آتش
نشانان هميشه سعي دارند، با ورزش و تمرينات بدني آمادگي جسماني خود را حفظ
کنند. اما طبيعتا هميشه عواملي وجود خواهد داشت که منجر به بروز حوادث
ميشود. مثلا فرض کنيد که زمستان است و ساعت از نيمه شب گذشته است.
در آسايشگاه در حال استراحت هستيد. ضربان قلب، شرايط بدني و دماي محيط در حد مطلوب است. اما به يکباره صداي هولناک زنگ هشدار بلند ميشود.
شما بايد ظرف
15 ثانيه خود آماده کرده و در ماشين آماده باشيد. دراين شرايط ضربان و
فشار خون افزايش پيدا کرده و در دراز مدت تاثيرات نامطلوبي بر سلامت اتش
نشان خواهد گذاشت. زماني را تصور کنيد که آتش نشان از گرماي داخل سازمان به
سرماي منفي 10 درجه برود، اندامهاي داخلي و کليهها با چه مشکلي مواجه
ميشوند؟
هيچ آتشنشاني پيدا نميشود که در طول خدمت خود با آسيبهاي جدي يا سطحي مواجه نشده باشد. از شکستگي سر، انگشت، دست و پا گرفته تا آسيبهاي جديتر، همگي در کمين آتشنشانان است.
از سويي ديگر به دليل بياهميت بودن
اينگونه آسيبها معمولا پيگيري نميشود. بعضي از مصدوميتهاي که به يک
آتشنشان وارد ميشود، روحي و رواني است.
مثلا زمانيکه سر يک صحنه تصادف ميرويم و جنازههاي له شده را از لابهلاي آهن پارهها بيرون ميکشيم، جدا از اينکه ديدن صحنههاي دلخراش مرگ همنوعان ما را آزاد ميدهد، شنيدن گريه و زاري بستگان آنها نيز براين موضوع ميافزايد.
بعضي از آنها نيز به دليل شوکي که به آنها وارد شده، کنترل خود را از دست داده و آتش نشانان را مورد اهانت و ضرب وشتم قرار ميدهند. از سويي ديگر نيز درک کردن شرايط روحي آنها از وظايف آتش نشان است. آتش نشانان در طول 30 سال خدمتي که دارند، بارها و بارها با شرايط بحران روبرو ميشوند.
بنابراين تحمل صحنههاي
دلخراش حادثه، براي آنها بسي آسانتر از خانوادههاي داغديده است. مواجهه
مداوم با حادثه و مشاهده مرگ يک يا چند انسان، به مرور زمان از آتشنشان يک
فرد افسرده ميسازد. اضطراب که جزء لاينفک کارکرد روزانه آنهاست.
در اثر
هر حادثهاي، بدن شروع به ترشح هورمونهايي براي آمادگي در مقابل استرس
ناشي از آن حادثه مينمايد. اين هورمون ها (آدرنالين و کورتيزول) ميتوانند
بخشهاي مختلف بدن را دچار تخريب يا آسيب نمايند.
جرات و شجاعت آتش نشانان مثال زدني است. مثلا وقتي کودکي در آتشسوزي گير کرده باشد، حتي پدر و مادر وي خود را ميان آتش نينداخته و اين وظيفه را به آتش نشان ميسپارند. لذا آسيبهايي که به صورت جراحت بر روي سر و دست و پا به وجود آيد، التيام پيدا ميکند، اما صدمات روحي و تنشي که در اغلب موارد فرد آتش نشان را درگير کرده و تا بعداز بازنشستگي نيز باقي ميماند.
آمارها نشان مي دهد که دربسياري از کشورهاي دنيا آتش نشانان تا دهه هفتم زندگي خود را ميبيند، اما در ايران ميانگين عمر هر آتش نشان، بسيار کمتر است.
تجربه نشان داده است که بسياري از آتشنشانان بعداز بازنشستگي مدت زيادي را زنده نميمانند و به زور تا دهه ششم و هفتم زندگي ميرسند. البته آتش نشاناني هم وجود دارند که تا 30 سال بعداز بازنشستگي بدون مشکل جسمي و روحي زندگي ميکند. از طرف ديگر بايد بگويم آتشنشانان از بيمه و مزاياي خوبي برخوردار هستند.
درخصوص داروخانهها و مراکز درماني و بيمارستانهاي خوبي طرف قرارداد هستيم. اما در برخي نقاط و محلات درمانگاه و داروخانه طرف قرارداد آتشنشانان وجود ندارد. بيمه ما مختص شهرداري است. از نظر امکانات معيشتي و رفاهي بايد بهتر شويم.
سازمان آتشنشاني با اجبار هم شده بايد آتشنشانان را به مسافرت ببرد، تا با استفاده از آن، روحيه خسته خود را بازيابند. در سازمان ما هر شش ماه يکبار تستهاي ورزشي خوبي از آنها گرفته ميشود که آنها تشويق به بازسازي آمادگي جسماني ميکند.
چنانچه با اين تستها مشخص شود، هرکدام از
آتش نشانان دچار افت بدني شده و آمادگي جسماني وي درخطر است، به قسمت تربيت
بدني معرفي شده تا به طور ويژه روي آنها کار شود. تجهيزاتي که براي امنيت
آتشنشان درنظر گرفته شده است، خوب و از برندهاي معتبر دنيا است.
مثلا همين
لباسي که آنها استفاده ميکنند، قيمت بسيار گزافي دارد. شلوار و کلاه و
ماسک و روپوش، به علاوه دستگاه تنفسي که برپشت خود ميبندند، قيمتي بيشاز
10 ميليون تومان را رقم ميزند. از طرف ديگر اين تجهيزات و وسايل امنيتي
همواره درحال به روز شدن است. سپید
جلال ملکي