از
طرفي وقتي پزشکان بهعنوان طيفي از نخبگان اين کشور هر روز با بيمهري
بيشتري مواجه ميشوند، دچار سرخوردگي شده شايد کمتر دل و دماغ خدمت را
دارند و شايد به همين دليل است که اکثريت پزشکان جواني که قصد ادامه تحصيل
دارند، اولويت انتخابشان تخصصهايي شده که کمترين ارتباط را با بيمار
دارد.
اگر پزشکان نسلهاي قبل اعتبار خود را از بالين بيمار کسب
ميکردند، نسل جديد از رويارويي مستقيم و بخصوص اورژانسي با بيماران
گريزانند تا هم از بياحتراميهاي احتمالي دور باشند و هم از تبعات
دادگاهي آن!
کم
نيستند پزشکاني که عليرغم داشتن علاقه و استعداد تخصص هاي اورژانسي و
جراحي بر پايه همين استدلال قيد اين رشته ها را زدهاند و تخصصهاي
آرامِ پاراکلينيکي را ترجيح دادهاند و البته که درآمد بالاتر اين
رشتهها هم مزيد برعلت است.
سلامت
جامعه قطعا بزرگترين قرباني اين فضاي تنشزا است. به نظر ميرسد وزارت
بهداشت، سازمان نظام پزشکي و کميسيون بهداشت مجلس بهعنوان 3 نهاد اصلي
مرتبط با سيستم سلامت مردم بايد در راهحل مشکلات پيشقدم شوند. البته
نبايد نقش کليدي رسانه ملي را هم فراموش کرد.
هرچند در حال حاضر متأسفانه
اين رسانه، خود يکي از متهمين ترويج فرهنگ پزشکستيزي در جامعه است.
سپید