شرحی کوتاه بر دعاى روز هشتم ماه مبارک رمضان
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین.
به
نظر مي رسد در اين مرحله طلب ياري از حق متعال به نتيجه رسيده وسالك، به
يك بازبيني كلي در اعمالش موفق شده است. او دريافته كه بسياري از اعمال
گذشته اش با شرك خفي همراه بوده است. شايد اشاره به ترحم به ايتام و اطعام
به نيازمندان و... نمونه اي از اعمال او در گذشته بوده كه همراه با شرك خفي
بوده و او از حق متعال مي خواهد كه فرصت و توفيقي به او بدهد كه اين اعمال
را به دور از شرك و ريا به انجام برساند.
تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا/ درس های ماه رمضان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
بحث دیگری که در باب دعا مطرح است، «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا» است. میخواهیم از نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر است؟ ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را برای انسان هایی که سالم هستند تصویر می کنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند، «رکوع» دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟
سجده؛ نزدیک ترین حالات بنده به پروردگار
ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کرده اند. من ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم می کنم و بعد دو روایت را می خوانم. یک دسته از روایات، علّت را جلو می اندازد و بعد حالت را می فرماید؛ دسته دیگر اوّل حالت را می فرماید و بعد علّت را بیان می کند.
اما دسته اوّل؛ روایت از پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگارش نزدیکتر است، آن حالی است که عبد معبودش را سجده می کند. بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» می آورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا الدُّعَاءَ». پس زیاد دعا کنید! یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اوّل علّت را می فرماید و بعد مسأله دعا در این حالت را مطرح می کند.
روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (صلواتاللهعلیه) می رسد و می گوید: «شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَيْنَا»؛ می رود خدمت حضرت و از پراکنده شدن اموال و گرفتاری هایی که به او وارد شده بود شِکوِه می کند؛ گویا بخشی از اموالش را از دست داده بوده یا ورشکسته شده بوده است. آنجا با امام صادق (علیهالسلام) دردِ دل می کند. «فَقَالَ عَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت می آیند سراغ دعا و می فرمایند بر تو باد که دعا کنی در حال سجده؛ بعد علّت را ذکر می کنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ». یعنی نزدیکترین حالت عبد به ربّش آن موقعی است که سجده می کند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیکترین حالت عبد به ربّ از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک می شود.
چرا سجده نزدیک ترین حالت به خداست؟
اما مسأله اوّل؛ چرا «أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه»
حالت سجده است؟ در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین
کُرنش نسبت به معبود، سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند
با همین عبادت او را امتحان کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین
عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود است که آن هم در حال سجده است. لذا
روایات تعبیر به «أقرب» میکنند؛ یعنی نزدیکترین حالت از نظر ظاهر، سجده
است.
ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت
اشاره می کنم که نشان می دهد حتی نسبت به قُرب انبیاء نسبت به خداوند هم
سجده مؤثر بوده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) است که شخصی از
حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً»؛ چرا خدا
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را به عنوان خلیل و دوست خودش انتخاب کرد و این
لقب را به او داد؟ «قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ». حضرت در
جواب فرمود چون ابراهیم (علیهالسلام) خیلی خدا را سجده می کرد و خودش را
برای خدا روی خاک می انداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است
که کُرنشی بالاتر از این از نظر ظاهر نداریم.
لذا این تعبیرهایی که
در این روایات بود، این را می رساند که انسان وقتی می خواهد از معبودش
درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیکترین حالات به معبودش قرار
دارد؛ چون این حالت، همانطور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست.
یعنی دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیکتر است. لذا در این روایات
فرمودند در این حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیکتر
از این از نظر ظاهر نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
در سجده از خدا چه بخواهم؟
حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح می شود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه
بخواهم؟ آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه!
نظرتنگی نکن! دو جلسه قبل این را گفتم که اهمّ خواسته های انسان امور
معنوی است؛ لذا آنها را بخواه. چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقّت نیستند.
البته این منافات ندارد با اینکه انسان هم حوائج معنویاش را بخواهد و هم
حاجت های دنیایی اش را بخواهد.
عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب
امام صادق (علیهالسلام) است که می گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ
أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال سجده دعا می
کنم و از خدا تقاضا می کنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله! «فَادْعُ
لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا می کنی، هم دنیا بخواه و
هم آخرت! چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة». چون تو در این
حالت عبد و بنده هستی و او ربّ است و تو کُرنش نسبت به ربّ خود می کنی؛
اما این را بدان که ربوبیّت او منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم ربّ دنیای تو
است، هم ربّ آخرت تو است. این حالت هم که بهترین حالت است؛ پس هم دنیا
بخواه، هم آخرت!
پیامبران هم همچون تمام انسان ها مسئول هستند و باید پاسخگو باشند/ تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ ﴿۱﴾
روز حساب مردم نزدیک شد و آنان همچنان به غفلت رویگردانند. (انبیاء، 1)
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ
فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۷﴾ وَمَا
جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا
خَالِدِينَ(انبیا،8)
و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به
آنان وحى مىكرديم گسيل نداشتيم اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتاب هاى
آسمانى بپرسيد (۷) و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان
[هم] نبودند(8)
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا
تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ
أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ﴿۴۷﴾
و ترازوهاى داد
را در روز رستاخيز مىنهيم پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمىبيند و اگر [عمل]
هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم (۴۷)
سوره انبیا درباره پیامبران و مواضع دعوت ایشان و سختی ها و مشکلاتی است که در راه دعوت متحمل شده اند و در واقع خلاصه ای از فعالیت های پیامبران است.
این سوره با مسئله مسئولیت و حسابرسی الهی آغاز می شود، آنجا که می فرماید: « اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ» بنابراین حتی پیامبرانی که این سوره مبارک از آنان سخن می گوید، مسئول هستند، هیچ کس بدون مسئولیت نیست. همچنین در همین سوره این آیه اعجازگونه می فرماید: « وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا ...»
بنابراین حتی پیامبران نیز مشمول مسئولیت الهی هستند. پس مسئولیت چنان که گفتیم معادل امانت الهی است که خدا به هر انسانی عطا کرده است، از علم و مال گرفته تا معرفت و امکانات. می بینیم که برای تاکید مسئولیت و توضیح تصویر رهبری، قرآن در این سوره می کوشد که بر انسان بودن پیامبران تاکید کند و اینکه آنان خدا نیستند، نصف خدا هم نیستند، بلکه بشرند و مسئول، تلاش کردند و مسئولیت هایشان را انجام دادند و تقوا پیشه کردند و در نتیجه به مقام پیامبری نائل شدند.
از آنجا که آدمی به پیامبر نیاز داشت، آنان قلبی آزاد و آیینه ای صاف برای پذیرش وحی خدا، بودند. بر این اساس قرآن در این سوره تاکید می کند: « وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ...»
بنابراین ای محمد، همه پیامبرانی که پیش از تو آمدند از مردم و بشر بوده اند، بلکه آنان نیز دارای اندام و بدن بوده اند و غذا می خوردند و در میان مردم زندگی می کردند. بنابراین پیامبر نیز در زندگی، در تولد، در نیازها، در ضعف و قوت و در احساسات انسانی چون همه انسان هاست، اما با این حال به مقام پیامبری و رهبری رسیده است.
این مفهوم، معنای تثبیت رهبری ها و رد کردن زعامت هاست. انسانی که مسئولیت خود را به جا نمی آورد و کار خویش را انجام نمی دهد و خود را یکی از مردم نمی شمارد، نمی تواند رهبری برای امت یا پیامبری برای ملت باشد. بلکه پیامبر انسانی است که هم با زبان خویش به دعوت و رسالت بشارت می دهد و هم با عمل خویش.
بنابراین پیامبر یا هر رهبر مسئولی چون آگاهی دارد و مسئولیت الهی دارد و انسان است، پیروان او نمی توانند ادعا کنند اگر ما هم مثل پیامبر بودیم همین گونه بودیم، هرگز! مردم نیز به تمام کمال چون پیامبرانند، پیامبر به وظایف خود عمل کرد، پس بر ایشان است که بدون بهانه و عذر به وظایف خویش عمل کنند.
قرآن در جاهای متعدد می کوشد که بر بشر بودن پیامبران تاکید کند و در جاهایی پیامبر را ملامت، تادیب و توبیخ می کند و به او تذکر می دهد و نصیحتش می کند و پیامبر (ص) نیز همه این عتاب ها و توبیخ ها و تربیت ها را برای مردم بیان می کند تا تاکیدی بر انسان بودن او باشد.
در جای دیگری قرآن تاکید می کند که او، یعنی حضرت محمد یتیم بود و خدا او را سرپرستی کرد، پس باید مسئولیت خود را در برابر ایتام بپذیرد، چرا که او تلخی یتیم بودن را چشیده است. او جاهل بود و خدا به او علم آموخت، پس باید دردهای مردم و دردهای جاهلان را حس کند. و فقیر بود و خدا او را غنی کرد، پس باید درد فقرا را احساس کند.
این نیز جزئی از مفهوم رهبری است. رهبر کسی است که دردهای مردم را احساس می کند. حال اگر رهبری فقیر یا جاهل یا یتیم نبوده و با وجود این رهبر مردم شده باشد، قرآن در سوره دیگری این چنین به او تذکر می دهد و او را تربیت می کند که یتیم نبوده ای، اما نمی ترسی فرزندانت یتیم شوند؟ یعنی نمی ترسی بمیری؟
به این ترتیب قرآن کریم مسئولیت را برای انسان تبیین می کند و احساسات او را برمی انگیزد. .قتی آدمی به یتیم بودن فرزندانش فکر می کند، دردهای ایتام و رنج دیدگان را احساس می کند. این آیه پایه های رهبری صحیح و تربیت درست را بیان می کند و مسئولیت نداشتن و پاسخ گو نبودن رهبران را رد می کند.
بر این نکته تاکید می کند که آنان نیز بشر بوده اند و با تلاش و سعی به درجه ای رسیده اند که شایستگی وحی الهی را یافته اند.
خبرآنلاین