کد خبر: ۵۸۹۳۵
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۰ - ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ - 2015April 18
شفا آنلاين:سلامت>سیما-سریال «در حاشیه»، سریالی بود که از همان ابتدا به حاشیه رفت. این سریال بعد از سه تجربه ناموفق «مهران مدیری» در شبکه ویدیوییِ که هم از لحاظ سوژه ناموفق بودند و هم از لحاظ هنری و فنی، در تلویزیون نمایش داده شد که اتفاقا بعد از مدتها قطع همکاری مدیری با تلویزیون هم بود.
به همین دلیل این سریال از حساسیت بیشتری برخوردار بود و باعث میشد نگاه ها بیشتر به این کار معطوف شود. از طرفی موضوع سریال «در حاشیه» با بحث طرح تحول نظام سلامت و حواشی بسیاری که درباره کار و سلامت ‍‍پزشکان مطرح بود همزمان شد و این حساسیت را دوچندان کرد.

متاسفانه خیلی از موضوعات مطرح شده غیرمنطقی بود و خیلی ها هم منطقی بود اما در نهایت با اعتراض پزشکان همراه شد. همزمانی این دو موضوع با هم نگرانی زیادی را در جامعه پزشکی ایجاد کرد و آنها در این شرایط فکر کردند که ممکن است این سریال طبعاتی به همراه داشته باشد و اعتماد بین مردم و پزشکان را از بین ببرد.

من به عنوان یک پزشکِ علاقه مند به سینما معتقدم که یک جنایتکار، یک بیمار روانی، یک دزد و یک قاتل میتواند پزشک، پرستار، کارمند، مهندس و هر چیز دیگری باشد. پس اینکه ما از یک شغل خاص در فیلمی استفاده کنیم و آن گروه بخواهد به آن اعتراض کند، خیلی منطقی نیست، در غیراینصورت هنرمندان باید چه نوع فیلمی بسازند؟

به شخصه با اینکه در یک فیلم شخصیت منفی آن پزشک باشد مشکلی ندارم و فکر می کنم در همه شغلی هم افراد بد وجود دارد و هم افراد خوب. دلیل این اعتراضات این است که یک انحراف شناختی به نام تعمیم وجود دارد، به این معنی که ما هر چیزی را میبینیم، به همه تعمیم میدهیم. اگر همسرمان در خانه کاری را انجام دهیم میگوییم شما همه خانواده تان اینطور هستید. اگر دکتری پول زیادی دارد، فکر میکنیم همه دکترها پولدارند، اگر یک دکتر کار غیراخلاقی میکند و برای بیمارش وقت نمیگذارد، فکر میکنیم همه دکترهای اینجوری هستند. این موضوع کار را برای هنرمند سخت میکند که بگوید این موضوع فقط در مورد این فرد مطرح شده و او نماینده صنف خود نیست.

موضوع دیگر این است که بین طنز، هجو و تمسخر تفاوت وجود دارد. طنز و شوخی یک مکانیزم دفاعی بالغانه است. طنز یعنی انتقاد و مطرح کردن موضوعی با بزرگ نمایی که در کنارش سعی میکنیم یا یک راه حل برای آن پیدا کنیم یا با نشان دادن آن مشکل، دیگران را برای پیدا کردن راه حل ترغیب کنم بدون اینکه بخواهیم آن مشکل را به همه تعمیم دهیم و بدون اینکه بخواهیم دیگران را با آن شوخی ها تحقیر کنیم. خیلی از افراد در زندگی خود از این مکانیزم دفاعی استفاده می کنند و سعی می کنند موضوعات را با شوخی عنوان کنند تا کمتر دردناک باشد. در مقابل مکانیزم دفاعی دیگری داریم که فقط منجر به تحقیر و تمسخر دیگران میشود. این مکانیزم دفاعی بیشتر برای خالی کردن خشم استفاده می شود و در واقع نوعی مکانیزم برون ریزی است.

مثلا یک نفر از یک پزشک، معلم یا کارمند ناراحت است و آن را به تمام پزشکان و معلم ها تعمیم میدهد و باعث تحقیر آنها میشود. متاسفانه در کشور ما اکثر سریالهایی که به اسم طنز ساخته شده، عملا تحقیر و تمسخر گروهی از افراد بوده اند. در مورد این سریال باید بگویم «مهران مدیری» در گذشته به دلیل نویسندگان حرفه ای که در کنار خود داشت، سریالهای موفقی ساخت و توانست مرز باریک بین طنز و تمسخر را حفظ کند.

اما در سریال های ناموفق خود مثل «نقطه چین» که در ادامه «پاورچین» ساخته شد و یا «ویلای من»، سریال «مرد هزار چهره» و اواخر سریال «برره» نتوانست این مرز را حفظ کند و کارهایش به تمسخر کشیده شد. در سریال «در حاشیه» برخلاف چیزی که ممکن است برخی همکارهای من بگویند، توهین مستقیمی به صنف پزشکان ندیدم و ایراد بزرگ سریال این است که پزشکان را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرده که خوب ها فرشته و بدها شیطان هستند و در آن مکانیزم بالغانه طنزکه باید یک مقدار اعتدال در آن رعایت شود از بین رفته است.

این سریال جذاب نیست و شوخی های آن کاملا پیش پا افتاده است. «مهران مدیری» که مثل همیشه خواسته خودش را یک آدم جنتلمن نشان دهد که البته شخصیت ضد اجتماعی هم دارد. چیزی که من در این سریال دیدم طنز نبود، توهین به پزشکان را هم در این سریال ندیدم اما به نظر من این سریال بیشتر تحقیر بینندگان است که سعی کرده آنها را با شوخی هایی که بعضا از آب درنیامده اند و به شدت تکراری هستند و همگی بر مبنای داد زدن و کلاه سر هم گذاشتن های تکراری شکل گرفته اند، پای تلویزیون نگه دارد.
متاسفانه به علت قضاوتها و پیش داوری هایی که درباره سریال انجام شد و حاشیه هایی که خود صدا و سیما و وزارت بهداشت با رفتارهایش ایجاد کرد، این بهانه را میتوان به «مهران مدیری» داد تا بگوید به علت فشارها مجبور شدم سریال را به این شکل تغییر دهم.

آن بار طنز و انتقادانه ای که معاون صدا و سیما بر مبنای نشان دادن مشکلات جامعه وعده داده بود، در این سریال دیده نشد. در واقع خوب و بد بودن مطلق آدم ها در این سریال خودش یک انحراف شناختی است. همه میدانند که اغراق جزوی از طنز است اما باید به گونه ای باور پذیر ساخته شود. متاسفانه این سریال فقط نشان میدهد که جامعه ما مملو از یک مشت آدم کلاهبردار است که سر هم کلاه میگذارند و همه مردم عقلشان به چشمشان است و دراین بین بعضی از افراد هم پیدا میشوند که شاید بخواهند به مردم خوبی کنند.

مردم ما به علت یک سری بی عدالتی هایی که در جامعه وجود دارد فکر میکنند که همیشه حقشان در حال پایمال شدن است و میخواهند قبل از پایمال شدن حقشان، آن را پس بگیرند. مردم ما الان به ویژگی خودمحق بینی دچار شده اند و به علت بی عدالتی هایی که دیده اند حق خودشان میدانند که دیگران را زیر سوال ببرند و اعتراض کنند. این موضوع به علت خشم آنها است، مردم ما به علت حقوقی که از آنها پایمال شده خشمگین هستند و حق خودشان میدانند که مثلا به صفحه «لیونل مسی» حمله کنند. در واقع تحقیر و تمسخر از خشم می آید و چون زور آنها به برخی افراد نمیرسد، سعی میکنند او را تحقیر کنند تا خشم خود را خالی کنند.

* روانپزشک عضو کمیته های روان درمانی و رسانه های انجمن روانپزشکان ایران



خبرآنلاین




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: