هاشمي
که گويا پي به خستگي و بيحوصلگي پرسنل اين بخشها برده بود، تاکيد کرد که
تامين نيروي پرستاري اورژانس بايد با بهرهگيري از پرسنل متخصص با تجربه
حداقل 10 سال و با پرداخت مناسب و ايجاد انگيزه براي فعاليت باشد و نيروهاي
طرحي و دانشجو در بخشهاي غيراورژانس بهکارگيري شوند.
حالا که قريب به 2 ماه از اولتيماتوم وزير بهداشت ميگذرد، رئيس اورژانس کشور معتقد است تمام تذکرات وزير در حال اجراست. امين صابرنيا در گفتوگو با خبرنگار ما با تاکيدبر اينکه هر وعدهاي که وزير بهداشت درخصوص اورژانس کشور داده، بايد عملياتي شود، گفت: «حرف دکتر هاشمي اين است که افرادي که داراي تبحر بيشتري هستند، بايد بيماران را ببينند. اما مسئله داراي 2 بخش است.»
وي کمبود نيروي انساني را بخش اول موضوع برشمرد و ادامه داد: «در
همان روز کميتهاي در اين خصوص تشکيل شد و ما بهعنوان ناظر از اورژانس
بازديد و کمبودهاي نيروي انساني را احصا کرديم که اين کمبود در 2 بخش نيروي
انساني تخت فعال و نيروي انساني تختهاي مازاد بر نياز تعاريف اورژانس
قابل تقسيم بود. لذا با توجه به حمايتي که ازسوي معاونت توسعه انجام گرفت،
مجوزي به دانشگاهها اعطا شد تا درجهت رفع کمبود نيروي انساني اقدام کنند
که آن نيز در حال انجام است.»
رئيس اورژانس کشور با بيان اينکه تمام نيروهاي انساني را نميتوان از بيمارستان تامين کرد، تصريح کرد: «لازم بود که جذب نيرو از بيرون از مجموعه صورت گيرد. به همين دليل فراخواني به دانشگاهها ارسال کرديم، مبنيبر اينکه پرستارهايي که حاضرند در دانشگاههاي دولتي فعاليت داشته باشند، مراجعه کنند.»
وي با اشاره به اينکه قرار است طي چندروز آينده، بيشتر پرستاران مورد نياز از اين طريق جذب شوند، خاطرنشان کرد: «اگر چه اين پروسه مقداري با تاخير انجام شد، اما در هرصورت در حال انجام است. اگرچه وزير مهلت دو هفتهاي براي انجام اين کار در نظر گرفته بودند، اما به هرحال جذب نيروي انساني بيشتر از 2 هفته زمان ميبرد.»
صابرنيا در پايان گفت: «عدم به
کارگيري نيروهاي طرحي و دانشجويي در بخش اورژانس نيز انجام شد و هماکنون
70 درصد نيروها شرکتي هستند و تنها 30 درصد از نيروي طرحي استفاده ميشود.»
اما
به منظور بررسي ميداني ميزان تحقق اين اولتيماتوم وزير بهداشت در زمينه
بهبود شرايط اورژانس، ابتدا بيمارستان امام خميني(ره) را انتخاب و به
آنجا مراجعه کردم. استقرار بيماران در وضعيتي اسفبار روي تختهايي که در
راهروهاي شلوغ اورژانس جاسازي شده بودند، حکايت از واقعيتي تلخ داشت.
زن
جواني که از شدت درد به خود ميپيچيد و گريه ميکرد، بدون پتو يا ملحفه
روي تخت دراز کشيده و همسرش سعي داشت جايگاه ايستادن خود را به شکلي تنظيم
کند که مانع از ديدهشدن همسرش در آن راهروي شلوغ و پررفت و آمد شود.
پسرجوان که ميگفت احساس خوبي از اين وضعيت ندارد، با بيان اينکه فکر
ميکنم مشکل بيمار من مسموميت است، گفت: «الان حدود يک ساعت است که اينجا
معطل هستم.
ابتدا به اورژانس مراجعه کردم، پزشک اورژانس بيمار را معاينه
کرد و او را براي سونوگرافي فرستاد. الان هم منتظر نوبت سونوگرافي هستيم.»
وي ادامه داد: «مسئول پذيرش فقط به ما گفت که به خاطر ازدحام بايد مدتي را
منتظر بمانيم، اما اشارهاي نکرد که اين زمان دقيقا چقدر است. هرکس خودش را
به جاي ما بگذارد، متوجه سختي اين شرايط ميشود، اما گويا کاري از دست کسي
برنميآيد، چراکه مکان ديگري براي استقرار نيست. بيمار من مثلا اورژانسي
است و در حال درد کشيدن است.»
از اين زوج جوان خداحافظي کردم و تصميم گرفتم سري به قسمتهاي ديگر اورژانس بزنم. پزشکي را ديدم که ميان همهمه ناشي از جمعيت زياد، پيراهن بيمار را بالا ميزد و بدن او را در حضور ديگران معاينه ميکرد. يا يکي از پرسنل بيمارستان را ديدم که با اوقات تلخ از يک بيمار پرسيد که آيا واقعا اين تابلوي بالاي سرم را نميبيني و بيمار او پاسخ داد که شما هم اگر جاي من بودي، تابلو را نميديدي.
گوشه ديگري از راهرو علي را خوابيده روي تخت ميبينم. بيماري که ساعات اوليه بامداد تصادف کرده و به قول خودش گيج و منگ بود. علي با بيان اينکه ساعت 6 و نيم صبح با خودرو تصادف کردم و اورژانس مرا به اينجا منتقل کرده است، گفت: «از من عکس گرفتهاند و الان چند ساعت است که اينجا معطل هستم تا آتلبندي کنند، اما هيچ خبري نيست.
فعلا يک سرم و
مسکن براي من تجويز کردهاند که آرام شوم.» وي ضمن گلايه از اينکه پزشکان
هيچ جواب روشني درخصوص وضعيت کلي من نميدهند، ادامه داد: «يکبار
ميگويند نياز به جراحي دارم و بار ديگر اعلام ميکنند که نيازي به جراحي
نيست و من سردرگم هستم.
کسي بالاي سر من نيست و همراه من بايد به اين در و
آن در بزند و پرونده را پيگيري کند. انتظار داشتم حداقل در يک اتاق شلوغ
باشم و نه در راهرو. اينجا خيلي بينظم است. هر چند دقيقه يک بار يک پزشک
مرا مورد بازديد قرار ميدهد و ميرود و با همکاران خود مشورت ميکند و
نتيجه معلوم نميشود.»
بيمار
ديگري که ديروز به اين بخش منتقل شده است، گفت: «فقط يک آزمايش از من
گرفتهاند و احتمال دادهاند که به اتاق عمل ميروم. اما اصلا تکليف ما را
روشن نميکنند و نميگويند که در ادامه ممکن است چه اتفاقي بيفتد. ضمن
اينکه هرکس از اين قسمت عبور ميکند، يک لگد حواله من ميکند.»
بيمار
ديگري که يک روز قبل از بيمارستان لاهيجان به اينجا منتقل شده بود، گفت:
«ديشب اينجا روي صندلي خوابيدهام و اصلا شرايط خوبي نداشتم. تا حالا بالغ
بر 10 بار سعي کردهام دکتر خود را ببينم و از او حال خود را پيگيري کنم،
اما هيچ جوابي نگرفتهام و نگرانم.»
يکي ديگر از بيماران که از کرج به بيمارستان امام خميني منتقل شده بود ضمن گلايه از نحوه برخورد پرستاران گفت: «تعداد پرستاران در اين مجموعه بسيار زياد است، اما مشکلي که وجود دارد اين است که فقط با يکديگر به صحبت و شوخي ميپردازند.
اصلا توجهي به سوالات و درخواستهاي ما ندارند و هيچگونه
رسيدگي به بيمار نميکنند. به گونهاي که براي قطع کردن سرم بايد چندين بار
از آنها خواهش کنم.»
وي البته عملکرد پزشکان مجموعه را رضايتبخش عنوان
کرد و تصريح کرد: «من الان 3 روز است که در اين راهروي شلوغ به سر ميبرم.
نه به بخش منتقل ميشوم و نه جاي بهتري از اينجا به من ميدهند.» پيرمرد
هشتاد سالهاي را ديدم که با امضاي خود رضايت داده بود هرچه زودتر ترخيص
شود. وي در پاسخ به علت رضايت خود براي ترخيص گفت: «قصد داشتم که به توالت
بروم، اما کسي سرم مرا قطع نکرد و گفتند همينجا روي تخت نياز خود را مرتفع
کنم.
اما من درميان اين همه جمعيت خجالت ميکشم و بنابراين با رضايت خودم
درخواست مرخص شدن دادم، چون تحمل اين وضعيت برايم غيرممکن است.» همراه او
خانم معلم ميانسالي بود که معتقد بود: «در اين بيمارستان تعداد پزشکان
بيشتر از تعداد بيماران است. با وجود اين بيماران بدون سرپرست در اين
راهروها سرگردان هستند.»
وي به رفتوآمد بالاي دانشجويان پزشکي بربالين بيماران اشاره و تصريح کرد: «حتي يک تزريق ساده آمپول نيز از دست اين دانشجويان برنميآيد. بيمار من 48 ساعت است که در اينجا بستري است و در اين مدت هيچ غذايي نخورده و فقط هدف انجام آزمايشهاي پيدرپي قرار گرفته است. الان هم با عصبانيت و دلخوري قصد ترخيص او را داريم.»
وي به ورم پاي بيمار
خود اشاره کرد و گفت: «روز اول که به اينجا مراجعه کرديم، حجم اين ورم يک
سوم الان بود، اما متاسفانه هرلحظه وضعيت آن بدتر ميشود.
هربار که نياز به سونوگرافي يا آزمايش بود، بايد خودم بيمار را به سختي روي ويلچر قرار ميدادم و او را به اين طرف و آن طرف و بعضا ساختمان ديگر منتقل ميکردم.»
وي ادامه داد: «اينجا کوچکترين و ابتداييترين امکانات براي بيماران فراهم نيست و خود پرسنل با اينکه به صورت پيدرپي تغييرشيفت ميدهند، اما بازهم از ساعات ابتدايي صبح در اينجا حضور ندارند و در شيفتهايي هم که حضور دارند به استراحت ميپردازند.»
اين خانم معلم ادامه داد: «فکر همراه مريض
نيستند که سرشار از استرس و نگراني و نيازمند حمايت عاطفي است. حالا هم
بدون اينکه نتيجهاي بگيريم بيمارخود را به منزل منتقل ميکنيم. به نظر من
سيستم بهداشت کشور ما با اين وضعيت به سروسامان نميرسد، چراکه برنامهها
به صورت هماهنگ با هم پيش نميروند.»
اما
گويا تنها بيماران نيستند که نسبت به اين وضعيت اعتراض دارند. يک دستيار
سال دوم بيمارستان که در آن راهروي شلوغ قدم ميزد، وضعيت نابسامان اورژانس
را مرتبط با حجم بالاي مراجعان ميداند.
وي با بيان اينکه خدماتدهي به
پرسنل هيچ تغييري نکرده، گفت: «افتخار اجراي طرح تحول نظام سلامت براي ما،
چندبرابر شدن حجم کارها بوده است. اين حق مسلم مردم است که مکاني را انتخاب
کنند که در آن کمترين هزينهها را پرداخت کنند، لذا معمولا مراکز دولتي را
به مراکز خصوصي ترجيح ميدهند و در اين بين مراکز دولتي آشناتر و در
دسترستر انتخاب ميشوند، پس شلوغي اين بيمارستان تا حدي طبيعي است.»
وي اضافه کرد: «اگر بخواهيم ورودي بيماران هر شيفت الان را نسبت به قبل از اجراي طرح تحول مقايسه کنيم، ميتوان گفت حداقل حجم ورودي 10 برابر شده است. درواقع ما در هر شيفت حداقل 70 تا 80 بيمار بستري از طريق سرويس اورژانس داريم. در نتيجه اين استهلاک به طور مستقيم متوجه پرسنل کاري ميشود.
مضاف بر اينکه هيچ امکانات تسهيلاتي براي پرسنل درنظر گرفته نشده، هيچ رقم کارانه يا مبلغ اضافهتري هم نداريم.» اين دستيار سال دوم ادامه داد: «ما که جزء کادر آموزشي هستيم، اصولا قرار نيست دريافتي داشته باشيم، اما اساتيدي که کمک گيرنده مالي از سيستم هستند، پرداختيهاي آنها به خاطر نبود بودجه حداقل 4 ماه به تعويق ميافتد.
در نتيجه عملا تنها سودي که عايد
بيماران و مردم شده اين بوده که خيلي زود خود را به مراکز ميرسانند، در
حاليکه با درنظر گرفتن اين استهلاک، خدماترساني به آنها آنطور که بايد
مطلوب نيست و وضعيت همين ميشود که ميبينيد.» وي با تاکيدبر اينکه اجراي
طرح تحول نظام سلامت درنهايت به سود مردم نبوده است، تصريح کرد: «مردم
الان فقط درگير تبليغات فريبنده اين طرح شدهاند.
خوشحال
هستند و فکر ميکنند که طرح تحول قدم مثبتي براي بهبود خدماترساني در
زمينه دريافت خدمات سلامت بوده، درصورتيکه اين طرح فقط يک طبل توخالي است.»
وي ضمن انتقاد از نبود چتر حمايتي بيمهاي از پزشکان، تصريح کرد: «وجود
رابطه مالي بين پزشک و بيمار باعث ميشود برداشت اشتباهي که بين مردم شکل
گرفته روز به روز تقويت شود و اين باور بين آنها قوت ميگيرد که پزشکان در
کمين خالي کردن جيب مردم هستند.
درصورتي که اصلا اينطور نيست و اگر مردم
بدانند که پزشکان مانند ساير افراد صاحب شغلي هستند که ممد حيات آنها است،
از طرفي وزارت بهداشت و بيمهها نيز رابطه مالي بين پزشک وبيمار را کمرنگ
کنند، پزشکان با خيالي آسوده به ارائه خدمت خواهند پرداخت و اين ديد منفي و
کاذب نسبت به پزشکان نيز از بين خواهد رفت.»
اين
دستيار سال دوم با بيان اينکه اگر بيمهها همکاري خود را افزايش دهند شايد
بتوان به آينده طرح اميدوار بود،ادامه داد: «اگر بيمهها منابع مالي که از
مردم ميگيرند را به درستي براي خود آنها هزينه کنند، حجم بالاي مراجعات
در مراکز دولتي به مراکز خصوصي سرشکن ميشود، در نتيجه خدمات آنگونه که
شايسته مردم است به آنها ميرسد.
شرايط نبايد اينطور باشد که مردم به اين
شکل سرصف بايستند. فشارکاري که روي پرسنل است باعث ميشود که ناخودآگاه
رفتار يا برخورد تندي هم از جانب پرسنل ببينند و اين مساله تعميمي به همه
مراکز درماني ميشود. اما واقعا پزشک، پرستار يا خدمه بيمارستان انسان است و
تا حدي توان رواني و جسمي دارد، اگر فراتر از توان او به کار گرفته شود،
مسلما ممکن است رفتار ناشايست نيز از او سربزند.»
بيمارستان
امام خميني(ره) را ترک ميکنم و قبل از اينکه از بخش اورژانس خارج شوم با
اين نوشته که به فونت درشت در جايجاي ديوارها نصب شده مواجه ميشوم:
«جرايم کيفري عليه پرسنل درماني درحال انجام وظيفه؛ چنانچه هرکس اعم از
بيمار، همراه يا ساير افراد به پرسنل درماني توهين نمايند، مشمول ماده 608 و
609 قانون مجازات اسلامي 3 تا 6 ماه حبس، 74 ضربه شلاق و جزاي نقدي
ميشوند. مصاديق توهين به کار بردن هرگونه کلمات رکيک و فحاشي، انجام
اقدامات عملي که دلالت بر توهين داشته باشد، وارد کردن هرگونه ضربه به قصد
توهين و تحقير و درگيري است.»
مقصد بعدي من بيمارستان دکتر شريعتي است. جايي که گويا اختصاص يک ساختمان 5 طبقه براي اورژانس نيز کفايت جمعيت داخل آن را نميکند، چراکه اگرچه دورتا دور سالن اتاقکهايي را براي قرارگيري بيماران در نظر گرفتهاند، اما باز هم وجود تختهاي متعدد در راهروي اورژانس خاطر هر بينندهاي را آزرده ميکند.
براي ورود به ساختمان اورژانس قدري به زحمت افتادم و مجبور شدم
براي مسئول انتظامات توضيح دهم که خبرنگار هستم و براي بررسي ميداني نحوه
خدمات دهي به اينجا مراجعه ميکنم. آقاي اسدي با اين شرط که فيلم و عکس
نگيرم حاضر به همکاري شد و من را به داخل ساختمان هدايت کرد.
يکي
از همراهان با بيان اينکه بيمار من از ديروز در اينجا بستري است و مشکل
نارسايي کبد دارد، گفت: «حتي يک ليوان هم به ما نميدهند و ميگويند اين آب
را از هرجا که خريديد، ليوان آن را نيز از همانجا بخريد. همچنين استفاده
از اين تختها نياز به آموزش دارد، در صورتيکه هيچکس آموزش استفاده از آن
را به ما نداد و ما مجبور هستيم براي اينکه بيمار بتواند به دستشويي برود،
تخت سنگين را جابه جا کنيم.»
همراه
ديگري که در راهرو قدم ميزد، به استاندارد جهاني نسبت بيمار به تخت اشاره
کرد و گفت: «در اين سالن بين در و ديوار، پشت ستون و هرجا که فکرش را
بکنيد تخت قرار دادهاند. به هرحال يا اتفاقات زيادي براي مردم ميافتد يا
بيمارستانهاي ما گنجايش اين تعداد مريض را ندارند.» صحبت اين همراه بيمار
به اينجا که رسيد، مسئول انتظامات اورژانس بيمارستان شريعتي از ادامه صحبت
وي ممانعت به عمل آورد و من را به بيرون از بيمارستان هدايت کرد و درواقع
با اين اقدام، مانع از طرح مشکلات مردم و بيماران شد.سپید