کد خبر: ۷۹۲۳۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۵ - ۱۰ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 02
شفا آنلاین>اجتماعی>شايد تصورش دشوار باشد اما همين ملاقات چنددقيقه‌اي ما با پزشک، حرف و کلامي که بينمان ردوبدل مي‌شود، همين رفت‌وآمدهاي ما در بيمارستان و لحظاتي که با نگهبان، پرستار، مسئول خدمات و پزشک گذرانده‌ايم و روي صندلي همراه نشسته، شب را به صبح رسانديم؛ از ابتدا تا انتهايش همگي موضوع يک علم است.
به گزارش شفا آنلاین، علمي به نام جامعه‌شناسي که برايش چندين تحليل و درنهايت نتيجه‌گيري و راهکار در چنته دارد. نتيجه‌گيري‌هايي که اگر اتفاقي گوش شنوايي برايش پيدا شود شايد بتواند بخش کوچکي از چالش‌هاي اجتماعي را کاهش دهد.

در بخش ديگري از مجموعه رابطه پزشک و بيمار، تحليل يک جامعه‌شناس در اين رابطه را جويا شديم. گفت‌وگو با آرش حيدري پژوهشگر اجتماعي و فارغ‌التحصيل دکتراي جامعه‌شناسي از دانشگاه علامه را در زير مي‌خوانيد:

شما وضعيت کنوني رابطه پزشک و بيمار را با توجه به اتفاقات اخير، واکنش مردم و شيوه پوشش رسانه‌اي اين رويداد‌ها چطور ارزيابي مي‌کنيد؟

موضوع نهاد پزشکي و بهداشت بدن است. بدن و بيماري براي پزشک گونه‌اي از اطلاعات است که بايد تحليل شود درحالي‌که بدن و بيماري براي بيمارگونه‌اي است از روايت که ‌بايد شنيده شود. در اينجا تقابلي بين پزشک و بيمار رخ مي‌دهد. منطق مواجهه‌ پزشک با بيمار منطق مواجهه با يک درد و مرض و بيماري است که با زبان خاص پزشکي حرف مي‌زند.

بنابراين صداي بيمار چندان موضوعيت ندارد بلکه اين صداي بيماري و مرض است که از خلال علم پزشکي شنيده مي‌شود. بنابراين منطق معنايي پزشک با منطق معنايي بيمار در دو صورت‌بندي يک‌سر متفاوت جاي دارند که ارتباط بين آن‌ها فرايندي بسيار دشوار است. در رابطه بين بيمار و پزشک طبعاً پزشک قدرت بلامنازع است و بيمار در موضع مقاومت.

اگر به چنين شرايطي معضلات بوروکراتيک و نهادي در تمامي‌ نهادهاي ايران را اضافه کنيم، مي‌بينيم که سرگشتگي و معضلات زيادي براي بيماران و پزشکان ايجاد مي‌شود.

در شرايطي که با شکايات بيماران و خدمات پزشکي مواجه مي‌شويم با مثلث دادگاه، پاسگاه و بيمارستان، مثلث برمودايي شکل مي‌گيرد که خروج از آن بسيار دشوار است. نمود عيني چنين شرايطي را در کامنت‌گذاري‌هايي مي‌توانيد ببينيد که زير خبرِ مربوط به قتل يک پزشک و يا بازي با جسد توسط چند دانشجوي پزشکي اعلام‌شده بود.

از يک‌سو پزشکان به منفعت‌طلبي متهم مي‌شوند و از سوي ديگر بيماران خود را محق مي‌دانند که از خدمات درماني رايگان بهره‌مند باشند، فکر مي‌کنيد چه عواملي اين شرايط را ايجاد کرده است؟

واقعيت تلخ اين است که نهادِ پزشکي در ايران نهادي ديکتاتور مآب است، طبعاً انبوهي پزشک زحمت‌کش و اخلاق مدار نيز فعاليت دارند. مسئله من اين افراد نيست، نهاد است.

نهاد پزشکي در ايران پاسخ نمي‌دهد و اين بحران سطوح متعددي از بالاترين مرجع اقتدار در بيمارستان يعني پزشک و رئيس بيمارستان تا پايين‌ترين سطوح کارگزاران بيمارستاني را شامل مي‌شود که نه‌تنها بدن بيمار و روح همراه بيمار در اين فرايند بوروکراتيک به‌شدت غيرعقلاني و سرمايه محور تکه‌تکه شده بلکه پزشکان نيز در درون اين فرايند ساختاري در حال خرد شدن هستند که نمود عيني آن شامل فرسودگي شغلي، افسردگي، مشکلات خانوادگي، اختلالات رواني مثل پي تي اس دي است.

قرارگرفتن و پايدار ماندن کسوت پزشکي در هاله‌اي از تقدس تا چه حد به حفظ سلامت جامعه کمک مي‌کند؟

تقديس پزشک و نقد ناپذير کردنش هيچ خدمتي به حفظ سلامت جامعه نمي‌کند، جز حرکت زيرپوستي و زيرميزي. آنچه جامعه را سالم نگه مي‌دارد امکان پاسخگويي و روند مشخص و پيش‌بيني پذير است. واقعيت اين است که نهاد پزشکي در ايران با گلايه‌هاي زيادي همراه است که اين گلايه‌ها ناشي از بحران اعتماد است و هر بحران اعتماد با روابط قدرت نامتوازن و مشخص نبودن حقوق طرفين نسبتي دارد.

راهکار شما براي بهبود اين چالش‌هاي ارتباطي موجود چيست؟

به‌نظر مي‌رسد راهکار مؤثر، گذار از ديکتاتوري پزشکي به دموکراسي پزشکي است و اين از خلال شفافيت تمامي‌ روندها و گردش آزاد اطلاعات حاصل مي‌شود. چه ايرادي دارد چند رسانه فقط و فقط به معضلات پزشکي بپردازند. همين نشريه خوبِ شما واقعاً در چه سطحي توزيع مي‌شود؟ ما به نهادينه کردن اخلاق دموکراتيک پزشکي هم در جامعه و هم در بيمارستان نيازمنديم که اين مسئله فقط با پيگيري‌هاي مشخص و ايجاد اين امکان که بيماران مطالبات خود را پيگيري کنند، محقق مي‌شود.سپید


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: