کد خبر: ۷۹۷۷۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۰۹ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 01
وزیر بهداشت اعلام کرد:
شفاآنلاین:جامعه>وزیر بهدشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: تسلیت پادشاه عربستان و هیات وزیران به مقام معظم رهبری، دولت و ملت ایران از سوی وزیر بهداشت این کشور در جلسه امروز ابلاغ و مقرر شد انتقال پیکر جانباختگان تسریع شود.
به گزارش شفا آنلاین : سید حسن قاضی زاده هاشمی با اشاره به آخرین اقدامات انجام شده برای انتقال پیکر جان باختگان فاجعه منا اظهار کرد:امروز در پی تلاش های سفارت، جلسه ای سه ساعته با مسوولان ارشد پنج وزارتخانه و برخی امرای ارتش سعودی برگزار شد و همراهی در این موضوع وجود داشت که خواسته های منطقی ما به نتیجه برسد.
وی ادامه داد: البته اصرار بر این بود که این کارها بر اساس فرایندهای بین المللی انجام شود زیرا شایعاتی پیرامون این موضوع وجود داشته و ما تاکید داشتیم این روند تسریع شود زیرا بستگان جانباختگان چشم انتظار هستند و امیدواریم از امشب مقدمات فراهم شود.
وزیر بهداشت یادآور شد: ایران اولین کشوری است که اجساد را تحویل می گیرد و به کشور منتقل می شود.
دیروز که به مکه مشرف شدیم جلساتی در بعثه مقام معظم رهبری با مسوولان ذی ربط برگزار و اولویت ها مشخص شد.
وی یادآور شد: مهم ترین مسئله پیگیری مفقودین و انتقال پیکر جان باختگان و مجروحین به ایران اسلامی بود.
وزیر بهداشت تاکید کرد: همچنین این اطمینان بخشی انجام شد که حجاجی که در بیت الله الحرام هستند و قرار است به مدینه بروند کارهایشان از سوی ستاد حج و زیارت پیگیری شود.
هاشمی ادامه داد: به بستگان جانباختگان سر زدیم و تلاش کردیم بتوانیم اجساد را از نزدیک ببینیم و به سردخانه ها دسترسی داشته باشیم؛ خوشبختانه این موفقیت حاصل شد و بر آنچه در این زمینه در حال انجام است نظارت کردیم و توضیحات مسوولان ذی ربط سعودی در این باره را شنیدیم.
وی تصریح کرد: اطمینان پیدا کردیم که هیچ ایرانی بدون اجازه دولت و بستگان دفن نخواهد شد.
هاشمی گفت: وزیر بهداشت کشور عربستان که ساعتی پیش وارد جده شده بود، ملاقاتی را درخواست کرد و جلسه ای برگزار شد.
**گزارش وزیر بهداشت به مردم در اینستاگرام
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مطلبی که در اینستاگرام خود منتشر کرده درباره پیگیری های انجام شده برای انتقال پیکر جان باختگان منا به مردم گزارشی ارائه کرده است.
در توئیت سید حسن قاضی زاده هاشمی آمده است: دیروز در مکه بودم و امروز (سه شنبه) جده.
پس از چند روز تلخ؛ امروز به عنوان نماینده دولت، دو جلسه داشتم. یکی با حضور مقامات ارشد 5 وزارتخانه و امرای ارتش سعودی. دومی هم با خالد الفالح، وزیر بهداشت عربستان.
هر دو جلسه امروز، فضای مثبتی داشت و آنان ضمن اعلام تسلیت پادشاه سعودی به رهبر معظم انقلاب و دولت و ملت ایران، اطمینان دادند که هیچ ایرانی در مکه دفن نشده و در انتقال جان باختگان به ایران تسریع خواهد شد.
تاکید کردند که آنها هم اندوه دارند و اطمینان دادند که موضوع در دست بررسی است و نتیجه را نیز اعلام خواهند کرد.
شب گذشته در مکه، از سردخانه هایی که پیکر جان باختگان در آنها نگه داری می شد بازدید کردم. آنجا هم مقامات عربستان گفتند تاکنون هیچ جسدی تحویل هیچ کشوری نشده و هیچ ایرانی ای هم تاکنون در مکه دفن نشده و نخواهد شد.
قرار شد پیکرهایی هم که هنوز هویت دقیقشان شناسایی نشده و محرز است که ایرانی هستند، به ایران منتقل شوند تا سایر اقدامات مربوط به شناسایی آنها در ایران صورت گیرد.
در جلسه با وزیر بهداشت عربستان هم مقرر شد این وزارت خانه بیانیه ای صادر کند و موارد توافق شده در این جلسه و محورهای مورد تفاهم را تشریح کند و خالد الفالح ابراز امیدواری کرد که این اقدامشان باعث اطمینان خاطر شود.
امروز؛ مقام معظم رهبری، ضمن بیانات پر صلابت و حکیمانه شان، بر اولویت برادری و مودت میان مسلمانان تاکید کردند. امیدوارم با همین روحیه مثبت و فضای گفت و گو، بتوانیم بر مشکلات و نارسایی هایی که تا کنون بوده غلبه کنیم.
ریاست محترم جمهوری نیز مرتبا پیگیر امور و دریافت گزارش ها هستند.
از مردم عزیزمان هم انتظار دارم با دعای خیرشان، ما را در انجام وظایفمان، همراهی کنند.
هیچ چیز اکنون برای ما از حفظ سلامت زائران و بازگشت آنان به جمع خانواده های منتظر، انتقال بدن های مطهر جانباختگان، تعیین تکلیف مفقودان و مداوای مصدومان نیست. هیچ چیز.ایرنا
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۹
0
0
بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
مثنوی «شور عشق» تقدیم به رهبر دلیر و آزادۀ ایرانِ اسلامی و ولیِ امر مسلمین جهان، سید علی خامنه‌ای دامت برکاته در تفهیم به آل سعود که : اگر ایران تصمیم به واکنش بگیرد، اوضاع مسئولان عربستان خوب نخواهد بود و این واکنش سخت و خشن خواهد بود.
مثنوی «شورِ عشق».
کامِ یمن تشنۀِ، صُبحِ ظهورِ وَلا - می‌رسَدَم از مِنا، بویِ خوشِ کربلا
از یمن و از مِنا تا به عِراق و دمشق - غُلغُله‌ای در جهان، کرده به پا شورِ عشق
نعره جَرَس میزند، می رسد از رَه کَسی - او که به در دیدۀ، منتظرانش بَسی
سِرِّ سحر می‌شود، فاشِ، به لب‌های نور - می‌خورد آخر تَرَک، تُنگِ بُلورِ ظُهور
جانبِ چَشمش سَحَر، می‌دوَد آسیمه سَر - تا که کُند غُسلِ دَر، چَشمۀِ خورشیدِ زَر
این شب دور و دراز، این غمِ جان‌ها گُداز - می‌رسد آخَر به سَر، در سَحَری دِلنواز
گَشته به پا کربلا، بارِ دگر در یمن - بارِ دگر می‌بُرَد، سَر ز مَلَک، اَهرِمَن
کُشته به خاکِ یمن، خفته به خون بی کَفن - دشت ِ شقایق شده، چشمِ اُویسِ قَرَن
می تَپَدم دل به خون، جان به لَب از غَم کُنون - بس که زِ خاکِ یمن، لاله زند سَر بُرون
چَشمِ اُوِیسِ قَرَن؛ خون شده از درد و داغ - بس که شقایق زند، سر زِ گریبانِ باغ
کُشت غم و محنت و داغِ یمن، شیعه را - ما به تماشایِ این، کرب و بلا از چرا
آمدنش را مگر ما نه دعا خوانده‌ایم - او به یمن می‌رود، ما به چه جا مانده‌ایم
او به یمن می‌رود، بی‌کس و بی‌یار و تَک - بارِ دگر کوفیان، کرده دریغ از کُمَک
حِسِّ بدی دارم، از شهره به کوفی شدن - کاش که سهمم شود، یارِ یمن آمدن
داغِ گرانِ یمن، می‌شِکَند پُشتِ ما - تا به کجا از بَلا، کرده گِرِه مُشتِ ما؟
تا به کجا تا به کِی؛ خَشمِ فُرو خورده را؟ - تا به کجا طاقت این، قومِ دل آزُرده را؟
تا به کجا از مِنا، بویِ فراقم رسد ؟ - تا به کجا نِفخۀِ؛ غَم زِ عِراقم رِسَد؟
تا به کجا خون چِکد، از سر و رویِ دمشق؟ – کی و کجا می‌زند، سَر زِ فَلَق، نورِ عشق؟
تا به کجایم به‌ جا، بر چه ببندم رَجا ؟ - دستِ دل و دامَنِ، صبحِ ظهورش کجا؟
خون‌جگرِ فاطمه، داغِ تو ما را بِکُشت - کرده چرایی به ما، یوسفِ دزدیده، پُشت
تا به کجا شیعه را، بی‌کسی و بی‌بَری - تا به کُجا هر سَحَر، ظُلمتِ اِسکندَری
طعنه مرا تا به کِی، بر تو زند دیگری - قلبِ علی تا به کِی، خون زدَمِ اَشعَری
تا به کجا تا به کی، صورتِ زهرا کَبود - غرقه به خون تا کجا، فرقِ علی در سُجود
قامتِ سروِ مِنا، بارِ جنایت خَمود - تا به کجا کعبه را، ظُلمتِ آلِ سعود
تا به کجا خانۀِ، فاطمه را بویِ دود - تا به کجا باید این، غِصۀِ غَم را شُنود
تا به کدامین شَفَق، سَر ز اَهورا به نِی - شامِ غریبانِ ما، تا به کُجا، تا به کِی
تا به کجا فاطمه، دل‌نگران دمشق - صبحِ ظُهورِ تو را، کو سَحَراِی شمسِ عشق
ضَجِه دُعا می زند، آمدنت را به عشق - شانۀِ غَم می‌زند، بر سَرِ زُلفِ دمشق
لاله اذان می‌دهد، بر سر گُلدسته‌ها - کرده سَحَر نیَّتِ، قومِ زِ شب خسته‌ها
قامتِ غَم بسته گُل، بر سَرِ سَجاده باز - غرقه به خون، قَد کمانِ، فاطمه خواند نماز
بر سِرِ سِرِنیزه ها ، غافلۀِ ماه را - سرمه به خون می کشم، چشمِ سَحَرگاه را
ضَجِه به شب می زند، بی‌کَس و درمانده‌ای - مُنتظرِ عاشقِ، دیده به دَر مانده‌ای
زمزمه بر لب کند، بُغضِ فرو خورده‌ای –خونِ جگر، دیده را، تا سَحَر اَفشُرده‌ای
کِه‌ی سَحَرِ آرزو، او به کجا بُرده‌ای - یوسف ِما را به سَر، گو که چه آورده‌ای
تا که شود شاید از، بندِ فراقَش خَلاص -خون شده از دردِ یاس، دیده کند التماس
صبحِ ظهورش بیا، موکبِ نورش بیا - در شب گُم گشتگی، آتشِ طورَش بیا
یوسفِ عیسی نفس، فاطمه را مُقتبَس - خیز و به کنعان بیا، شیعه به فریادرَس
حادثه در حادثه، کرده گِرِه مُشتِمان - رنج و بلا می‌دهد، تاب سر انگشتمان
بین زِ سعودی فُرو، خنجرِ در پُشتِمان - یوسف زهرا بیا، داغِ مِنا کُشتِمان
خون‌جگرم ای ولی، از غمِ بسیارِ تو - منتظرم در یمن، تا که شوم یارِ تو
از یمنم می‌رسد، بویِ خوشِ نَرگِسَت - در تبِ داغِ مِنا، می‌کنم آقا حِسَت
داغ مِنا می‌دهد، بویِ ظُهور وَلی - باده به جوش آمده، در خُمِ سَیِّد علی
چهره برافروخته، پیرِ خراسانیَ ام - قصدِ یمن کرده آن، سَیِّد نورانیَ ام
قصدِ یمن کرده تا، یارِ یَمانی شود - تا به ظهورِ وَلی، باعث و بانی شود
بسته میان را کَمَر، تیغِ دودَم، چون علی - از رُخِ زهرایی‌َاش، هِیبَتِ حیدر جَلی
تیغ دودَم را بُرون، گر زِ نیام آورَد - کارِ سعودی به یک، حمله تمام آوَرَد
سَیّدِ قوم وَلا، خون‌جگرِ کربلا - ای به غمِ فاطمه، جان و دِلَت مُبتلا
پیرِ خراباتِ ما، قبلۀِ حاجاتِ ما - فاطمه‌ات را قسم، قصدِ مِنا را نَما
کرده تو را خون جگر، داغ ِمِنا دانَمَت - باخبر از آن غَمُ، ماتم و حِرمانَمَت
مویِ سفیدت کِشَد، سینه به آتش مَرا - عشق تو پیرانه سَر، کرده سیاوَش مرا
پیرِ خراسانیَ ام، تا به کجا مَصلَحَت - این سپهِ عاشقی، را بِنَمایَش به خَط
چون قَمَرِ کربلا، مَشک و عَلَم را به دوش - تیغِ دودَم را به کَف، خیز و بر آوَر خُروش
پیرِ خراسانیَ ام، اِذنِ جهادم بِده – درسِ خوشِ عاشقی، را تو به یادَم بده
خیز و به کف گیر آن، تیغ دودَم را علی - تشنه لبِ یاریِ، ما شده کامِ وَلی
کُن علم آن بیرقِ، سُرخِ شَقایق نِشان - این سپهِ شیعه را، سویِ سعودی کشان
تیغِ دودِم را بِنِه، در کفِ سردارِ عشق - تا که بگیرد یمن، هم چو عراق و دمشق
او که جهان خیره بَر، نورِ سلیمانیَ‌اش - مستِ علمداریِ پیرِ خراسانیَ‌اش.
خیز و به‌صَف کن علی، لشکریانِ ظهور- بر کَفَت آوَر عَلَم، بیرقِ سبزِ غُرور
از غَم و دردِ منا، خون‌جگری یا علی - زآتشِ اندَر یمن، شعله‌وری یا علی
موی سفیدت به سر، جان به لبم کرده یار- زُلفِ چلیپای تو، می‌کِشدَم سَر به دار
بارِ بلا می‌کشی، بس که به دوش غَمَت - بویِ علی می‌دهد، آهِ روان از دَمَت
دل مَکُن آشفته‌تر، از غمِ مِحنَت دِگَر - از یمن و از منا، شورِ ظهورَش نِگَر
لَب زِ لبَت واکُنی، پیرِ خراسانیَ ام - غرقه جهانی شود، در یَمِ طوفانیَ ام
لب ز لبَت واکنی، روبه حِجاز آوَریم - سَر زِ سعودی به نِی، پیشِ تو باز آوریم
شورِ تو در سینه‌ها، سیّدِ خوبانِ ما - نذرِ لبت باشد این، رو ح و تن و جانِ ما
پیر خراسانیَ ام، قَصدِ منا کرده‌ای - قَصدِ علمداریِ، کربُ و بَلا کرده‌ای
قصدِ مِنا کرده‌ای، خون‌جگرِ فاطمه – تا که دهی کار این، آلِ زبون خاتمه
چهره بر افروختی، میر و علمدارِ ما - قصدِ یمن کرده‌ای، دلبر و دلدار ما
کرب و بلا پا کنم، گر که تو اِذنَم دهی - باده اگر از خُمِ، سُرخِ حُسینَم دهی
پیرِ خراباتِ غم، بیرقِ حق کُن عَلَم - تا که زَند سَر زِ خون، تیغ دودَم از قلَم
تِشنه لبِ رفتنم، کرب و بلا را به سَر- تا که بگیرم به بَر، خنجر و تیر و تبر
رفته دگر یا علی، صبر و قرارم زِ کَف - می‌زند آشفته دل، سازِ پریشان چو دَف
بی‌سر و سامانم از داغِ مِنا و یمن - اِذنِ جهادم بده، سَیّد و آقایِ من
تا که کنم آن شهِ پستِ حِجازی خموش - تا شِنَود نَعرۀِ، قومِ دلیران به گوش
اِذنِ جهادم بده، سید و سالار من - تا که بگیرم سَر از، پیکر آن اَهرِمَن
کاخ سعودی کنم، زیر و زِبَر در یمن - تا کُنم از غم رها، قلبِ اویسِ قَرَن
لب ز لبت واکنی کرب و بلا می‌شود - جانِ همه عاشقان، بر تو فدا می‌شود
لب ز لبت واکن ای، پیرِ خُراسانیَ ام - اِذنِ جهادم بده، سید نورانیَ ام
به امید ظهور حضرت یار ......
سحرگاه پنج شنبه نهم مهرماه 1394- منصور نظری
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: