کد خبر: ۷۶۴۸۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۶ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - 2015September 08
شفا آنلاین>جامعه پزشکی>رابرت ساموئل لنگر در بيست و نهمين روز از آگوست سال 1948 به دنيا آمد. به گفته خودش کودکي سالم و خوشايندي داشت و پدر و مادرش با او بسيار مهربان بودند.
به گزارش شفا آنلاین، پدر رابرت صاحب مغازه‌ خرده‌فروشي کوچکي در آلباني نيويورک بود و براي تأمين معيشت خانواده سخت مي‌کوشيد.

 با اين حال هرگاه به خانه مي‌آمد با پسرش بازي‌هاي رياضي کوچکي انجام مي‌داد که همين‌ها سررشته علاقه او به رياضي را ايجاد کرد. در سن 10 سالگي براي هديه تولد از پدر و مادرش سه ست کوچک آزمايشگاهي گرفت. اين وسايل باعث توجه بيشتر وي به علوم و رياضي شد و با آنها ربات و يا حتي محل پرتاب موشک مي‌ساخت.

در حين تحصيل در مدرسه به درس رياضي علاقه نشان داد و با تشويق معلمين مدرسه در دانشگاه کورنل همين رشته را ادامه داد تا اينکه به شيمي روي آورد. در انتهاي دوره آموزش در دانشگاه کورنل و دريافت مدرک از اين دانشگاه در رشته مهندسي شيمي، پيشنهادهاي کاري بسياري دريافت کرد اما به علت اينکه علاقه زيادي به آنها نداشت تصميم به ادامه تحصيل گرفت و وارد دانشگاه MIT شد. در حين تحصيل در اين دانشگاه به تدريس روي آورد و براي دانش‌آموزان دبيرستاني چندين آزمايشگاه ايجاد کرد.

در انتها در سال 1974 از دانشگاه مهندسي MIT موفق به دريافت مدرک دکتري در همين رشته مهندسي شيمي شد. رساله دکتري وي در مورد آنزيم بازسازي و ترميم ATP زير نظر راهنمايي پروفسور کلارک کولتن بود که در ادامه نيز در تحقيقاتش اثر مهمي داشت. پس از فارغ‌التحصيلي بسياري از همکلاسي‌هاي لنگر در جايي مشغول به کار مهندسي شده بودند و در شرکت‌هاي خصوصي درآمد بالايي به دست مي‌آورند.

 اما لنگر به دنبال پيوند مهندسي و زيست در اين حوزه رفت و مسيرش را از همراهانش در دانشگاه تا حدي عوض کرد. در اين دوره لنگر در مصاحبه‌هاي شغلي زيادي شرکت مي‌کرد که همگي آنها شرکت‌هاي معروفي مانند اگزان بودند. وي درباره اين مصاحبه شغلي که تأثير بسيار زيادي روي او گذاشت مي‌گويد: «زماني که براي شرکت در مصاحبه شغلي به شرکت اگزان در لوييزيانا رفتم، از تحقيقات آينده‌ام گفتم و اينکه به دنبال راهي براي پيوند علم زيست و مهندسي با يکديگر هستم.

مسئول مرکز به من گفت هدف بسياري خوبي است که شايد در قرن آينده اتفاق بيفتد. اين حرف بسيار مرا به فکر فرو برد که چطور مي‌توان با سرعت بيشتري به چنين راهي دست يافت. به همين دليل به بسياري از شرکت‌هاي تحقيقاتي نامه زدم و از اهدافم گفتم. با اين حال هيچ کدام پاسخ نامه‌هاي من را ندادند. در انتها روزي يکي از همکارانم در آزمايشگاه به من گفت بايد به فردي به نام جودا فولکمن نامه بنويسم.»

 اين نامه نگاري ساده آغاز دوستي و همکاري طولاني مدت لنگر با پروفسور فولکمن بود. همين شد که وي از سال 74 تا سال 77 ميلادي دوره فوق دکتري‌اش را در مورد تحقيقات سرطان همراه با فولکمن در بيمارستان تحقيقاتي بوستون و همچنين در دانشکده پزشکي هاروارد گذارند. لنگر از فولکمن به عنوان الگو و همراهي هميشگي ياد مي‌کند و درباره وي مي‌گويد: «جودا هيچ‌گاه تسليم نشد و در تمام سالهايي که تحقيقات من به دلايل متفاوت با شکست مواجه مي‌شد، تنها کسي بود که به من بلافاصله مي‌گفت راه ديگري را امتحان کنم.»

فولکمن در آزمايشگاه خود جايي را براي لنگر در نظر گرفت تا لنگر فعاليت‌هاي خودش را شروع کند. اين در حالي بود که در آن زمان لنگر تنها مهندسي بود که در کل ساختمان آزمايشگاه در حال فعاليت بود. در آن زمان فولکمن و لنگر درباره چگونگي کم کردن سرعت غده‌ها و سلول‌هاي سرطاني تحقيق مي‌کردند. نمونه‌هاي تحقيقاتي آنان تا مدت‌ها از بين مي‌رفت و آنها بارها و بارها روي درمان‌هاي مختلف با دوزهاي مختلف دارو پژوهش کردند.

در ابتدا با فرايند رگ‌سازي و توليد عروق براي بافت جديد مواجه بودندو آنها داروهايي اختراع کردند که با آن مي‌شد جلو سرعت رشد بالاي سلول‌هاي سرطاني را گرفت. البته آنان با اين مشکل مواجه بودند که اين داروها زماني که استنشاق يا تزريق مي‌شدند توسط بافت بدن مسدود يا متوقف مي‌شوند. بنابراين بايد راهي پيدا مي‌کردند تا بتوان فرايند دارورساني را به درستي انجام داد.

در اين مسير لنگر با اين راهکار پيش آمد که مي‌توان از کپسول‌سازي استفاده کرد. اما همين روند نيز با مشکلات زيادي مواجه بود. گاه اين دارورساني به کندي صورت مي‌گرفت و گاه دوز بالاي دارو نمونه‌هاي آزمايشگاهي را از بين مي‌برد.

در اين تحقيقات لنگر از موادي با نام پليمر استفاده کرد که اکنون از آنها براي آزاد کردن تدريجي دارو استفاده مي‌شود. اين مسير البته به هيچ عنوان براي لنگر و همکارانش هموار نبود و از سال 1981 تا سال 1993 تحقيقات او از سوي هيئت علمي دانشگاه هاروارد و يا حتي گزارشات خود وي با شکست مواجه شد.


از دلايلي که اين تحقيقات تا سال 1993 به نتيجه نرسيده بود مي‌توان به سمي شدن پليمرهاي ساخته شده، ضعيف بودن دوز دارو، اثر نداشتن آن بر روي بافت‌هاي از دست رفته و از بين رفتن و مرگ سلول‌هاي نمونه اشاره کرد. با اين همه، در نهايت درحالي که به نظر مي‌رسيد درشت مولکول‌هاي درگير در درمان بيماري‌هايي مانند سرطان و ديابت، قادر به عبور از پليمر نيستند، وي روش‌هايي ابداع کرد که امکان توسعه دستگاه‌هايي را براي انتشار مقادير کنترل‌شده دارو فراهم کند. اين کشف وي راهي جديد در بنيان سيستم دارورساني بود که امروزه در فناوري‌هاي دارويي از آن استفاده مي‌شود.

لنگر در ادامه دوراني را هم با هنري برم پژوهشگر حوزه زيست‌شناسي در دانشکده پزشکي دانشگاه جان هاپکينز در مورد سيستم دارورساني درمان تومورهاي مغزي همکاري کرد. تراشه‌هايي که لنگر و همکارانش طراحي کردند به سرعت به درجه استفاده همگاني رسيد و هم اکنون مي‌تواند با تزريق اين تراشه‌ها به بدن داروهاي چندگاه را دريافت کند و به محرک‌ها پاسخ دهد. اين فرايند به اين خاطر بود که لنگر تلاش مي‌کرد داروهاي سرطاني را طراحي کند که اين داروها تنها بر بخش مربوطه مبتلا به سرطان اثر داشته باشند. اين تراشه‌ها در کنار غدد سرطاني قرار مي‌گيرند و باعث مي‌شوند داروهاي مربوط به درمان سرطان تنها در همان ناحيه اثر داشته باشند.

لنگر در نهايت در آزمايشگاه مخصوص خودش در MIT به طراحي بافت‌هاي انساني از روي سلول‌هاي مرده فرد بيمار پرداخت و با آزمايش‌هاي متعدد توانست بافت از دست رفته را مجدداً طراحي کند. لنگر همچنين توانست عروق خوني بافت‌هاي توليد شده را مهندسي کند. نمونه‌هاي توليدي انساني وي، گوش و بيني انسان بوده و پيش از آن نيز چندين نمونه روي ريه‌هاي موش آزمايشگاهي کار کرده است. در نهايت نخستين بيمار وي مردي با بازوي دست آسيب ديده بود.

لنگر پس از مدت سه ماه توانست بازوي وي را به خوبي ترميم کند و ماهيچه‌هاي از دست رفته را به مرحله بازتوليد برساند. از سوي ديگر بيمار دوم شش ماه بعد زني با صورتي آسيب ديده بود که تحت نظارت لنگر قرار گرفت.

اين زن به گفته لنگر با نخستين بيمار وي به صورت الکترونيکي در تماس قرار گرفت تا بداند روند و مراحل درماني به چه صورتي شکل گرفته و چه تأثيري روي بيمار اول داشته است. اين آشنايي در نهايت موجب ازدواج آنان شد! بيمار سوم اما پسري دو ساله بود که در اثر يک سانحه، نيمي از پوست بدنش را بر اثر سوختگي از دست داده بود. لنگر اين بار طي مدتي کوتاه‌تر توانست سلول‌ها و بافت پوستي پسربچه را بازسازي و توليد کند.

پس از چند هفته پوست بدن پسر با پوست وي پيش از سانحه هيچ تفاوتي نداشت و جز چند نقطه کوچک سرخ اثري بر پوست وي نمانده بود. لنگر معتقد است علت اين درمان سريع سن پايين پسربچه و نيز پيشرفت و بهبود داروهاي بازسازي بافت است.

ازدواج لنگر نيز تأثير بسزايي در روند فعاليت‌هايش داشت. به گفته وي، تا پيش از آشنايي با لارا، همسر لنگر، ميزان بازدهي و کارايي وي در آزمايشگاه در حدي متوسط قرار داشت که اين رقم در سالي که لنگر با همسرش ازدواج کرد صعود کرد و به سرعت در پيشرفت و بهبود فعاليت‌هاي آزمايشگاهي وي اثر داشت. همسر وي نيز در دانشگاهMIT تدريس مي‌کند و يک پژوهشگر به حساب مي‌آيد. نتيجه اين ازدواج دو پسر و يک دختر شد.

هر سه آنان در حال حاضر در دانشگاه‌هاي MIT و هاروارد تحصيل مي‌کنند و دنباله راه پدر و مادر را در پيش گرفته‌اند. از لنگر به عنوان پراستنادترين دانشمند علم مهندسي زيست و بافت در تاريخ علم ياد مي‌شود.

در حوزه مهندسي بيش از 170 هزار بار به تحقيقات وي ارجاع شده است. اين شايد به‌خاطر تلاش‌هاي خستگي ناپذير وي براي دقت بالاي نتايج تحقيقاتش است. از همين دقت بالا بيشتر از 1300 مقاله علمي از وي منتشر شده و بيشتر از 1080 اختراع از آزمايشگاه وي بيرون آمده و به ثبت رسيده است.

در حال حاضر هم تخمين زده مي‌شود که حدود دو ميليارد نفر در سراسر جهان از فناوري‌هاي ابداعي تيم تحقيقاتي پروفسور لنگر استفاده مي‌کنند. همچنين گفته مي‌شود در طول تاريخ علم، هيچ دانشمندي در عرصه مهندسي به اندازه لنگر مورد ارجاعات علمي قرار نگرفته است. اين دانشمند پرتلاش تاکنون بيش از 220 جايزه علمي مهم بين‌المللي را در جهان کسب کرده و توانسته دکتراي افتخاري بسيار زيادي را از دانشگاه‌هاي سرتاسر جهان مثل دانشگاه هاروارد، يل و سانفرانسيسکو از امريکا، وسترن اونتاريو از کانادا و هانيانگ کره جنوبي دريافت کند.

آزمايشگاه وي اکنون در پژوهشگاه کخ، بزرگ‌ترين آزمايشگاه شيمي-مهندسي جهان به حساب مي‌آيد. لنگر همچنين بنيان‌گذار علم نوظهور مهندسي بافت در بازسازي دارو در دنيا بوده است. وي نخستين بار اين نوع جديد از علم را با انتشار مقاله‌اي در سال 1993 به عنوان شاخه‌اي مشترک از مهندسي و علوم زيستي به همگان معرفي کرد. از اين علم با عنوان آينده علم پزشکي ياد مي‌شود و هم اکنون بسياري از آزمايشگاه‌هاي دنيا به ويژه آزمايشگاه و پژوهشگاه رويان در اين زمينه در حال تحقيق و فعاليت هستند و اميد همه به پيشرفت اين علم در ساخت عضوهاي پيچيده‌تر بدن انسان است.



درباره دکتر سعيد کاظمي آشتياني و جايزه او

جايزه دکتر کاظمي، به منظور پاس‌داشت ياد سعيد کاظمي آشتياني، مؤسس پژوهشگاه رويان بنيان گذاشته شد. اين جايزه به دانشمندي اعطا مي‌شود که تأثير شگرفي در پيشرفت دانش بشري و بهبود کيفيت زندگي انسان‌ها داشته است. کميته داوري اين جايزه از دانشمندان برجسته داخلي و خارجي تشکيل شده است که پس از بررسي، نامزدهاي جايزه را به شوراي علمي پژوهشگاه معرفي مي‌کنند تا در نهايت فرد منتخب اعلام شود. نخستين جايزه کاظمي در سال 2011 به دانشمند برجسته آمريکايي، پروفسور رادولف يانيش تعلق گرفت که تأثير شايان توجهي در پيشرفت دانش سلول‌هاي بنيادي و کاربرد درماني آنها داشته است. در سال 2012 براي دومين دوره از اهداي جايزه، پروفسور هانس شولر از آلمان به عنوان فرد منتخب شناخته شد.

وي نيز نقش حائز اهميتي در دانش سلول‌هاي بنيادي و شناخت تنظيمات ژني در آنها داشته است. به گفته رئيس پژوهشگاه رويان، «عليرغم اينکه ارائه خدمات ناباروري در طول 24 سال براي دکتر کاظمي اعتبار به همراه داشت، ولي او با احداث يک آزمايشگاه تحقيقاتي کوچک به همگان اعلام کرد که يک سرويس درماني جديد بدون انجام پژوهش موفق نخواهد بود.

در چنين شرايطي تحقيقات پزشکي توليد مثل در رويان شکل گرفت تا در کنگره‌هاي بين‌المللي پزشکي توليدمثل توانستيم حرف‌هاي زيادي براي گفتن داشته باشيم.» «با مديريت دکتر کاظمي و تلاش دانشمندان رويان به‎سرعت ايران در رديف کشورهاي نخست دنيا که داراي فناوري توليد، کشت و نگهداري سلول‌هاي بنيادي جنيني انسان بودند قرار گرفت.»نخستين کارآزمايي باليني با استفاده از سلول‌هاي بنيادي بزرگسالان در ترميم ضايعات قلبي با همکاري تيمي از دانشگاه پزشکي تهران آغاز شد ولي در مدت کوتاهي پس از شروع اين کارآزمايي باليني حادثه غمناک رخ داد و دکتر کاظمي که به دنبال قلبي سالم براي بيماران بود، قلبش از تپش ايستاد.»


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: