندگی میکند.
آنها با روز و تاریخ دقیق سخن میگویند، علی 6 ماه و 29 روز پاکی دارد و حسین19 روز و آن یکی فقط 24 ساعت. بچهها دست هم را میگیرند، حلقه
میزنند و دعای پایان جلسه را میخوانند. جلسه با چند جمله مثبت و آرزوی
قشنگ پایان میگیرد. نیکوتینیهای گمنام قرار جلسه بعدی را میگذارند تا
بار دیگر در تجربه بدون نیکوتینشان با هم شریک شوند.ایران