کد خبر: ۶۰۰۵۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۰ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - 2015April 28
شفاآنلاین:اخلاق>رازداری>«بهت می‌گم اما به کسی نگیا»؛ این جمله را بارها استفاده کرده‌ایم. همیشه هم طرف مقابل قول داده است که به کسی نمی‌گوید.

معمولا هم‌زماني بوده كه اسراري در حال ردوبدل ‌شدن بوده است. اما چرا من بگويم و تو به كسي نگويي؟ چطور انتظار داريم رازي را كه خودمان نگه نمي‌داريم ديگري برايمان نگه دارد؟ محافظت از اسرار خود و ديگران وظيفه ماست. رازداري يكي از ويژگي‌هاي مثبت اخلاقي است كه اكتسابي است؛ يعني بايد با تمرين و مراقبت آن را به‌دست بياوريم. رازداري به اين علت اهميت دارد كه در بيشتر موارد با آبروي مردم و حتي خود ما رابطه مستقيم دارد و ممكن است مردم را درباره صاحب راز وادار به قضاوت كند. آيا تا به حال تلاش كرده‌ايد رازدار باشيد؟

  • چند قدم تا رازداري:

خطر انفجار را جدي بگيريد!
اگر بدانيد كه يك لحظه بي‌ملاحظگي به ظاهر ساده شما درنگه نداشتن يك راز تا چه حد مي‌تواند خطرناك باشد - احتمالا مثل نارنجكي كه به كمر شماست - مواظب ضامن آن خواهيد بود. راز، يكي از انواع حق‌الناس محسوب مي‌شود. پس افشاي راز كسي، بر گردن شما دين مي‌آورد، چه برسد به لطمه‌خوردن و آسيب ديدن صاحب آن. وقتي ديده‌ايد كه فاش‌شدن يك سر چطور مي‌تواند با زندگي مردم بازي كند، خانه‌ها و خانواده‌هايي را ويران كند، آبرويي كه مثل خون ريختنش حرام است بريزد و تا مرز هدر رفتن جان انسان‌ها جلو برود، بايد حواس‌تان بيشتر به نگهداري از راز مردم باشد. پس همانطور كه از فاش‌شدن اسرار زندگي خصوصي خودتان مي‌ترسيد، از گفتن راز مردم بترسيد و خيالتان جمع باشد كه كاملا ترس بجايي داريد. اين خطر را جدي بگيريد و با ضامن اين نارنجك هيچ‌وقت بازي نكنيد.

زبان شما، ضامن نارنجك است
امير مؤمنان زبان را مانند تيري كه به خطا مي‌رود خطرناك مي‌شمرد و اينگونه وصفش مي‌كند: «احذروا اللسان فانه سهم يخطي؛ از زبان بترسيد كه آن تيري است كه (بسيار) به خطا مي‌رود.»
آنقدر اين صفت‌ شناخته شده است كه بسياري از كنايه‌ها مثل اينكه «فلاني دهان لق است»، «دلش در و طاقچه ندارد» و «سفره‌ دلش را هر جايي باز مي‌كند» يا «حرف كسي را اين طرف و آن طرف مي‌برد» و نظاير آن اشاره به همين صفت زبان دارند. براي اينكه بتوانيد مراقب زبان خود باشيد بايد در قدم اول كمتر حرف بزنيد. كسي كه پر حرفي مي‌كند دقت در پردازش حرف‌هايش را از دست مي‌دهد. به همين‌خاطر است كه افراد پر حرف براي رازداري چندان قابل اطمينان نيستند. اگر مي‌خواهيد رازدار باشيد كمتر حرف بزنيد تا‌ چيزي كه نبايد بگوييد، ناگهان از دهانتان بيرون نپرد. مطمئن باشيد ضرر نمي‌كنيد.

مثل خدا باشيد
بعضي از رازهاي زندگي مردم به وسيله خود شما كشف مي‌شوند؛ يعني با سرك كشيدن به زندگي مردم رازهايي براي شما برملا مي‌شود كه احتمال مي‌دهيد آن شخص دوست ندارد ديگران از وجود آن اسرار باخبر شوند. مخصوصا اگر آن راز، يك عيب و صفت ناخوشايند باشد. افشاي يك سر جز خطراتي كه از آنها گفتيم يك عيب بزرگ ديگر هم دارد كه همان ظاهرشدن يك موضوع ناخوشايند و زشت از زندگي مردم است. گناه افشاي زشتي‌ها، كم از انجام دادن آنها نيست چون بدي‌ها با آشكار شدنشان تكثير مي‌شوند. خداوند خود ستارالعيوب است و ناشر خوبي‌ها و زيبايي ها. خداوند در قرآن فرموده كه آشكار كردن بدي‌ها را دوست ندارد. در حكمت‌هاي بزرگان گفته شده: «صدور الاحرار، قبور الاسرار؛ سينه‌هاي آزاد مردان، آرامگاه رازها است». آنها راز ديگران را در قلب‌هايشان دفن مي‌كنند و به همين‌خاطر امين اسرار مي‌شوند. اين صفت جوانمردانه چيزي است كه از خدايشان آموخته‌اند. خداوند با وجود اينكه به اسرار خلق خود از همه كس آگاه‌تر است اما آنها را مي‌پوشاند و در عوض خوبي‌هاي مردم را پخش مي‌كند. آنقدر در مقام كرم و لطف جلو مي‌رود كه حضرت صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه بنده‌اي توبه حقيقي كرد خداوند او را دوست مي‌دارد و در دنيا و آخرت گناهان او را مي‌پوشاند و‌ گناهاني كه 2 فرشته موكل بر او برايش نوشته‌اند از يادشان ‌مي‌برد و به اعضاي بدنش وحي مي‌كند كه گناهان او را پنهان كنيد و به نقاطي از زمين كه او در آنجا گناه كرده است فرمان مي‌دهد كه گناهان او را پنهان كنيد. (اصول كافي جلد 4صفحه 173)

با شيوع شايعه بجنگيد!
هر جا زباني براي گفتن رازي مگو و شايعه‌اي هست پس حتما بايد گوشي هم براي شنيدن آن راز باشد. اگر كسي با اشتياق، براي گفتن راز ديگران به‌سراغ شما مي‌آيد و با بي‌ميلي شما به شنيدن آن راز روبه‌رو شود و به در بسته بخورد، حتما دفعه بعد به‌دنبال مشتري ديگري خواهد بود. نه زباني باشيد براي گفتن راز ديگران و نه گوشي براي شنيدن اسرار خلق خدا از زبان ديگري. اگر همه اينطور باشيم حلقه شايعه خواهد شكست و بازار آبروبري و غيبت كساد خواهد شد. ‌تصور كنيد كه اين شخص سراغ هركسي كه برود با چنين عكس‌العملي مواجه شود، آن وقت آيا هيچ آبرويي از كسي ريخته مي‌شود؟

مواظب عادت‌هاي غلط باشيد
يكي از چيزهايي كه باعث افشاي يك راز، چه راز خودتان و چه راز ديگري مي‌شود عادت‌هاي غلطي است كه ممكن است براي شما گران تمام شوند. مثل دادن اطلاعات غيرضرور به افرادي كه نمي‌شناسيد يا گفتن بي‌دليل هر حرفي حتي به كساني كه مي‌شناسيد. تا زماني كه سري در اختيار شماست او اسير شماست اما وقتي آشكار شد شما اسير او هستيد.
حضرت امير مي‌فرمايند: «من كتم سره كانت الخيره بيده؛ كسي كه راز خويش را حفظ كند اختيار خود را در دست دارد.»
پس عادت كنيد قبل ازگفتن هر حرفي 3 سؤال از خودتان بپرسيد:
1: چه مي‌گويم؟
اين حرفي كه درحال گفتنش هستم چيست؟ راست است؟ دروغ است؟ اجازه دارم آن را بيان كنم؟ شكل گفتنم درست است؟ در حال انتقال چه اطلاعاتي به شنونده خود هستم؟ و عواقب احتمالي اين حرفم چيست؟
2: براي چه مي‌گويم؟
دليل من براي بيان اين حرف چيست؟ آيا دليل معقولي براي آن دارم؟ مطمئن باشيد اگر دليل معقولي براي بازگو كردن حرف خود پيدا نكنيد حتما بيان آن حرف، احتمال اشتباه كردن‌تان را بالاتر مي‌برد.
3: به كه مي‌گويم؟
آيا شنونده و مخاطب خودم را خوب مي‌شناسم؟ آيا دقيقا خصوصيات اخلاقي او را مي‌شناسم؟ آيا مي‌دانم ممكن است بعد از شنيدن حرف‌هاي من چه عكس‌العملي نشان بدهد؟ بسياري از مشكلات از جايي شروع مي‌شوند كه ما به‌اصطلاح سفره دلمان را پيش هركس و ناكسي باز مي‌كنيم و بعد نتايج زيانبار آن دامان خودمان را هم مي‌گيرد.

  • به قيمت زندگي

چرا حفظ راز تا اين اندازه مي‌تواند حياتي باشد؟
سرّ در لغت به‌معناي راز پوشيده يا امري نهان است. موضوع يك راز يا مادي است يا معنوي. اين جمله به زبان خودماني يعني چيزي مخفي كه با آشكار شدن آن داشته‌هاي معنوي يا مادي كسي به خطر بيفتد، مثل آبرو، اعتبار، دارايي يا حتي رمز يك كارت بانكي و يا محل كليد يك گاوصندوق. در واقع راز، كليد مخفي دسترسي به چيزي مهم و حياتي است كه اگر از دست صاحبش خارج شود مي‌تواند خسارتي غيرقابل جبران به بار بياورد. شايد به‌خاطر همين است كه گاهي با فاش شدن راز كسي مي‌گويند زندگي‌اش بر باد رفت و در اين شرايط است كه اهميت رازداري را بهتر و بيشتر درك مي‌كنيم.

راز چيست؟
ما 2نوع راز داريم؛ اول اسرار خودمان و دوم اسراري كه از زندگي ديگران مي‌دانيم؛ يعني هم بايد مراقب رازها و اسرار زندگي خودمان باشيم و هم در حفظ رازهاي ديگران تلاش كنيم. ما حق نداريم درباره اسرار مردم قضاوت و آنها را كم اهميت تلقي كنيم و گمان كنيم آن چيزي كه شخص از ما خواسته برملا نشود،مهم نيست و نيازي به رازداري ندارد.

چرا رازدار نيستيم؟
بررسي كنيد كه شما عمدا رازها را برملا مي‌كنيد يا سهوا؟
گاهي اتفاق مي‌افتد كه ما خودمان مقصر اصلي هستيم؛ يعني ناخواسته رازي را فاش مي‌كنيم؛ مثلا ‌به كسي اطمينان مي‌كنيم بدون اينكه او را آزمايش كرده باشيم. گاهي ممكن است با كسي درد دل كنيم كه نبايد بكنيم يا زماني كه بايد مواظب زبانمان باشيم، پرحرفي مي‌كنيم و حواسمان به حرف‌هايي كه مي‌گوييم نيست چرا كه زمان و مكان مورد نظر را ارزيابي نكرده‌ايم، مثل وقتي كه حرفي را براي شخصي مي‌گوييم بدون اينكه دليل خاصي براي آن داشته باشيم يا طرفمان را خوب بشناسيم.
اما در بعضي موارد ما عمدا نمي‌خواهيم راز نگهدار باشيم در حالي كه مي‌توانيم اسرار را حفظ كنيم. در اين شرايط افشا كردن از شكل ناخودآگاه خود خارج مي‌شود و سر و صورت عمدي پيدا مي‌كند. گاهي هم به قصد آسيب‌زدن مستقيم به صاحب سرّ استفاده مي‌شود.

اين نخود‌ها را بخيسانيد لطفا!
با خودتان فكر كنيد چه مي‌شود كه حرف توي دل شما بند نمي‌شود و به محض اينكه از رازي باخبر شديد انگار بايد حتما وظيفه خطير فاش كردنش را به‌عهده بگيريد؟ چرا گاهي دل‌تان لك مي‌زند كه سر از ته و توي زندگي ديگران در بياوريد و ديگران ديگري را هم در اين لذت بيمار گونه خود شريك كنيد؟ به اين نكته‌ها فكر كنيد:
كنجكاوي ممنوع: اشتياق براي دانستن چيزي كه نمي‌دانيد و ديگران هم از آن بي‌خبرند براي بعضي‌ها بد جور قلقلك‌آور است. خودتان را كنترل كنيد كه به زندگي بقيه سرك نكشيد كه تا آنجا كه ممكن است مجبور به رازداري نشويد.
لطفا مرا ببينيد: بعضي از آدم‌ها دوست دارند ديده شوند اما يا راه‌هاي درست ديده شدن را بلد نيستند و يا اينكه به‌نظرشان بازي كردن با زندگي و اسرار و آبروي ديگران راحت‌ترين راه براي رسيدن به اين هدف است. وقتي شما چيز با ارزش‌تري براي جلب توجه نداريد از رازهاي ديگران استفاده مي‌كنيد. با خودتان فكر كنيد و ببينيد چرا برملاكردن راز ديگران براي شما تبديل به عادت شده است. اگر حتي ذره‌اي به‌دليل‌ذكر شده، شما اين كار را مي‌كنيد بهتر است به‌دنبال راه‌هاي خلاقانه‌تر و درست‌تر اين ماجرا باشيد؛ مثلا اينكه مدتي با خودتان تمرين كنيد كه وقتي در جمع هستيد درباره زندگي ديگران هيچ‌چيزي نگوييد. خودتان مراقب خودتان باشيد.
چشم ديدن ندارم: اينكه شما تحمل ديدن كسي را نداشته باشيد، انگيزه خوبي براي فاش كردن راز اوست، مخصوصا اگر دليلش حسودي كردن باشد. اينجا و در چنين موقعيت‌هايي بايد احساسات خودتان را ريشه‌يابي كنيد وآنها را بشناسيد و درمان كنيد.
نكته:‌ در اين موارد ممكن است شما قصد لطمه‌زدن به زندگي آدم‌ها را نداشته باشيد اما غيرمستقيم كار شما به اين نتيجه ختم مي‌شود.

خطر تبديل شدن يك راز به خبر:
يك راز تا زماني راز ‌مي‌ماند كه پوشيده و مخفي نگه داشته شود اما وقتي از يك نفر فراتر رفت ديگر اسمش راز نيست. يك خبر است و خبر به‌خودي خود و به‌سرعت پخش و منتشر مي‌شود. احتمال تبديل يك راز به خبر معمولا به اندازه احتمال آتش گرفتن يك ظرف بنزين با يك جرقه آتش بالاست چون نخستين شرط يك خبر خوب را ذاتا دارد و آن بي‌خبر بودن ديگران و اشتياق و كنجكاوي آنها براي دانستن ماجراست.

  • مواظب زنجيره انتقال اطلاعات باشيد

استاد سخن سعدي زيبا گفته كه
خامشي به كه ضمير دل خويش
با كسي گفتن و گفتن كه مگوي
سخني در نهان نبايد گفت
كه بر انجمن نشايد گفت

از موارد خيانت عمدي كه بگذريم، بسياري از اوقات اين زنجيره بدون قصد و نيت بدي نفر به نفر ادامه پيدا مي‌كند. حتي اگر شخص مخاطب خود را بشناسيد و به رازداري او مطمئن باشيد و آن شخص هم كلا آدم خوبي به‌نظر بيايد شما حق نداريد اسرار را براي او فاش كنيد. ضرب‌المثل معروفي هست كه برگرفته از حديثي از امام علي(ع) است كه مي‌گويد هر رازي كه از 2 نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.
اين جمله كه «من مي‌گويم و تو نگو» جمله تكراري اين زنجيره است. پس بهتر است اين جمله را جايگزين كنيد؛ «من نمي‌گويم تو هم نگو.»

  • كارشناس دكتر فروغ نيلچي زاده

مدتي است كه مدام درگير افكار منفي درباره همه ابعاد زندگي خودم هستم،. مثلا فكر مي‌كنم تلاش كردن هيچ فايده‌اي ندارد. خدا من را نمي‌بيند و براي من كاري نمي‌كند و آدم‌ها چشم ديدن مرا ندارند و... آنقدر اين افكار منفي اذيتم مي‌كند كه از آمدن آينده ترس دارم و به هيچ‌كس و هيچ‌چيز نمي‌توانم اعتماد كنم. لطفا مرا راهنمايي كنيد كه چگونه مي‌توانم خودم را از اين افكار دور كنم؟

پاسخ: آدم‌هايي كه مثبت‌انديش نيستند گرفتار يك يا چند بيماري مي‌شوند، گاهي در مورد خداوند بد فكر مي‌كنند و با خودشان مي‌گويند خدا چه زماني مي‌خواهد به داد من برسد؛ يعني به خدا كه اصل خير عالم است بدبين هستند. عده‌اي ديگر به‌خودشان بدبين هستند و مي‌گويند «نه» من كه نمي‌توانم. بعضي ديگر نسبت به ساير آدم‌ها بدبين هستند، مي‌گويند هرجا بروم يك حسود پيدا مي‌شود كه زندگي‌ام را خراب كند. برخي نسبت به آينده و زمان نيامده بدانديشي دارند و با خودشان مي‌گويند 5سال ديگر ما چكار كنيم. نكند در آينده به مريضي بدي دچار شوم. برخي به ساير موجودات بدبين هستند. براي اين افراد هميشه موجوداتي هستند كه آزارشان مي‌دهند. بعضي افراد دچار بدانديشي درخصوص آنچه نمي‌شناسند مي‌شوند. مي‌گويند نمي‌‌دانم شايد مشكلي پيش‌آيد يا شايد خطري پيش‌ آيد.

درواقع مي‌توان گفت كه درشخص بدبين، انديشه بيماري وجود دارد كه مدام براي او اختلالي ايجاد كرده و ذهنش را درگير اين موضوع دروني مي‌كند تا حدي كه فرد باور مي‌كند يك چنين چيزهاي بدي وجود دارد. به‌عبارت ساده‌تر كساني كه بد‌انديشي دارند مثل ماهيگيري هستند كه در عالم، قلاب انداخته‌اند و بدي را صيد مي‌كنند و حتي اگر بدي وجود نداشته باشد خودشان آن را ايجاد و به‌نوعي بدي را فراخوان مي‌كنند.

اين دوست عزيز بايد توجه كنند كه بدانديشان آدم‌هايي هستند كه پشت به خدا، زيبايي و خير كرده‌اند و به‌خاطر همين هر چيز زيبايي را زشت مي‌بينند. (در مقابل آن آدم‌هاي مثبت‌انديش حقيقي توحيدي، آدم‌هاي نوراني هستند.) پس به هر اندازه به خدا كه نور آسمان و زمين است ايمان حقيقي داشته باشيم ميزان مثبت‌انديشي‌مان افزايش پيدا مي‌كند. البته ممكن است جايي در زندگي ما تاريكي وجود داشته باشد. مثلا اين احتمال وجود دارد كه كسي بخواهد ما را اذيت كند در اين مواقع عقل به ما راهكار مي‌دهد و تأكيد مي‌كند كه مراقبت كن ولي اين توصيه را هم مي‌كند كه در مورد تمام بدانديشي‌ها خودت را به خدا بسپار و براي فرار از افكار منفي فرمول «توكل به‌خدا» پاسخگوست و بس. البته 3 راه ديگر نيز براي دور شدن از افكار منفي وجود دارد كه در كنار توكل به خدا بايد آنها را نيز مدنظر قرار بدهيد؛ اول ديدن خوبي‌ها، دوم ديدن بدي‌ها و ناديده نگرفتن آنها و سوم تبديل بدي‌ها به خوبي است. مصداق بارز اين موضوع فرايند توليد عسل است. گرده گل تلخ است ولي زنبور عسل اين قدرت را دارد كه آن را به شيريني تبديل كند. يا بارها ديده‌ايد كه ميوه را وقتي در يخچال مي‌گذاريد، خراب مي‌شود و ديگر قابل استفاده نيست ولي آدمي كه عاقل باشد از همان ميوه گنديده و خراب سركه درست مي‌كند. پس مي‌توان گفت كه هيچ بدي‌ مطلقي وجود ندارد مگر اينكه قابليت تبديل شدن به خوبي را داشته باشد. ويژگي نظام خلقت همين است كه چيزي را كه خوب نيست به يك چيز عالي تبديل كند و با اين ويژگي خاص، آدم مثبت‌انديش كسي است كه خير مي‌بيند، خير مي‌كند و مثل يك كيمياگر قدرت تبديل بدي به خوبي را دارد و توجه به اين موضوعات شما را براي هميشه از شر بدانديشي دور نگه مي‌دارد.

همشهری

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: