مادر، خسته از صداي گريهها و جيغهاي دخترك كه دلش تنها يك بستني ميخواهد، درمانده است كه چه كند؟ مدارا ميكند، توضيح ميدهد، تهديد ميكند، ميخواهد تنبيه را هم امتحان كند، اما تمام نكات روانشناسي مدرن و همه برنامههاي آموزشي تربيت كودكان به ذهنش هجوم ميآورند كه تنبيه، مذموم است. دخترك همچنان فرياد ميكشد و بستني ميخواهد... آن سوتر، كودكي ديگر، چسبيده است به در شيشهاي مغازه اسباببازيفروشي و يك ماشين كنترلدار گران، چشمش را گرفته. مادر كه معلوم است عجله هم دارد، كنارش ايستاده و تقلا ميكند كه كودكش را راضي به رفتن كند، كمكم كارش به التماس ميكشد. دست آخر، دست كودكش را ميكشد و بياعتنا به گريهها، او را كشانكشان با خود ميبرد. راهكار چيست؟ چطور به كودكمان «نه» بگوييم؟ آيا «نه»گفتن به كودك لازم است؟ يا اين كار باعث «عقدهاي» شدن و تجربه احساس بد ناكامي در او ميشود؟ آيا «نه»گفتن يك مهارت است و نياز به آموزش دارد يا تنها يك «نه» ساده است كه هر پدر و مادري از پس آن بر ميآيد؟ علاوه بر اينها، آيا خود كودك نياز دارد كه «نه» گفتن را فرابگيرد؟ اين «نه» ساده چه تأثيري بر جوانب مختلف تربيت كودك خواهد گذاشت؟
چگونه «نه» بگوييم؟در ابتداي راه كودكي، يعني زماني كه كودك نوپا شروع به راه رفتن ميكند و ميخواهد اطرافش را تجربه كند، والديني هستند كه دائم كودك را به «اذيت نكردن» «نشستن» «دست نزدن» و هزاران «نه» ديگر فراميخوانند. شايد لازم باشد با كمي خلاقيت و مثلا امنسازي محيط از هدر دادن اين حجم «نه»هاي گسترده، جلوگيري كنيم. مثلا دكوراسيون منزل خودتان را جوري تنظيم كنيد كه كودك با هر قدم به وسيلهاي برخورد نكند. در ديگر مواقع هم ميتوان با همين راهحلهاي به ظاهر ساده به شكلي برنامهريزي و تنظيم كرد كه نياز نباشد دائما كودك را از هر كاري كه ميخواهد انجام بدهد منع كنيد. مثلا وقتي قرار است به مهماني برويد بهترين كار اين است كه شما تا جايي كه ادب اجازه ميدهد ديرتر به مهماني برويد و زودتر از بقيه از آنجا برگرديد كه مجبور نشويد مدام به كودك خود «نه» بگوييد.
در گفتن «نه» به كودك كمي دقت و ظرافت به خرج دهيد؛ ميتوانيد آنرا ميان لايهاي از جملات مثبت ديگر بپيچيد تا از تبعات لجبازي و گريه و زاري كودك جلوگيري كنيد. با اين كار احتمال اينكه خودتان را در موقعيتهاي سخت لجبازي بچهها قرار بدهيد كمتر است. بهطور مثال شرايطي را تصور كنيد كه كودك از شما يك خوراكي خاص ميخواهد كه در آن زمان يا در دسترس نيست و يا براي سلامتي او و تغذيهاش مناسب نيست و شما به جاي گفتن «نه نميشود، ضرر دارد» ميتوانيد بگوييد: «بله، ميتواني بخوري، من برايت ميخرم، فقط بعد از ناهار». جملاتي از اين دست ميتواند به شما كمك كند.
قبل از هر «نه» گفتن، به موافقت و «بله» گفتن هم فكر كنيد، آيا واقعا كودك شما و شرايط و تربيتش به اين «نه» نياز دارد؟ شايد لازم باشد اينبار يك بله و موافقت از شما ببيند. آيا با قبول خواست فرزندتان واقعا او را به خطر مياندازيد يا خير؟ آيا دليل خوبي براي مخالفت داريد؟ اگر فرزند شما در سنين نوجواني يا حتي قبل از آن در سني است كه ميتواند دلايل را به خوبي درك كند، لازم است كه شما دليل مخالفت خود را به روشني براي او توضيح بدهيد، حتي اگر فيالبداهه نميتوانيد دلايلتان را واضح بيان كنيد، به او بگوييد كه در نخستين فرصت فكر و نتيجه را به او اعلام ميكنيد. شايد نوجوان دليل شما را قبول نكند و توجيه نشود و همچنان به اصرار خود ادامه دهد اما همين عنوان كردن دلايل، تأثير خود را در دراز مدت خواهد گذاشت و نوجوان از اينكه با مخالفتي بيدليل روبهرو نشده خوشحال است و فرصت تفكر دارد.
اگر به اين نتيجه رسيديد كه مخالفت شما به صلاح رشد و تربيت كودك و سلامت روح و جسم اوست، پس ديگر از «نه» خود برنگرديد، مقتدر باشيد اما ديكتاتور نباشيد. هربار كه كودك احساس كند با حربههايي از جنس جيغزدن، گريه كردن، پرخاشگري، قهر كردن، تمارض به بيماري و... شما را از حرف و تصميمتان منصرف كرده يك پله به تثبيت رفتارهاي ناهنجار در او نزديكتر ميشويد. او هربار تلاش ميكند براي رسيدن به خواستهاش از همين روشها استفاده كند. پس با دلايل محكم و اقتداري مهربان بر سر حرف خود بمانيد و در عين حال انعطاف هم داشته باشيد.
شما 2 انتخاب داريد؛ ميتوانيد «نه» را مستقيم و بيظرافت به كودك و نوجوان خود بگوييد يا اينكه ميتوانيد به جاي گفتن «نه» به او پيشنهادهاي جايگزين بدهيد. تصور كنيد كه كودك شما «چيپس» يا «پفك» ميخواهد، ميتوانيد به او بگوييد: «نه، چيپس و پفك براي سلامتيات ضرر دارد» و راه دوم اين است كه بگوييد: « به جاي چيپس، آبميوه را امتحان ميكني؟» «چطور است گشتي در فروشگاه بزنيم شايد يك كيك هم بد نباشد» و... .
اقتدار لزوما نبايد با خشونت و پرخاشگري و اخمهاي گرهخورده همراه باشد. از برقرار كردن تماس چشمي آرام و مطمئن با فرزندتان غافل نشويد. شمرده صحبت كنيد و لحن خود را طوري تنظيم كنيد كه كودك احساس نكند در يك رقابت لج و لجبازي با شما قرار گرفته است. در عين حال حتما زماني هم پيش ميآيد كه «نه» شما بايد بهگونهاي باشد كه كودك متوجه بدي و قبح كار خود شود.
كم نيستند والديني كه معتقدند بچه آنها بايد «آزاد» باشد تا هر راهي را تجربه كند، هر چيزي را ببيند و بشنود و هر آنچه دلش ميخواهد را براي خودش داشته باشد؛ كودكاني كه آزادند تا هر زمان از شب بيدار باشند و فيلم و سريال و برنامههاي مخصوص بزرگسالان را تماشا كنند يا آنها كه دسترسي آزادي به كتابخانه و گنجينه مجلات والدينشان دارند و آزادند هر زمان كه بخواهند آنها را ورق بزنند؛ نوجواني كه به سادگي به تمام تكنولوژيهاي روز بدون هيچ نظارت و كنترلي دسترسي دارد يا پسر و دختر جواني كه اجازه حضور در جشن تولد و مهماني و معاشرت و رفتوآمد با دوستان و همكلاسيهاي ناشناس دارد. خوب است بدانيد كه همه اين والدين از سر بيمسئوليتي به چنين روش تربيتي روي نميآورند بلكه بعضي از آنها واقعا معتقدند كه چون تعليم و تربيت جديد «تنبيه» را براي كودكان منع كرده، بايد در مقابل خواستههاي كودك تساهل و تسامح بيشتري به خرج داد. بنابراين از آنها زياد ميشنويم كه «بچهم بايد آزاد بزرگ بشه» و «بچه بايد تجربه كنه» «بچه رو نبايد عقدهاي بار آورد» و... اين يكي از اشتباهات بزرگ در مسير تربيت كودك است. ياد گرفتن و ياد دادن مهارت «نه» گفتن يكي از مهمترين تمرينها در راستاي تربيت شخصي و اجتماعياي هر انساني است.
همانقدر كه دائم «بله» گفتن هنر نيست، هميشه «نه» گفتن به كودك هم درست نيست؛ درواقع «نه» گفتن زيادي باعث ميشود كودك نسبت به اين كلمه بيتفاوت شده و آن را نشنيده بگيرد. آنچه مهم است اين است كه مخالفتهايتان را براي مسائل سطحي خرج نكنيد. در جواب هر پرسش و درخواستي لازم نيست «نه» بگوييد با اين توجيه كه «بچه رو نبايد لوس كرد»، «نه»هايتان را براي موارد بزرگ و مهمتر نگه داريد؛ زماني كه حيات و تربيت او در معرض خطر قرار ميگيرد. علاوه بر اين، اگر آدمي در راه رشد شخصيتياش در مسيري قرار بگيرد كه تمامي خواستههايش بدون كمترين مانعي برآورده شود، هرگز نيازي به تحرك و تلاش نخواهد ديد. همانطور كه اگر شخص دائما در معرض محروميت و ناكامي نيز باشد، از لحاظ شخصيتي و زندگي فردي با مشكل مواجه ميشود. بنابراين لازم است كه كودك با محدوديتها و فرصتهايي كه در زندگي فردي و اجتماعي با آن روبهروست آشنا شده و واقع نگر تربيت شود.
همانقدر كه نياز هست كودك، نه بشنود، بايد بتواند «نه» بگويد. فردي كه مهارت نه گفتن را نياموخته در معرض خطرات مختلفي قرار ميگيرد.
كودك در حدود سن 4تا 5سالگي، استقلال جديدي را تجربه ميكند و سعي ميكند در مقابل خواستههاي ديگران بايستد و «من» خويش را كه به تازگي كشف كرده و شناخته به ظهور برساند، بنابراين در موقعيتهاي مختلف به شما «نه» ميگويد و از شما ميخواهد كه به استقلالش گردن بنهيد؛ «نه، ميخواهم خودم غذا بخورم» «نه، خودم لباسم را انتخاب ميكنم» «نه، خودم لباسم را ميپوشم» و... . مشابه همين رفتار را يكبار ديگر در سنين نوجواني شاهد هستيم كه بار ديگر تلاش براي دستيابي استقلالي فراتر، اوج ميگيرد. اين سنين به دورههاي اختصاص «نه» گفتن معروفند و لازم است كه سعي كنيد در اين زمانها مهارتهاي صحيح «نه» گفتن را در كودك تثبيت كنيد. كودك بايد «نه»گفتن صحيح بهخود و ديگران را تمرين كند.
كودكاني كه «نه» گفتن را ميآموزند، انتخابهاي صحيحتري را تجربه ميكنند و از ورود به رفتارهاي پرخطر اجتناب خواهند كرد. به فرزندتان بياموزيد هنگامي كه در معرض درخواستي قرار ميگيرد كه احساس ناراحتي ميكنديا آن كار را درست نميداند مكث كرده، فكر كند و ببيند با انجام درخواست ديگري ممكن است چه اتفاقهايي برايش بيفتد. در راه آموزش «نه» گفتن تمرينهاي زيادي ميتوانيد انجام دهيد: ازجمله اينكه از كودك بخواهيد چند مورد از لحظاتي را كه بر سر دوراهي انتخاب و نه يا بله گفتن قرار گرفته نام ببرد؛ چه دو راهيهايي كه در ارتباط با درخواستهاي ديگران برايش اتفاق ميافتد و چه دوراهيهايي كه در ارتباط با خواست خودش پيش ميآيد، بهطور مثال ناهار بخورم يا پفك؟ دوچرخه سواري كنم يا اسكيت؟ تلويزيون تماشا كنم يا تكليفم را تمام كنم؟ و... . روشنشدن اين موقعيتها و تفكر در مورد آنها سبب ميشود كه كودك در شرايط خاص غافلگير نشود و آمادگي رويارويي با آنها را داشته باشد. در عين حال به او بياموزيد كه چگونه قاطع باشد؛ بهطور مثال كودكان با هم زياد دعوا ميكنند و گاهي بيعلت مورد پرخاشگري همسالان خود قرار ميگيرند و كتك ميخورند، به او بياموزيد كه در چنين مواقعي، به چشمان دوستش نگاه كند، دستانش را پشت سرش گره كند و با لحن جدي بگويد: «من نميخواهم با تو دعوا كنم» و اين تمرين را بارها و بارها تكرار كند...؛ اين ميتواند يك بازي جذاب بين شما و كودكتان هم باشد كه با شبيهسازي چنين موقعيتهايي كه ممكن است سر راه كودك قرار بگيرد او را به تفكر و چالش ميكشيد و قاطع بودن و «نه» گفتن را با او تمرين ميكنيد.
همشهری