کد خبر: ۶۴۹۳۷
تاریخ انتشار: ۲۰:۴۵ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ - 2015June 08
شفاآنلاین:جامعه>خانواده> وقتی ما تصمیم می‌گیریم اما حاضر به پذیرش پیامدهای تصمیم خود نیستیم، یعنی دقیقا از عقلانیت خارج شده و درون تخیلات و توهمات خود فرومی‌رویم.

نیمه‌گمشده شما کجاست؟ اصلا فکر می‌کنید این حرف درست است؟ آیا تاکنون با خیل جوانانی که با سپری‌شدن چند هفته یا ماه از ازدواج‌شان به این نتیجه رسیده‌اند که نیمه‌گمشده خود را نیافته‌اند و باید طلاق بگیرند تا به نیمه‌گمشده خود برسند، مواجه شده‌اید؟ آیا فکر می‌کنید که نیمه‌گمشده از اول زندگی همان نیمه‌گمشده است یا این‌که در طول زندگی شما نیمه دیگر خود را می‌سازید و شکل می‌دهید و شکل می‌گیرید؟
چرا ازدواج؟
زناشویی به‌دلیل اثری که در زمینه‌های گوناگون زندگی اقتصادی  جامعه دارد از دیدگاه‌های مختلف اهمیت یافته و مورد بررسی قرار می‌گیرد. این پدیده از طرفی باعث تغییر در متغیرهای جمعیتی می‌شود و از طرف دیگر شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه اثر و نشان خود را در آن به‌خوبی نشان می‌دهد. یکی از اصیل‌ترین  رفتارهای اجتماعی  انسان، تشکیل خانواده و تلاش  برای  حفظ  بقا است. نگاهی اجمالی به تاریخ تمدن بشری نشان می‌دهد که با وجود اختلاف‌‌های بسیار در آداب و سنن جوامع گوناگون و تغییرات چشمگیر آنها در بستر زمان، ازدواج یکی از مراسم منحصر به‌فردی است که همواره با بشر بوده است.
از دیدگاه برخی صاحب‌نظران، خانواده، معیار شناخت و سنجش  آسیب‌های اجتماعی است. روانشناسانی که با زوج‌ها کاردرمانی می‌کنند به روشنی شاهد این مدعا هستند که آشفتگی در روابط زناشویی تا چه عمق و سطح وسیعی می‌تواند موجبات یک محیط‌ آسیب‌زا را چه برای زوج‌ها و چه برای فرزندان فراهم سازد. درمانگران ترجیح  می‌دهند که هم زن و هم شوهر را برای درمان ملاقات کنند زیرا اگر تنها یکی از آنها بداند که چگونه احساسات خود را ابراز دارد و دیگری نتواند این کار را بکند، زندگی زناشویی بیشتر دچار مخاطره می‌شود.
رابطه زناشویی، هسته مرکزی نظام خانواده است و اختلال در آن به‌منزله تهدیدی برای بقای خانواده است. نارضایتی زوج‌ها از یکدیگر و از زندگی مشترک، پریشانی را در خانواده باعث می‌شود  و این امری است که  تاثیرات سوء آن بر جامعه، خانواده و افراد قابل‌انکار نیست. در طول نیم‌قرن، امکانات شغلی، سرگرمی‌ها، علایق، شرایط اجتماعی، وضع جسمانی زن‌وشوهر و بسیاری چیزها عوض می‌شود. لذا زن‌وشوهر باید آماده این تغییرات باشند و روابط متقابل خودشان را با این تحولات تطبیق دهند.
ازدواج یکى از اساسى‌ترین و در عین حال حساس‌ترین مراحل زندگى انسان به‌شمار مى‌رود. انسان بنابر سرشت و ماهیت وجودى خویش و وابستگى به غیر در پاسخ به نیازهاى درونى و بیرونى خود همواره از فردگرایى گریزان بوده است. حتى انسان بدوى نیز بى‌نیاز از زندگى مشترک (خانوادگى و گروهى) نبود. ازدواج اصلى‌ترین و  عالى‌ترین نمود این پاسخ است و مظهرى از قانون گروه‌گرایى اوست.
از دیدگاه جامعه‌شناسی، ازدواج یک قرارداد اجتماعى و ضامن بقاى نسل انسان است و آرامش و امنیت در یک جامعه، نتیجه ازدواج سالم و محیط آرام‌بخش خانواده است. از آنجایی که ازدواج عامل پیدایی خانواده و تأخیر و عقب‌افتادن آن باعث تأخیر در پیدایش و شکل‌گیری خانواده‌های جدید است، موضوع قابل‌اهمیتی برای بررسی است.
 در امر ازدواج و تشکیل خانواده در جوامع گوناگون، اهداف و انگیزه‌های متعددی مطرح بوده است که به‌طور عمده می‌توان به: میل به داشتن فرزند، عوامل اجتماعی، نیاز اقتصادی و عشق اشاره کرد. این عوامل در دوره‌های مختلف متغیر بوده است. در جوامع علل اقتصادی و اجتماعی مهم‌ترین عوامل تلقی شده و در تمدن‌های قدیم زاد و ولد و در مدرنیت‌های امروزی عشق و محبت اهمیت بیشتری یافته است. امروزه در ایران ماهیت و اشکال ازدواج و پیامدهای اجتماعی آن در خانواده و جامعه و به‌طورکلی الگوی همسرگزینی و نظام خانواده، ازدواج‌های ناموفق و طلاق‌های زودهنگام و بالارفتن توقعات برای آغاز زندگی، تغییر در نگرش افراد و انتظاراتی که از زندگی مشترک دارند، عملا ازدواج را دچار مشکلات جدی کرده که ازجمله افزایش سن ازدواج جوانان را می‌توان جزو یکی از این مشکلات دانست.
نیمه‌گمشده یا برنامه زندگی؟
کارشناسان می‌گویند، تک‌تک افراد می‌بایست به‌منظور بهبود کیفیت زندگی مشترک خود اهدافی را در طول مسیر معین کنند. تنظیم اهداف با همکاری دو‌جانبه به زوجین کمک می‌کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به‌صورت ناخودآگاه مهارت‌های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. بله ازدواج یک کار تیمی است. شما با همگروهی خود در یک مسیر حرکت می‌کنید. بنا نیست او در مقابل شما یا علیه شما باشد.
این امر به طرفین ارتباط کمک می‌کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتا به تکامل هرچه بیشتر طرفین ختم خواهد شد. بازیابی هویت‌فردی و تشکیل هویت‌اجتماعی از دستاوردهای یک ازدواج است که نباید زندگی روزمره، از یادآوری آن شما را بازدارد.
وقتی شما برای ازدواج خود هدف تعیین می‌کنید، هرکس آزادانه می‌تواند نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف‌های او ارزش و احترام خود را آشکار سازد. با این کار بسیاری از سوءتفاهم‌ها، جر و بحث‌ها و دلخوری‌ها از میان خواهد رفت. انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می‌دارد.
 تعیین اهداف برای ازدواج می‌تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می‌توانید دست‌دردست هم به‌جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟ ما از کجا بدانیم که جنس‌مان جور است؟
آزادی‌های فردی و ازدواج
دکتر فکوهی معتقد است، بدون‌شک هرکسی در ازدواج و  زندگی دو نفره و بعد به‌وجود آمدن خانواده، چاره‌ای ندارد جز آن‌که با محدودیت فردگرایی همراه شود. این روشن است که وقتی ما با کسی  زندگی می‌کنیم، علاوه‌بر سلیقه خود باید سلیقه او را هم رعایت کنیم. وقتی در خانواده هستیم، نمی‌توانیم همیشه به سلیقه خود غذا بخوریم، لباس بپوشیم، هر ساعتی مایل هستیم بخوابیم، هر وقت می‌خواهیم بیرون برویم و هر کجا می‌خواهیم و با هرکسی مایلیم رابطه داشته باشیم و بسیاری از آزادی‌های ما در موقعیت تجرد محدود خواهد شد. این امری بدیهی است. ازدواج یک قرارداد است و چیزی به‌نام «ازدواج آزاد» نداریم، حتی زوج‌هایی که ممکن است به‌صورت موقت با هم زندگی کنند در این مدت نوعی قرارداد (شاید حتی نگفته) با یکدیگر می‌بندند و باید به آن پایبند باشند. اما این‌که محدودیت آزادی را با نبود آزادی یکی بدانیم نیز به همان اندازه که خواسته باشیم در عین ازدواج فردگرایی خود را حفظ کنیم، بی‌معنا است.  بدون‌شک یک ازدواج مناسب و پایدار ازدواجی است که فرد در آن تخریب نشود، هرچند خود را آگاهانه محدود کند. درست مثل زندگی در یک جامعه سالم که ما در آن خود را به‌صورت‌های مختلف محدود می‌کنیم، یعنی  از آزادی‌های فردی خود می‌گذریم زیرا مایلیم در جامعه زندگی کنیم و به جامعه‌بودگی امکان بدهیم و دقیقا همین که بسیاری از جوانان ما تصورشان این است که ازدواج را باید بتوانند با آزادی بسیار بالایی از لحاظ فردی انطباق دهند، نشان می‌دهد که درک واقع‌گرایانه‌ای از فرآیندهای اجتماعی و  واقعیات جهان ندارند. یک فرد می‌تواند برای زندگی خود تجرد را انتخاب کند، می‌تواند تصمیم بگیرد حتی اگر ازدواج کرد، صاحب فرزند نشود، می‌تواند نیز معکوس این تصمیم را بگیرد یا به‌هرحال زندگی او را به این تصمیم‌ها بکشاند اما هر تصمیمی که گرفته شود دارای پیامدهایی است که باید آنها را پذیرفت و مدیریت کرد. وقتی ما تصمیم می‌گیریم اما حاضر به پذیرش پیامدهای تصمیم خود نیستیم، یعنی دقیقا از عقلانیت خارج شده و درون تخیلات و توهمات خود فرومی‌رویم. این موقعیتی است که اکثرا در ایران به‌طور عام و در زوج‌های جوان ایرانی به‌طور خاص با آن روبه‌رو هستیم. برای آنها ازدواج به نوعی یعنی زندگی مشترک با کسی که تصور می‌کنند دوستش دارند اما به هیچ‌وجه حق ندارد در زندگی آنها دخالت کند و هرکسی باید آزادی نسبتا بالایی در همه روابطش داشته باشد. این الگو در هیچ‌کجا وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است و بیشتر حاصل تخیلات و توهمات و نشناختن  جهان است و بعدها به فاجعه در آن روابط می‌انجامد.  همان‌گونه که در مدیریت جوامع‌مان نیز ما از آن‌جا که نمی‌توانیم فردگرایی را با جمع‌گرایی، حدود رابطه فرد و جامعه را مشخص کرده، بفهمیم و  درونی کنیم، جامعه‌ای آشفته به بار آورده‌ایم که  آدم‌ها دوست دارند در تخیلات‌شان زندگی کنند. بهترین مکان در آن برایشان صفحات فیس‌بوک و کامنت‌هایی است که به‌صورت ناشناس پای مطالب شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها می‌گذارند چون هیچ مسئولیتی دربر ندارد و از خلال آنها می‌توانند در نوعی  هویت سیال و دلخواه فرو بروند که کمترین خطر را برایشان دارد و این اشتباهی بزرگ است، زیرا خطر، آوار بی‌هویتی و بی‌فرهنگی است که بر سر آنها فرو ریخته، اما متوجهش نشده‌اند.     
عشق و ازدواج
 انواع بسیاری از روابط ملاطفت‌آمیز وجود دارد: عشق والدین به فرزندان، محبت و عطوفتی که دوستان خوب نسبت به یکدیگر دارند و عشق رمانتیک. یکی از نخستین روانشناسانی که به بررسی عشق پرداخته، دریافت که تجربه عشق دربردارنده چهار ویژگی اصلی است.
الف) افراد عاشق خود را نیازمند یکدیگر می‌دانند. هنگام تنهایی، نخستین فکری که به ذهن  آنها خطور می‌کند، یافتن طرف مقابل است.
ب) آنها علاقه‌مندی و دغدغه‌خاطر را تجربه می‌کنند، یعنی میل به انجام کاری برای یکدیگر.
ج) آنها احساس اعتماد می‌کنند. آنها معتقدند که می‌توانند با امنیت، مطالب خود را به یکدیگر بگویند.
د) این اعتماد ظاهرا به‌خوبی ایجاد شده است، چراکه افراد عاشق تحمل خطاهای طرف مقابل را دارند. افراد عاشق این ویژگی‌ها را درعمل نشان می‌دهند.
افراد عاشق عشق خود را این‌گونه نشان می‌دهند:   
*ابراز محبت کلامی و جسمانی
*تبادل پاداش و انجام کارهایی برای یکدیگر
*حمایت عاطفی و اخلاقی از یکدیگر
*صبور و شکیبابودن نسبت به رفتارهای کمتر خوشایند طرف مقابل.
حدود ٩٥درصد از آدمیان در برهه‌ای از زمان ازدواج می‌کنند و دلیل خوبی نیز برای این کار وجود دارد. داده‌ها حاکی از آن‌ هستند که افراد متاهل از لحاظ روانی و جسمانی نسبت به افراد مجرد کارکرد بهتری دارند- احتمالا به‌خاطر حمایت دوجانبه‌ای که در ازدواج به چشم می‌خورد- همچنین ازدواج با شادکامی بیشتر رابطه دارد.
یک ازدواج خوب از لحاظ روانی نیز خاصیت درمانی داشته و می‌تواند به شخص در غلبه بر عوارض ناخوشایند دوران کودکی کمک کند. اما کیفیت ازدواج‌ها  فرق می‌کند.
گزارش کرده‌اند ٢٤درصد از تمامی
کسانی که برای حل مشکلات روانی خود درپی دریافت کمک تخصصی هستند، این مشکلات را با کارکرد زناشویی ضعیف مرتبط می‌دانند بنابراین تلاش برای بهبود فرآیند ارتباطی با آن کسی که او را نیمه‌گمشده خود می‌دانید ضروری است، حتی اگر او نیمه‌گمشده شما نباشد.

ازدواج یک انقلاب است

شهرام اقبال‌زاده نویسنده

روابط دگرگون‌شده امروز را ازدواج نمی‌دانم، اما به‌هرحال نامش ازدواج است. ازدواج‌های امروز از آشنایی‌های خیابانی و اینترنتی آغاز می‌شود و البته آمارهای منتشر شده، این سخنان مرا تأیید می‌کند. آمار طلاق ٣٠‌درصدی در تهران که زیر یک‌سال از زندگی مشترک اتفاق می‌افتد، فاجعه است و نشان از سست‌بودن بنیان‌های آشنایی بین طرفین دارد. نیاز اولیه یک زندگی موفق ایجاد شناخت کامل بین عوامل آن است. همخوانی اجتماعی و فرهنگی بین خانواده دوطرف باعث ایجاد یک زندگی سالم می‌شود. اما امروز زمینه‌های مادی و تفاوت طبقاتی باعث ازدواج‌های ناموفق شده است. البته به اعتقاد من ازدواج یک انقلاب است. معلوم هم نمی‌شود که انقلاب شما موفق است یا نه. شعارهایتان تحقق می‌یابد یا نه. هر طلاق نشان از بروز یک بحران می‌دهد. هر طلاق نشان می‌دهد که یک فرد صلاحیت تطابق فرهنگی و اجتماعی با دیگری را ندارد و کم‌کم این اتفاق سرچشمه همه ناکامی‌های اجتماعی ایران امروز می‌شود.

در جست‌وجوی نیمه‌گمشده!

نیره توکلی جامعه‌شناس

ازدواج و تشکیل خانواده در دنیای امروز دارای شکل‌های متفاوتی است و این تفاوت و تنوع در جامعه ایرانی نیز خود را نشان می‌دهد. ازدواج سفید نمونه‌ای نامتعارف از آن موارد است که به جامعه ما راه پیدا کرده. اما نیمه‌گمشده را به‌صورت دیگری تعبیر می‌کنم.
نیمه‌گمشده به معنی برابری بین زن و مرد در شروع ازدواج است. اما یکی از دلایلی که این پیوند قانونی یا همان ازدواج از هم می‌پاشد، از بین رفتن جاذبه‌های فیزیکی بین دو نفر است. شروع ازدواج یک وصف آرمانی رمانتیکی است که این وصف آرمانی در گذر زمان باعث تغییر و تحولات زیادی می‌شود و بنیان فکری زن و مرد را تغییر می‌دهد و این تغییر باعث دور شدن و فاصله گرفتن آن دو از یکدیگر می‌شود. شاید جست‌وجو به دنبال نیمه‌گمشده است که باعث می‌شود ازدواج در آغاز به شکل یک وصف آرمانی رمانتیک دیده شود و بعد از مدتی دو طرف سرد
می‌شوند.

مرا چگونه انتخاب کرده‌ای؟

احمد پوری مترجم

بحث خانواده و ازدواج موضوع قابل اهمیتی است و در رابطه با آن نمی‌توان به نوشتن چند خط اکتفا کرد. بحث من این است که باید در تحلیل یک ازدواج و ثمره‌اش زوج‌ها را روبه‌روی هم نشاند و از آنها پرسید که تو از کجا آمده‌ای؟ چه خوانده‌ای؟ خانواده‌ات کیست؟ عملکردت چگونه بوده است؟ مرا چگونه انتخاب کرده‌ای؟ و چرا مرا به‌عنوان یک همسر قبول می‌کنی؟ ازدواج یک رسم اجتماعی است و زمانی که آن را قانونی می‌کنند افراد سعی بر مستحکم‌تر کردن زندگی خود دارند. ازدواج یک وظیفه است و هردو طرف نسبت به آن مسئولند و نه جست‌وجوی برای یافتن نیمه‌گمشده. در ازدواج شما زوجی را انتخاب می‌کنید تا با او خانواده‌ای را تشکیل دهید. ازدواج یک امر قانونی است. البته ازدواج و تشکیل خانواده در سایر جوامع دارای پیچیدگی و تنوع متفاوتی است و بسته به نوع فرهنگ و جامعه، ماهیت آن نیز تغییر می‌کند. اما در جامعه امروز ما، بدون توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی بومی خودمان، تصویری ناآشنا از ازدواج ترسیم کرده‌ایم.

ازدواج معنای سابق خود را از دست داده

همایون  ارشادی بازیگر

زندگی یک تحول کاملا طبیعی است. نیمه‌گمشده یا جفت من وجود ندارد، بلکه ازدواج مانند ساختمان یا سازه‌ای است که در مرحله افتتاح زیبا و دلنشین است. ازدواج هم مانند سایر ابعاد زندگی و واقعیت‌های اجتماعی، احتیاج به ضلع‌هایی دارد که باید به هم وصل شوند تا یک خانواده را تشکیل دهند. ازدواج به معنای کلی یعنی ثبت قانون در زندگی خانوادگی. این‌که بعضی‌ها به‌دنبال نیمه‌گمشده خود می‌گردند، حرف بیهوده‌ای است. آدم‌ها، هرکدام‌شان دارای ظرفیتی خاص و هرکدام الهام گرفته از آموزش‌ها و معانی خاص خود در زندگی هستند و شخصیت‌شان شکل می‌گیرد. این آدم‌ها در مواجهه با یکدیگر احساسات‌شان را بروز می‌دهند یا با هم دچار تجربه‌های خاص می‌شوند. اگر موافق با یکدیگر باشند و بخواهند که همدیگر را بپذیرند، با هم‌گذران عمر می‌کنند. اگر بخواهند به‌صورت قانونی با هم ازدواج می‌کنند و این امر را در چارچوب قانونی پیش می‌برند و اگر نخواهند هم ممکن است خارج از چارچوب‌های قانونی با یکدیگر ارتباط را ادامه دهند. امروز ازدواج معنای سابق خود را از دست داده است. کمتر افرادی پیدا می‌شوند که پذیرش یک زندگی سالم و همراه با تکامل را داشته باشند.

بنگاه معاملات تجاری

منصور ابراهیم‌زاده ورزشکار

به اعتقاد من، ازدواج یک تکامل است. اما امروز ازدواج صرفا یک وظیفه تلقی می‌شود.
ازدواج می‌کنیم که به موقعیت‌های اصلی زندگی نفوذ پیدا کنیم و برایمان مهم نیست که ثمره آن، پیوندی موفق خواهد بود یا خیر. امروز ازدواج می‌کنند تا از یک موقعیت رها شوند. من به نیمه‌گمشده کاملا اعتقاد دارم زیرا همسر خودم، نیمه گمشده من بوده است.
همسرم در کنار من باعث شد تا به تکامل نزدیک شوم. زندگی مشترک مبانی متفاوتی دارد که این مبانی به‌وجود آورنده تکالیف زوج‌ها در زندگی مشترک  است. اما تا چه حد این تکالیف به‌درستی اجرا می‌شود، جای سوال دارد.
ازدواج‌های امروز شبیه معاملات تجاری است. هرچه وضع مالی‌تان بهتر باشد، افراد بیشتری هستند که با شما و شرایط شما سازگار خواهند شد. زیرا در جامعه امروز نتیجه مهم نیست، ظاهر و مصادیقی که آشکار است برای انتخاب‌های افراد کفایت می‌کند. شاید جوانان امروز دیگر به‌دنبال نیمه‌گمشده خود نباشند و توجه به  ملاک اقتصادی از هر چیز مهم‌ترشده است.

شهروند

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: