کم نیستند همسرانی که بنا به دلایلی ترجیح میدهند اسما زن و شوهر باشند ولی رسما و از نظر فیزیکی از هم جدا هستند و ممکن است ماهها و حتی سالها با همدیگر حرف نزده و رابطه زناشویی نیز نداشته باشند. بسیاری از دانشمندان، طلاق عاطفی را مقدمهای بر طلاق قانونی میدانند. خاتمه دادن به ازدواج به این سادگی نیست و هر فردی از مراحلی عبور میکند تا سرانجام به طلاق قانونی برسد. دانشمندان از شروع طلاق عاطفی تا رسیدن به طلاق قانونی 5 مرحله مجزا را در نظر میگیرند؛ این 5 مرحله معمولا 3 سال طول میکشد ولی ممکن است مدت آن در عدهای کمتر و در عدهای دیگر بیشتر باشد. این مراحل دارای ترتیب خاصی هستند و زوجها به ترتیب از آنها عبور میکنند تا به طلاق قانونی برسند.
زن یا مردی که میخواهد طلاق بگیرد یا درخواست طلاق داده است، شروعکننده مینامند و فردی را که درخواست طلاق نداده و نمیخواهد طلاق بگیرد غیر شروعکننده. شروعکننده، اولین مرحله از طلاق را تجربه میکند آن هم درحالی كه هنوز با همسر خود در یک جا زندگی میکند، ولی غیرشروعکننده این مرحله اول را تجربه نمیکند. اولین مرحله بعد از شنیدن کلمه طلاق، با جداشدن جسمی زوجها از یکدیگر شروع میشود. تفاوت در نوع شروع باعث تفاوت در مدت زمانی میشود که یک فرد آن را طی میكند و به طلاق قانونی میرسد.
مرحله اول؛ سرزنش: در مرحله اول، شروعکننده تمرکز خود را متوجه همسر میکند و او را در تمام اتفاقهای گذشته، حال و آینده مقصر میداند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است به راحتی آسیب ببیند. شروعکننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی میكند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر میرسد. خصوصیات و واكنشهای رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروعکننده یا غیرشروعکننده باشد، فرق میکند. در چنین شرایطی مرد یا زنی كه درخواست طلاق داده (شروعکننده) میخواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چراكه دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی میکند همه چیز را عادی جلوه دهد. طرف غیرشروعکننده (كسی كه درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروعکننده را فردی خیرهسر و سمج مینامد.
مرحله دوم؛ سوگواری: در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروعكننده مستولی میشود. به هر اظهارنظری واکنش تند نشان میدهد و به شدت در افكار و احساسات خود غوطهور میشود. تمرکز حواس خوبی ندارد، بهگونهای كه در انجام کارهای روزمرهاش با مشكلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، بهتدریج در انجام مسوولیتهایشان سستی به خرج میدهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسر از دست داده را دوباره صاحب شود.
مرحله سوم؛ خشم: هرچند خشم در هر مرحله از مراحل 5گانه تظاهر پیدا میكند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، بهخصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر میشود. با این حال ممکن است مرد به تمام زنها و حتی زن نسبت به تمام مردها حس خشم داشته باشد. در این مرحله شروعكننده خود را محق میداند كه عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود. حتی گاهی بیدلیل نسبت به فرزندان خود حساسیتهای بیمورد دارد و به آنها پرخاش و توهین میكند ولی با این حال در پشت این چهره، ترسهای بسیاری نهفته است؛ چگونه میتوانم تنها زندگی کنم؟ توانایی گذران زندگی را دارم؟ میتوانم از خودم حمایت کنم؟ آیا موفق به پیدا کردن شخص دیگری خواهم شد؟ و...
مرحله چهارم؛ تنهایی: بسیاری از افراد در این مرحله، احساس میکنند تنها هستند. به تدریج شروعكننده شخصیت خود را طوری تطابق میدهد که دیگر نیازی به همسر ندارد. مرد یا زن سعی میکنند به خود اطمینان پیدا كنند و تصمیم نهایی را بگیرند. آنها در این مرحله خودشان را بازسازی میکنند و تصویرشان از خود، نسبت به مرحله اول خیلی بهتر میشود.
مرحله پنجم؛ بازگشت به زندگی: ورود مجدد به زندگی آخرین مرحله از فرایند طلاق قانونی است. مرد یا زن احساس میکنند که دوباره کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند. در این مرحله فرد میتواند برنامهریزی درازمدت انجام دهد. اگر هر دو در این مرحله قرار داشته باشند، بهندرت کارشان به محاکم قضایی کشیده میشود و فرایند طلاق قانونی بدون نیاز به دادگاه تکمیل میشود.
طلاق عاطفی عموما در سالهای نخست زندگی رخ نمیدهد. در سالهای نخست هر چقدر هم كه معیارهای انتخاب همسر سطحی باشد، میان زن و شوهر كششها و علایقی وجود دارد یا حتی اگر علاقهای در این حد وجود نداشته باشد این امید وجود دارد كه ممكن است شرایط تغییر كند. معمولا طلاق عاطفی از سالهای پنجم و ششم زندگی شروع میشود؛ یعنی وقتی كه افراد امید به تغییر همسر را از دست میدهند و البته از طلاق رسمی هم ناامید هستند و به تدریج فاصله میان آنها بیشتر و بیشتر میشود. در طلاقهای عاطفی اینگونه نیست كه لزوما دو نفر هیچ ارتباط عاطفیای با یكدیگر نداشته باشند. در نوعی از طلاق عاطفی با توجه به تغییر موقعیت، تغییرات خلقی و روانی كه در افراد رخ میدهد، ممكن است رابطه بین زوج بهبود پیدا كند یعنی میزان عدم علاقه كاهش یا افزایش پیدا كند اما این بهبود موقت است و با تغییر شرایط دوباره وضعیت بهحالت قبلی برمیگردد تا جایی كه دیگر روابط زناشویی آنها حذف میشود و آنها تنها بهعنوان دو همخانه در كنار یكدیگر زندگی میكنند.
بیشتر طلاقها در سنینی اتفاق میافتد که رابطه زناشویی برای فرد اهمیت زیادی دارد. محققان میگویند در اینگونه زوجها از مرحله طلاق عاطفی تا رسیدن به مرحله طلاق قانونی، فرد با نیازهای جنسی خود 5 نوع برخورد خواهد داشت:
1. یکی از موارد مهم در ایجاد اختلال جنسی، مشکلات و مسائل روانی هستند. در گذر از 5 مرحله فوق، یکی از زوجها بهشدت تحتفشار و زوج دیگر به شدت درگیر است و به این دلیل از میل جنسی به مقدار زیادی کاسته میشود و نیازهای جنسی چندان آزاردهنده نخواهد بود. علاوه بر این، در این مرحله گذار، بسیاری از زوجها به دلیل افسردگی و سایر مشکلات روانی شروع به استفاده از داروهای ضدافسردگی و... میکنند كه این داروها در شرایط عادی هم در 30درصد موارد باعث کاهش شدید میل جنسی میشوند.
2. دومین نوع برخورد، سرکوب تمایلهای جنسی است یعنی فرد سعی میکند ذهن خود را از رابطه زناشویی دور کند. اینگونه افراد گاهی در ازدواج بعدی به علت سرکوب تمایلات جنسی دچار مشکل میشوند و نمیتوانند رابطه زناشویی طبیعی داشته باشند.
3. گروه سوم به دنبال مواد پورنوگرافی (فیلم، عکس، داستان، مطلب و...) میروند و سعی میکنند نیازهای جنسی خود را از این طریق برطرف کنند.
4. گروه چهارم، بهترین پاسخ را به نیازهای جنسی در خودارضایی میدانند و بسیاری از مردان و زنان که قبل از این تجربه خودارضایی نداشتهاند چون رابطه زناشویی را تجربه کردهاند، از طریق خودارضایی به نیازهای خود پاسخ میدهند.
5. گروه آخر نیز نیازهای جنسی خود را خارج از خانواده با برقراری قانونی یا غیرقانونی با جنس مخالف برطرف میکنند.
البته شخصیت فرد، زمینه خانوادگی، سطح تحصیلات، شغل، سن و بسیاری از موارد دیگر مشخص میکنند که فرد در دوران گذار از طلاق عاطفی به طلاق قانونی برای پاسخ به نیازهای جنسی خود، دست به چه اقدامی بزند.
اختلافات زوجهای جوان دلایل متعددی دارد هرچند برای همه اختلافها نمیتوان عدم آموزش مهارتهای زندگی به جوانان را به عنوان مهمترین دلیل مطرح كرد اما مواردی چون رابطه صحیح كلامی و مهارتهای لازم برای سخنگفتن و بیان خواستهها از همسر از جمله موضوعاتی است كه در قالب مهارتهای زندگی قرار میگیرند و بیشتر جوانان ما فاقد آن هستند و همین امر تاثیر فراوانی در بروز اختلافات دارد اما بخش عمدهای از اختلافها به دلیل انتخابهای نادرست است چون با وجود مد شدن زندگی رمانتیك! در بسیاری مناطق، هنوز هم ازدواج در ایران امری است كه در دایره خانواده انجام میشود و نه فرد و نه خانواده او هیچ آموزشی در اینباره ندیدهاند و همه براساس سلیقه خود در این باره اقدام میكنند.
وابستگیهای اقتصادی و اجتماعی زوج به یكدیگر و همچنین داشتن فرزند باعث میشود دو نفر پس از آنكه پی میبرند برای هم ساخته نشدهاند هم امكان خاتمهدادن به آن پیوند زناشویی را نداشته باشند. مثلا زن خانهدار است و با خود فكر میكند كه اگر طلاق رسمی بگیرد نمیتواند از نظر اقتصادی مستقل زندگی كند یا میخواهد فرزندش آسیب نبیند، طلاق نمیگیرد اما گاهی هم نگاه بدی كه در جامعه نسبت به طلاق وجود دارد و در برخی مناطق آن را عملی قبیح میدانند، طرفین اقدام به طلاق رسمی نمیكنند.
شاید فکر کنید حفظ چنین زندگی از هم گسیختهای خیلی کمخطرتر از تجربه جدایی واقعی است اما حقیقت آن است که طلاق عاطفی میتواند بسیار خطرناک تر از طلاق رسمی باشد. طلاق عاطفی، فشار عاطفی زیادی به زوج وارد میکند. این مشکل افسردگی، اضطراب، پریشانی را در پی دارد و بنیان خانواده را سست میکند و احتمال خیانت به همسر را افزایش میدهد.
در طلاق عاطفی همسران هیچ حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی میکنند. در چنین خانوادهای، زوج مجبورند بدون اینکه تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند، چون نیاز مالی، حضور بچهها و ترس از قضاوتهای اجتماعی مانع تصمیمگیری جدی برای روشن کردن تکلیف زندگی میشود، بنابراین اختلاف بین زوج به تدریج باعث دوری و سرخوردگی آنها میشود و طلاق عاطفی پیش میآید. طلاق عاطفی باعث میشود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند. افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیهگاه و مأمن جدی در زندگی احساس یأس و سرخوردگی میکنند و با انواع بیماریهای روانتنی روبرو میشوند. طلاق عاطفی، فشار عاطفی زیادی به آنها وارد میکند.
اگر درگیر چنین زندگیای هستید، سعی کنید با مراجعه به مشاور مشکلتان را حل کنید. باید مشكل ریشهیابی و حل شود و زوج به طرف تفاهم عاقلانه پیش روند؛ یعنی هر دو طرف بخواهند تغییر كنند و سطح انتظارات را پایین بیاورند. دست و پا زدن در تعلیق نتیجهای جز اصطکاک و از بین بردن جسم و روان شما و فرزندانتان ندارد. پس حتما از مشاور كمك بگیرید.
دكتر محمدرضا صفرینژاد
متخصص اورولوژی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ارتش
رییس انجمن علمی سلامت خانواده