البته
تحقق آن هم بنابر مديران سياستگذاران هر دولت در بعدي خاص و معبري ويژه
جلوهگر ميشود. مثلا دولت اصلاحات با برنامهريزي اقتصادي هم و غم خود را
در ايجاد ثبات اقتصاي و رسيدن به خودکفايي در برخي زمينهها و در نهايت
بهبود معيشت مردم با نگاه به توسعه همهجانبه گذاشت؛ دولت نهم و دهم به اسم
تحول اقتصادي، طرح هايي مانند هدفمندي يارانهها، پرداختيارانه و مسکن
مهر را به راه انداخت.
البته نتيجه حاصل از اين برنامهها چنان محسوس بوده
و هست که نياز به توضيح و تشريح ندارد. در اين ميان دولت يازدهم هم
برنامههايي براي کاهش فشار به حاشيهنشينان و افرادي که در مناطق محروم به
سر ميبرند، در دستور کار قرار داد.
در اين ميان بنابر شرايط حاکم بر
جامعه و دغدغههايي که رو به افزايش بود، معبر و مسيري که انتخاب شد از
حوزه بهداشت و درمان ميگذشت تا شايد اگر نتوانند درد بيماريها را کاهش
دهند، حداقل از دردهاي جانبي و محروميتها در اين زمينه بکاهند.
بنابراين
در راستاي عملياتي کردن مفاد قوانين برنامه پنجم توسعه کشور و قوانين
بالادستي، به عبارتي براي تحقق اهداف مواد بند (ب) ماده 34، بند (د) ماده
32 و بند (الف) ماده 36 قانون برنامه پنجم توسعه و به منظور افزايش دسترسي
مردم در مناطق کمتر توسعه يافته کشور به خدمات و مراقبتهاي سلامت، ايجاد
پوشش همگاني و كاهش سهم پرداخت از جيب مردم، تقويت سامانه جامع و همگاني
سلامت، تقويت طرح تمام وقتي و در نهايت بهبود نظام ارجاع، دستورالعمل
«برنامه حمايت از ماندگاري پزشکان در مناطق محروم» تدوين شد و همزمان با
آغاز طرح تحول نظام سلامت به عنوان يکي از بستههاي اصلي و اوليه آغاز به
کار کرد. اما آيا اين بسته کارآيي لازم و تاثيرگذاري کافي داشتهاست؟ براي
پاسخ به اين سئوال و ارزيابي ميزان و نحوه اجرايي شدن آن به سراغ اعضاي
کميسيون بهداشت مجلس رفتيم و جوياي اين موضوع شديم.
مسعود
پزشکيان، عضو کميسيون بهداشت مجلس، با بيان اينکه وزارت بهداشت ارزيابي
درستي از اين موضوع نداشتهاست، گفت:«تنها نياز ما آمدن متخصص و پزشک به
اين مناطق نيست، در کنار اين مسئله بايد امکانات هم وجود داشتهباشد تا
چنين برنامهاي نتيجه بخش باشد.» پزشکيان با بيان اينکه در قانون هيچ
پرداختي نبايد خارج از نظام ارجاع و طرح پزشک خانواده صورت گيرد، گفت:«با
روندي که در پيش گرفتهشدهاست، مناطق محروم، محرومتر شده و تنها در مراکز
استان و براي مرفهين اوضاع بهتر شدهاست. در مراکز استانها عمل تعويض
زانو انجام ميگيرد و در مناطق محروم هيچ امکانات درماني وجود ندارد و همه
بايد به شهرهاي بزرگ مراجعه کنند و دولت متوجه نيست که برخي از اين افراد
کرايه تاکسي ندارند چه برسد به مسافرت به شهري ديگر. وزارت بهداشت در
برنامههايش بايد به اين موضوع و البته حرکت در مسير قانون توجه
داشتهباشد.»
در اين بين عابد فتاحي، ديگر عضو کميسيون بهداشت، با انتقاد از برنامه اجرايي شده براي ماندگاري پزشکان، گفت: «طرح افزايش جذب ماندگاري پزشکان، شايد بتواند امکان جذب متخصصان و پزشکان عمومي را در مناطق محروم و مرزي افزايش دهد؛ اما بيشک، در ماندگاري پزشکان در اين مناطق تأثير چنداني نخواهد داشت. چنانچه ماندگاري موجب ميشود پزشکان بعد از مدتي پول درآوردن، با بهانههاي مختلف از ارائه خدمات به بيماران اجتناب کنند.
بنابراين وزارت بهداشت بايد اين
بودجه را صرف آموزش نيروهاي متخصص بومي کند. براي رفع اين مشکل طرحي
پيشنهاد شد که بر اساس آن در کنکور سراسري، دانشآموزان مناطق محروم با
سهميه 30درصدي وارد رشتههاي پزشکي شوند اما در مقابل، بعد از فارغالتحصيل
شدن تا 15 سال حق خروج از منطقه را ندارند و اجازه پيدا نميکنند براي
ادامه تحصيل حتي به مراکز استانها بروند. البته اين طرح يک مسکن موقت است و
بايد براي تحقق آن برنامه ريزي دقيق کرد.» مراد هاشمزهي، ديگر عضو
کميسيون بهداشت بود که انتقادي تند وتيز از کمبود پزشک در مناطق محروم
داشت. وي در اين زمينه گفت: «امروزه اجراي طرح تحول سلامت هم نتوانسته اين
معضل را برطرف کند.
واقعيت اين است که نبود امکانات آزمايشگاهي و همچنين
رفاهي، عامل بازدارندهاي براي حضور پزشکان است. بنابراين وزارت بهداشت
بايد به دنبال راهحلي براي رفع آن باشد. در اين ميان فقط مسئله مالي و
اعتباري مطرح نيست، بلکه منظور شرايط زيست و رفاهي است. معمولا پزشکان اين
مناطق تاکيد دارند که حضورشان در منطقه به خانوادهها و به ويژه فرزندانشان
آسيب رساندهاست.
پس نياز به شناخت و درنهايت رفع معضلات در اين زمينه
داريم.» در کنار اين اظهارات، احمد آريايينژاد، عضو کميسيون بهداشت مجلس
به بيان اين معضلات مشکلات پرداخت. وي در اين زمينه گفت:«قطعا وزارت بهداشت
در اين زمينه نيت خيري داشتهاست، اما در اين بين بايد به چند مسئله توجه
ميشد، که متاسفانه مغفول ماند. اول، بومي سازي گرفتن دانشجو و تعهدهاي
مربوط به آن است که ميتوان با آن پزشکان را در بازه زماني بيشتري در مناطق
نگه داشت. مشکل ديگري که در اين بين با چنين رويکردي بروز کرد، در مناطق
مياني بود به عبارتي، پزشکاني که نه در مراکز استان بودند و نه در مناطق
محروم و منطقه خودشان به آنها نيازمند است، يا تلاش ميکنند به مراکز استان
بروند و هيئت علمي شوند و يا به مناطق محروم بروند و در نتيجه نياز منطقه
خودشان رفع نميشود. پس اين تسهيلات بايد با نگاه منطقيتر تعريف شود. اين
برنامه مناطق برخوردار و مراکز را ترغيب نکرد بلکه مناطق مياني را خالي از
نيرو ساخت.»
البته در اين بين
عبدالرحمن رستميان، نايبرئيس کميسيون بهداشت، از اين طرح وزارت بهداشت
دفاع کرد و گفت:« در اين دو سال جذب نيرو به مناطق محروم خوب بودهاست و
تحول در اين حوزه به وجود آمدهاست.»
وي در ادامه افزود:« در روندکنوني،
پزشکان با پايان طرح و دوره خود به شهرهاي بزرگ ميروند و اجتماع دراين
مناطق صورت ميگيرد. بايد تسهيلات و امتيازات به نحوي دادهشود که امکانات
براي اين پزشکان بيشتر باشد.
در اين بين بيمهها هم بايد پشتيباني بيشتري
از اين مناطق داشتهباشند. البته قدرت جذب و ماندگاري تاکنون خوب نبودهاست
و در شهرستانها ما با کمبود پزشک روبرو هستيم و در مراکز استان نيز با
مازاد نيرو روبرو هستيم.»وي با بيان اينکه سياست ما اين است که هر امکاناتي
را به مرکز استان ميدهيم، تصريح کرد:«اين سياست اشتباه است و بايد
پوششدهي امکانات بنابر شرايط منطقه باشد و بايد پايتخت و مراکز استانها
را محدود کنند.
البته به نظر من شرايط بهتر شدهاست و با وجود سهميه مناطق محروم در کنکور، در آينده شرايط بهتر از اين هم خواهد شد. ما تا شرايط مطلوب فاصله بسياري داريم و شرايط جذب ايجاد شده نه ماندگاري. اميدواريم آن هم فراهم شود.»
بنابر اظهارات اين نمايندگان آنچه تاکنون به اسم طرح ماندگاري در مناطق محروم مطرح شدهاست(فارغ از بدهيهاي دولت و بيمهها به اين پزشکان) تنها در راستاي جذب پزشک موفق بودهاست و رويکردي براي حفظ و ماندگاري آنها در اين مناطق نداشته است. اگرچه شايد انتظار اين باشد که پزشکان با نگاهي اخلاقي به اين مناطق بروند و همچون آلبرت شوايتزر و مادر ترزا براي کمک به مردم از آسايش خود بگذرند، اما در اين بين نبايد چشممان را بر واقعيات ببنديم.