کد خبر: ۵۹۴۶۰
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۹ - ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - 2015April 23
یادداشت ناهید خداکرمی /رئیس انجمن مامایی ایران
شفاآنلاین :سلامت >هفته سلامت>مامایی> هفته سلامت است؛ هفته‌ای که امسال مزین به شعارهای بسیار تأثیرگذاری است که با حساس‌کردن جامعه نسبت به هر یک از آنها، می‌توان امیدوار بود تا با بهبود سبک زندگی چه در خانواده و چه در جامعه، شاهد ارتقای خدمات بهداشتی باشیم.
از‌اتفاق، زیباترین این شعارها، «عدالت در سلامت و ارتقای خدمات بهداشتی» است که ازقضا گروه مورد‌نظر این هدف، مردم نیستند بلکه روی سخنش با نظام سلامت و متولیان، تصمیم‌سازان و سیاست‌گذاران حوزه‌های مختلف بهداشت، درمان، امنیت و رفاه اجتماعی کشور است.

عدالت در سلامت و خدمات بهداشتی کشور از بیماری‌های مزمن بسیاری رنج می‌برد که با گرفتن یک شرح‌حال و معاینه فیزیکی دقیق، می‌توان نشانه‌هایی را که علائمی است به نفع ابتلا به یک بیماری مزمن و سخت‌علاج، پیدا کرد. درمان این بیماری مزمن که ذره‌ذره پایه‌های شبکه‌های سلامت عمومی و اجتماعی کشور را دچار آسیب کرده است به دست مدیران فوق‌تخصص و متخصص نظام سلامت کشور نیست و نیاز به یک تیم مشورتی زبده و بین‌بخشی و حتی بدون مدرک فوق‌تخصص دارد و باید همه ذی‌نفعان و ارائه‌دهندگان خدمات بهداشتی، رفاهی، اجتماعی، امنیتی، انتظامی، قضائی و بهزیستی را دربر گیرد.

Image result for ‫ناهیدخداکرمی‬‎


مهم‌ترین آسیب در برقراری عدالت در سلامت، ضعف در برقراری ارتباط بین‌بخشی با هدف توانمندسازی جامعه در خودمراقبتی و پیشگیری از بیماری، ناتوانی و آسیب‌های اجتماعی است. کافی است تا یک صبح زیبای بهاری در شمال به جنوب و بالعکس اتوبان شهید چمران در حوالی پل مدیریت، اتوبان نیایش، شمال، مرکز و جنوب پایتخت در حال تردد باشید تا تعداد بی‌شمار مردان ژند‌ه‌پوش و بعضا زنانی جوان را مشاهده کنید تا این ناهمگونی بین دستگاه‌هایی نظیر شهرداری‌ها، متولیان بهداشت، بهزیستی، امنیتی، انتظامی و قضائی کشور را بهتر احساس کنید؛ یکی خانه سلامت دارد و گرم‌خانه، دیگری اداره کل پیشگیری از اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی دارد، آن یکی گشت ارشاد دارد، دستگاه قضائی بر اساس وظیفه ذاتی، محاکمه می‌کند و به زندان می‌سپرد، یکی اولویت‌های امنیتی کشور را تعیین می‌کند، قطعا بهزیستی هم نقشی دارد، ولی نه‌تنها از پدیده شوم اعتیاد، آسیب‌های اجتماعی و همچنین بیماری‌های روانی و کارتن‌خوابی کم نشده است، بلکه هر روز مردان و زنان سرگردان بیشتری را در حاشیه خیابان‌ها به نظاره نشسته‌ایم.
در تشخیص علل این بیماری وخیم تشخیص‌های افتراقی متعددی مطرح است و برای رسیدن به درمانی جامع و صحیح، سؤالات بسیاری نیازمند پاسخ هستند: این مردان و زنان ژنده‌پوش از کجا آمده‌اند؟
تا دیروز کجا بودند؟ پدر و همسر چه کسانی هستند؟ مادر کدام کودکان‌اند؟ فرزند کدام پدر و مادر نگون‌بختی هستند؟ متقاضی شغل از کدام نهاد بودند؟ رانت‌خواری در کدام سازمان بیشترین ضربه را بر آنها وارد کرد؟ کدام رفیق بد و زغال خوب مقصر بود؟ چه شده است که به جای تولید و کمک به اداره کشور و خانواده خود، با چنین وضع اسفباری در کانال فاضلاب‌ها، زیرپل‌ها و حاشیه پارک‌ها زندگی می‌کنند؟ عدالت در سلامت برای این بیماران اجتماعی به چه معنی است؟ کدام بخش طرح تحول سلامت و بهداشت می‌تواند حامی آنان باشد؟ کدام واحد شهرداری مسئول جمع‌آوری اینهاست؟ بهزیستی چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ اولویت اول نیروی انتظامی چیست؛ مواجهه با دختری نوجوان با مانتوی کوتاه و موهای پریشان یا نگاهی عمیق به چگونگی ارشاد این آسیب‌دیدگان اجتماعی و فیزیکی؟ بی‌شک تشخیص و درمان و حل مشکلاتی چنین فراگیر، نیازمند یک یا چند تیم درمانی چندتخصصی است که سرآغاز آن باید بر پایه بازنگری روش‌های درمانی به‌کار برده‌شده برای حل معضلات سلامت اجتماعی و روانی کشور در سه دهه اخیر باشد. اجتناب از نقد دلسوزانه، تبدیل نقد به اتهام، احتیاط، تعارف و ترس از عنوان‌کردن واقعیت‌ها، اغماض و ندیدن نحوه عملکرد قانون‌گذاران، مجریان و متولیان حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی، بهزیستی، انتظامی و قضائی کشور، آفتی است بزرگ که باید بدان پایان داد.
اگر از گفتن واقعیات بهراسیم، اگر به جای شنیدن صدای نقد، منتقدان را به متهم تبدیل کنیم، این بیماری مزمن گریبان خانواده و نسل‌های بعدی ما را هم خواهد گرفت. بی‌شک خودشناسی و خداشناسی بهترین ابزار ما برای تبیین وضعیت موجود و اصلاح امور خواهد بود. با تبعیت از این باور، اول از همه نیازمند کالبدشناسی شیوه‌های خود در پیشگیری، درمان و برخورد با چنین پدیده‌هایی هستیم. اگر سال‌هاست که با شیوه‌های گذشته نتوانستیم این مشکلات را حل کنیم، قطعا یک جای کارمان می‌لنگد، اگر فکر می‌کنیم قدرت ماهواره و اینترنت از شیوه‌های فرهنگی ما قوی‌تر است و هر مشکلی را به آنها ارتباط می‌دهیم، قطعا نیازمند بازنگری در قوانین، شیوه برخورد، راه و روش تربیتی و برنامه‌های خود هستیم. روشن است که نمی‌توانیم نگرش غیرعلمی خود را نسبت به وضعیت موجود نادیده بگیریم و ماهواره و اینترنت را مقصر خیابان‌گردی این زنان و مردان معرفی کنیم.
اگر هنوز نظام تربیتی ما نتوانسته است جوانان کشور را با چنان مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی تربیت کند که حتی با دردسترس‌بودن مواد روانگردان و افیونی نیز سالم بمانند، اگر وزارت بهداشت (که بحق نسبت به سایر نهادها با پوشش خدمات بهداشتی حاشیه شهرها بهتر از سایر نهادها عمل کرده است) پیشگیری را بر درمان و استفاده از مهارت پیراپزشکان را به جای پزشکان در اولویت قرار می‌داد، اگر شهرداری به جای پا در کفش شبکه‌های بهداشتی‌کردن و ارائه خدماتی که در همه جای شهر قابل دسترس است، این‌همه نیروی انسانی؛ بودجه و خانه‌های سلامت را برای کمک به آسیب‌دیدگان اجتماعی و به‌خصوص خانواده‌های آنان اختصاص می‌داد، اگر در قوه قضائیه، انرژی بیشتری صرف تنبیه عاملان وضعیت و نه قربانیان آن می‌شد، اگر دولت و مجلس به جای اختصاص بودجه‌های عظیمی که در اختیار نهادهای به‌اصطلاح فرهنگی برای ترویج فرهنگ و بهبود سبک زندگی قرار می‌گیرد، ولی نقشی در بهبود شیوه و کیفیت زندگی جامعه ندارند، آن را برای خانواده‌ها و آسیب‌دیدگان اجتماعی و بیماران لاعلاج و ناتوان‌کننده قرار می‌داد، آن‌وقت عدالت در سلامت برای ما معنی پیدا می‌کرد و دیگر من و شما در نقاط مختلف پایتخت، شاهد اعتیاد و عبورومرور مردان و زنان سرگردان و ژنده‌پوشی که قلب هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، نبودیم. صدالبته برای تحلیل وضعیت موجود و به‌ویژه ارزیابی برنامه‌های ناکام، نیازمند یک کالبدشکافی دقیق هستیم؛ این موضوع، تیم مجربی را می‌طلبد که قابلیت تولید اطلاعات دقیق و تحلیل آن را داشته باشند و به ریشه این بیماری‌ها، تشخیص‌های افتراقی و علل احتمالی هر یک مسلط باشند.


به همین دلیل همه ما نیازمندیم ابتدا خود و سازمان تحت نظارت خود را کالبدشکافی منطقی کنیم، نقش خود را در بروز و علت بیماری در حوزه مربوطه مشخص کنیم، با مشورت با متخصصان حوزه‌های مختلف، راه‌های درمان را یک‌بار دیگر مرور کنیم، مشاوران کهنه‌کاری که در همه این سال‌ها، شیوه مشورتی و نسخه تجویزی‌شان نتوانسته است بر درمان این مشکل تأثیر داشته باشد را با مشاورانی خوش‌فکر و مسلط به مبانی علمی و به‌خصوص استفاده از زنان صاحب‌نظر تغییر دهیم و از دلسوزان و دانشمندانی که نه حب مقام دارند و نه بغض مال کمک بگیریم تا بتوانیم نسخه‌ای درمان‌گر بپیچیم. شاید هم نیازمند یک جراحی وسیع و حتی قطع یکی از اعضا یا شریان‌های این بدن رنجور باشیم.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: