به گزارش شفاآنلاین، برای همه مثل روز
روشن است که در این روزها مشکلات اقتصادی چنان عرصه را بر عدهای تنگ کرده
که کمتر کسی به فکر میهمانی دادن حتی در حد نان و پنیر و آش میافتد در
حالی که چندسالی است برخی مسئولان و سیاسیون با آغاز ماه رمضان حسابی خود
را به خرج و زحمت میاندازند و سفرههایی پهن میکنند شاهانه!
هرچند این مراسم پرخرج و برج مسئولانه مسبوق به سابقه است. هنوز برخی مسئولان از زیر بار مخارج همایشهای آنچنانی و نتیجهبخش (البته تنها برای منافع خودشان) آن هم از خزانه بیتالمال کمر راست نکردهاند که بحث افطاری دادن پیش میآید. میهمانیهای افطاری که با وجود 30 میلیون ایرانی زیر خط فقر، بسیاری از مسئولان آن را با ریخت و پاش و اسراف و مخارج خداتومنی اشتباه گرفتهاند. اصلا عادت برخی از ما ایرانیهاست که یک موضوع ساده و ماهیتاً کم هزینه را به افراط و اسراف بکشانیم.
نکته جالب در ضیافتهای افطاری مسئولان تمایل به برگزاری هرچه باشکوهتر
آنهاست تاجایی که طبق بررسیهای خبرنگار آفتاب یزد بیشتر مسئولان میل به
برگزاری مراسم افطاری در رستورانها و هتلهایی دارند که به قول معروف برای
از ما بهتران است.
طی تماس خبرنگارما با برخی رستورانها و
هتلهایی که این شبها محل خودنمایی برخی مسئولان و سیاسیون شده منوی
افطاری از 11 هزار تومان شروع می شود تا 20 هزار تومان برای هر نفر که تنها
شامل پنیر، سبزی، خرما و چای است.
منوی اصلی نیز از 70 هزار تومان آغاز میشود تا 150 هزار تومان برای هر نفر. برخی از این رستورانها و هتلها نیز علاوه بر این هزینهها، ورودی هم دریافت میکنند که بسته به سطح سالن پذیرایی و روز مراسم، از 300 هزار تومان تا 800 هزار تومان متغیرند. با توجه به اینکه میهمانان این ضیافتهای شاهانه مردم عادی نیستند و به قول معروف برخی بزرگان هم در آن حضور دارند پرواضح است که میزبان بهترین منو را سفارش خواهد داد.
پس یک حساب سرانگشتی به ما میگوید هزینه یک شب میهمانی افطاری با میزبانی یک مقام سیاسی یا مسئول با 300 نفر میهمان و منوی 17 هزار تومنی افطار و 150 هزار تومانی شام و 800 هزار تومانی ورودی میشود حول و حوش 50 میلیون تومان ناقابل؛ پولی که یکشصتم آن درآمد 30 روز کار یک کارگر با درآمد 800 هزار تومان در ماه است! از آن بدتر خانوادههایی هستند که سهمشان از این روزگار حتی به اندازه درآمد یک کارگر هم نیست. آیا میتوان نام این میهمانیها و مخارج را در حالی که نتیجهای برای کشور و نظام ندارد، چیزی جز تجملگرایی گذاشت؟!
اما آنچه در این میان ضیافتهای شاهانه برخی مسئولان و سیاسیون را بیشتر
توی ذوق میزند اظهارات برخی مسئولان دیگر در دعوت مردم به قناعت و
صرفهجویی است. هنوز اذهان عمومی از یاد نبرده اظهارات خطیب نماز جمعه
تهران در بهمن سال گذشته را که خطاب به مردم گفت: "چه عیبی دارد اگر وضع
بدتر شود روزی یک وعده غذا بخوریم"! یا اظهارات خطیب نماز جمعه مشهد را که
گفته بود: "اگر مرغ ندارید اشکنه بخورید"!
جالب اینکه در میان همه این اتفاقات ضد و نقیض مردمی هم هستند که حتی قدرت تهیه یک وعده غذا یا اشکنه را هم ندارند اما در کمال ناباوری هر روز خبر ضیافت یک مسئول به همحزبان و مسئولان دیگر سرخط خبرها جا خوش میکند و کسی نیست حالی از 30 میلیون خانواده زیرخط فقر بپرسد. اینکه هزینه این ضیافتها از جیب خود مسئولان است یا بیتالمال، موضوعی است که کسی جز خود آنان و خدایشان نمیداند اما آنچه در این میان آدمی را به تأمل وامیدارد که طبق توصیه مسئولان مردم باید روش زندگی و سادهزیستی امام علی(ع)، ائمه اطهار (ع) و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را الگوی زندگی خود قرار دهند.
اما رفتار برخی مسئولان بویی از این روش زندگی نبرده است؟ جا دارد اکنون با توجه به افزایش فشارهای اقتصادی به مردم و توصیههای مکرر و تاکیدات موکد مسئولان به مردم مبنی بر صرفهجویی، سادهزیستی و دوری از تجملگرایی حکایت کودک و خرما را نقل کنیم؛ داستانی که بارها آن را شنیدهایم اما معلوم نیست آن را درک کرده باشیم.
میگویند در زمان حضرت رسول یک مادر همراه کودک خردسالش آمد پیش آن حضرت و گفت یا رسولالله من از دست این بچه عاجز شدهام! این بچه رطب را خیلی دوست دارد و زیاد میخورد و حالا هم حالش خوب نیست ولی حرف مرا نمیشوند و هر چه سفارش میکنم که خرما نخورد باز هم گوش نمیدهد. چون شما پیغمبر(ص) هستید و حرف شما اثری دارد، امروز او را آوردهام اینجا که نصیحتش کنید و بفرمایید از خوردن رطب پرهیز کند. پیغمبر(ص) فرمود: بسیار خب، شما امروز بروید و فردا کودک را بیاورید تا نصیحت کنم.
مادر، بچه را برد و فردا آورد و پیغمبر با زبان خوش با کودک صحبت کرد و در
میان حرفها او را نصیحت کرد که به حرف مادرش گوش بدهد و از خوردن رطب
پرهیز کنید تا بیماریش خوب شود و بعد بتواند بیشتر رطب شیرین بخورد و بازی
کند و مادرش از او راضی باشد کودک قبول کرد و گفت: تا حالا نگفته بودند که
چرا نباید بخورم، اگر درست میفهمیدم که خرما چرا ضرر دارد گوش میکردم ولی
مادرم میخواست با داد و فریاد و نفرین و آفرین مرا به حرف شنوی مجبور
کند، من هم خرما میخواستم، حالا دلیلش را فهمیدم تا هر وقت که مادر بگوید
پرهیز میکنم. پیغمبر(ص) کودک را نوازش کرد.
وقتی حرفها تمام شد مادر از حضرت تشکر کرد و پرسید: حالا که کار به این آسانی بود آیا ممکن است بفرمایید چرا دیروز او را نصیحت نکردید؟ مگر دیروز و امروز چه تفاوتی داشت؟ حضرت فرمود: دیروز و امروز با هم فرق نداشت ولی من دیروز خودم خرما خورده بودم و شایسته این بود روزی دیگران را منع کنم که خودم خرما نخورده باشم. حرف خوب وقتی اثر دارد که خود گوینده هم به آن عمل کرده باشد. رطب خورده منع رطب چون کند؟
آفتاب یزد