رژيمهاي غذايي به شما کمک نميکنند تا در درازمدت وزنتان را کاهشيافته نگهداريد. اين ايده که افراد در رژيم غذايي شکست ميخورند به خاطر اينکه اراده قوي ندارند، افسانهاي است که صنعت رژيم غذايي انتشار داده است.
عوامل زيستشناختي قدرتمندي نقش ايفا ميکنند که اساسا باعث ميشود تلاش شما براي گرفتن رژيم غذايي شکست بخورد. ترسيمان، پژوهشگري که ?? سال است به بررسي رژيم گرفتن پرداخته، دريافته است که تغييرات متابوليک، هورموني و نورولوژيکي وجود دارند که در شکست رژيم غذايي نقش دارد.
به گفته مان، «هنگاميکه شما رژيم ميگيريد، بهاحتمال بيشتري ممکن است توجهتان به غذاها جلب شود...؛ اما قضيه فقط به جلبتوجه ختم نميشود- اين روند درواقع با اشتهابرانگيزتر و وسوسهبرانگيزتر شدن غذاها شروع ميشود.» مان همچنين گفت: «هنگاميکه شروع به کاهش وزن ميکنيد، هورمونهايي که باعث ايجاد گرسنگي شما ميشوند، افزايش مييابند و هورمونهايي که به شما کمک ميکنند احساس سيري کنيد، کاهش پيدا ميکند.»
مان توضيح ميدهد که هنگاميکه رژيم ميگيريد، «متابوليسمتان کند ميشود. بدنتان از کالريها با حداکثر کارايي ممکن استفاده ميکند. هنگاميکه بدن راهي براي اداره کردن خودش با شمار کمتر کالري پيدا ميکند، کالري بيشتر باقي ميماند و اين کالريهاي اضافي بهصورت چربي ذخيره ميشود.»
بنابراين، جاي تعجبي ندارد که بررسيها نشان
ميدهند که ?? درصد از افراد درنهايت در رژيم گرفتن «شکست خواهند خورد».
کار کردن براي پايين آوردن وزنتان به کمتر از وزن طبيعي بدن نهايتا تلاشي
بيثمر است و صرفا اتلاف وقت است.
حتي اگر جزو 5درصد افرادي باشيد که
بتوانيد در درازمدت وزنتان را مهار کنيد، اين موضوع را در نظر بگيريد که
براي رسيدن به اين هدف چه چيزهايي را ازدستدادهايد. هرچقدر هم رسيدن به
«بدن ايدهآل» خوب باشد، شما چيزهاي زيادي را بايد قرباني کنيد که از غذا
خوردن در بيرون خانه و معاشرت اجتماعي با دوستان تا علائق ديگرتان، فراتر
از شمارش کالريها و وسواس براي ورزش کردن.
کاهش وزن کليد افزايش شادماني نيست. همانطور
که در بالا ذکر شد، رژيمهاي غذايي درصورتيکه هدفتان کاهش وزن در
طولانيمدت باشد، نتيجهبخش نيستند؛ اما من با خود ايده کاهش وزن بهعنوان
يک هدف مشکل دارم. پيوند زدن شادمانيتان به چيزي خارجي خواهناخواه به
نوميدي منجر خواهد شد.
آندرئا بونيور، روانشناس باليني هم با اشاره به همين موضوع ميگويد: «موفقيت خارجي در رسيدن به اين هدف نيست که باعث شادماني ما ميشود. شما فکر ميکنيد که با رسيدن به اين هدف به طور خودکار زندگيتان به شيوه معنيداري تغيير خواهد کرد، اما به احتمال زياد زندگيتان به همان شکل قبلي باقي خواهد ماند.»
براي استدلال در اين مورد، فرض کنيد که شما به «بدن
ايدهآلتان» رسيده باشيد و از وضع ظاهرتان بسيار راضي هستيد. واقعيت زندگي
اين است که بدنهاي ما با افزايش سن دچار تغيير ميشود. اگر همه ارزش و
ارجها را به ظاهرتان بدهيد، مانند اين است که سوار کشتي در حال غرق شدن
باشد. بهعلاوه، شمارش کالري، وسواس داشتن با ميزان چربي بدن و خواندن
کتابهاي رژيم گرفتن، احتمالا وقت شما را براي دنبال کردن فعاليتهاي
معنادارتر خواهد گرفت.
از دست دادن وزن لزوما شما را سالمتر نخواهد کرد. ممکن است شما اضافهوزن داشته باشيد و سالم هم باشيد. همچنين ممکن است لاغراندام باشيد و سالم نباشيد. وزن يک فرد صرفا سنجش خوبي براي سلامت کلي شما نيست.
بر اساس مقالهاي که ليندا بيکن و لوسي آفرامور در ژورنال تغذيه
منتشر کردهاند: «اغلب بررسيهاي اپيدميولوژيک نشان ميدهند که افرادي که
اضافهوزن دارند، در حد ملايمي چاق هستند، دستکم به همان اندازه افراد با
وزن طبيعي عمر ميکنند و اغلب حتي طولانيتر.» عوض کردن هدف از کاهش وزن به
برگزيدن چند عادت سلامتبخش، يکي از راههايي است که از طريق آن ميتوانيد
سلامتتان را بهبود بخشيد. بيکن و آفرامور بر اين نکته اينچنين تاکيد
ميکنند.
«همچنان که پژوهشهاي انجامشده بهوسيله يکي از نويسندگان و
بسياري از پژوهشگران ديگر نشان داده است، اغلب شاخصهاي بهداشتي از طريق
تغيير رفتارهاي بهداشتي، بدون توجه به اينکه وزن کم ميشود يا نه،
ميتوانند بهبود يابند.» همه ما ميخواهيم باور داشته باشيم که راهحلي
جادويي وجود دارد که به ما کمک ميکند سلامت و شادي حقيقي را کشف کنيم. اما
واقعيت اين است که قواعد محدودکننده غذايي و کاهش وزن، آن چيزي نيست که
شما به دنبالش هستيد.
من از شما ميخواهم واقعا به چيزهاي ديگري که در پشت
ميل شما به کاهش وزن قرار دارد، فکر کنيد. جدا از همه اينها، شما ميتوانيد
با هر اندازه بدني به عشق برسيد، احساس بسيار خوبي نسبت به خودتان داشته
باشيد و تفاوتي در جهان ايجاد کنيد.سپید