جالب اینکه یکی از روزنامهها که میخواسته این رویداد را مستمسک سیاسی کند به خطا وقوع این رویداد را به دوره اصلاحات ربط داده درحالیکه مربوط به ١٥سال پیش از آن بود!! با وجود این، خاطره نداشتن از يك رويداد به هيچوجه به معناي كماهميت بودن آن نيست، بلكه نشاندهنده بيتوجهي ما به رويدادهاي مهم است. اتفاقا در مورد آن خونهاي آلوده در همان زمان و سالهاي بعد پيگيري شد و حتي اكنون هم موارد مشابه در دادگاه در حال پيگيري است، البته در سطح افكار عمومي شاهد چنين حساسیت و روندي نيستيم.
ولي اكنون و با آمدن وزير امور خارجه فرانسه، يكباره كساني به ياد خونهاي آلوده افتادند و به سرعت نيز بنرهاي بزرگ را برای یادآوری آن و حتما از جيب شخصي خود!! تهيه و در سطح شهر تهران به نمايش درآوردند. منطق قضيه نيز دفاع از افراد و خانوادههاي كساني است كه در اثر اين خونهاي آلوده دچار مشكلات سختي شدند يا حتي فوت نمودند. اين يادداشت در پي آن است توضيح دهد كه چرا اين رفتارها كمكي به تأمین حقوق شهروندي نميكند و دفاع از مظلوم تلقي نميشود و حتي ممكن است اثرات منفي و نامطلوب هم بهجا بگذارد.
يكي از مهمترين ويژگي جوامع توسعهيافته دفاع مستمر و بدون سوگيري، يا با حداقل سوگيري آنان از مظلوم است. اين رفتار را حتی اگر در سطح بينالملل از خود نشان ندهند، به احتمال زياد در سطح ملي بروز ميدهند. به عبارت ديگر وقتي تضييع حق پيش آيد و كساني مسئول آن تضییع حق شناخته باشند، طرفداران حقوق بشر ميكوشند كه مسأله را تا رسيدن به نتيجه دنبال كنند. حدود ٢٦سال پيش حادثهاي در يك ورزشگاه فوتبال انگليس رخ داد كه طي آن حدود ١٠٠ نفر كشته و نزديك به ٨٠٠ نفر زخمي و مجروح شدند.
از آن روز تا يكي دو سال گذشته پيگير ماجرا بودند تا بالاخره نهادهاي مسئول در آن رويداد، مسئوليت تقصيرات خود را پذيرفتند. همچنين اين نوع پيگيريها ماهيتي مدني دارند و نه سياسي. به عبارت ديگر پيگيري آنان ربطي به اين نداشت كه كدام دولت در لندن حاكم است، محافظهكار يا كارگر؟ اين پيگيريها به هيچ مسأله ديگري نيز گره زده نميشود. هدف آن استيفاي حق و تعيين تکلیف شدن حقيقت است. به همين دليل است كه عمق پيدا ميكند و به نتيجه نيز ميرسد.
ولي برخلاف آنها، در جوامع در حال توسعه ازجمله ما، مسأله به گونه ديگري طرح ميشود. درواقع اين پيگيريها مستمسك مسائل ديگر است و اصالتي ندارند. براي مثال اگر يك سيل بيايد و عدهاي متضرر شوند و خسارت اين سيل به دليل قصور يا تقصير عدهاي از افراد يا مسئولان رخ داده باشد، نحوه پيگيري ما بستگي دارد كه مقصرين چه كساني باشند. اگر از خودمان باشند، سكوت ميكنيم يا حتي به قول معروف ماستمالي هم ميكنيم. ولي خدا نكند، متهمان ماجرا از طرف مقابل باشند كه در اين صورت با تمام توان و چند برابر آنچه که باید باشد مخالفت ميكنيم. اين درواقع آلودگي سياست به منافع جناحي و گروهي است.
در قضيه خونهاي آلوده به روشني اين راه را ميبينيم. تاكنون و طي سه دهه پس از آن خونهاي آلوده، چندين بار مقامات فرانسوي به ايران آمدهاند يا مقامات ايراني به فرانسه رفتهاند و از همه مهمتر اينكه آنان در اينجا سفارتخانه دارند، ولي هيچگاه اعتراضي از جانب اين گروه يا گروههاي ديگر ديده نميشود. ولي اين بار قضيه به كلي فرق كرده، گويي كه همين چند هفته پيش اين خونهاي آلوده را وارد و مصرف كردهايم و موضوع هنوز داغداغ است. روشن است كه اين اقدامات ربطي به آن خونهاي آلوده ندارد، بلكه اين سياست آلوده، در پي اعتراض به توافق وين است و چون نميتوانند بهطور مستقيم آن را خطاب قرار دهند، زيرا كه كسي به این اعتراض توجهي نخواهد داشت و حتي از نظر افكار عمومي براي معترضان نيز بد است كه در برابر اين توافق قرار بگيرند، لذا پيراهن خونهاي آلوده را بر نيزه كردهاند و دور شهر راه افتادهاند.
مشكل اين رفتار در آن است كه فعاليتهاي مدني مشابه را بياعتبار ميكند. این افراد در برابر اقدامات مشابهی که در داخل کشور انجام شود نهتنها سکوت میکنند بلکه اجازه اعتراض به دیگران را هم نمیدهند. خطري كه اين رفتار براي بياعتباري فعاليتهاي مدني دارد، به مراتب مهمتر از خطري است كه براي توافق وين دارد، زيرا آن توافق برگشتناپذير است. چرا اقدامات حقوق بشری قدرتهای بزرگ معمولا بیاثر است؟ به این دلیل ساده که گزینشی و با اهداف سیاسی و نه حقوق بشری است. ظاهرا برخی از نیروهای داخل کشور از بس در ضدیت با این دولتهای بزرگ نوشتهاند ناخواسته به سیاستهای آنان آلوده شدهاند و حقوق بشر را مستمسک منافع سیاسی خود قرار دادهاند. خطر این رفتار بیشتر از اصل تضییع حقوق انسانهاست.