براي داشتن خوشبختي و زندگيكردن همراه با يك تعامل و تفاهم بين اعضاي خانواده، مهمترين عنصري كه بايد به آن توجه داشت، «تعادل» است؛ يعني ما بايد بتوانيم تعادل مناسبي بين اجزاي مختلف زندگي خود برقرار كنيم. اساسا زندگي انسان محصول تعادل و داشتن اعتدال در همه اجزا و مناسبات زندگي است؛ يعني هر زماني كه يكي از اجزاي زندگي از اعتدال خارج شوند، ما با بحران و مشكل مواجه خواهيم شد. وقتي از اين زاويه به موضوع نگاه كنيم همه اجزاي زندگي ما نيازمند يك همساني و حفظ تعادل است. موضوع «به اندازه بودن هر چيز» در زندگي مسئله بسيار مهمي است كه حتما بايد رعايت شود.
براي برقراري تعادل در زندگي بايد توجه داشته باشيم كه كار، حضور در خانواده، نيايش و عبادت، رفاه و همه عناصر و اجزا متعادل باشند و بهطور منظم و به اندازه به آنها پرداخته شود. در واقع ما هنگامي در زندگي با مشكل مواجه ميشويم كه اين اجزا از حد اعتدال خود خارج شوند و ما گرفتار زيادهروي، كندروي و كمبود در بخشهايي از زندگي شويم.
منكر اين نيستيم كه در زندگي ما كار جايگاه مهمي دارد چون اقتصاد و معيشت خانواده را تأمين ميكند و بخشي از زندگي ما هم وابسته به رفاه نسبي و در اختيار داشتن معيشت مناسب با شأن يك خانواده است. بنابراين ما ناگزيريم كار كنيم؛ هم مردان و هم زنان بايد براي كار اهميت قائل شوند و در واقع بهخوبي آن را از زندگي خانوادگي تفكيك كنند بهگونهاي كه هيچ آسيبي به هيچيك از اين دو حوزه وارد نيايد. بنابراين ما بايد بخشي از وقت خود را در اختيار فرصت شغلي مناسب قرار دهيم. ولي بدانيد كار همهچيز زندگي شما نيست چون ممكن است با توجه زياد به كار و مشكلات كاري چيزهاي مهم ديگري را در زندگيتان از دست بدهيد.
براي برقراري تعادل بين مسائل كاري و خانوادگي بايد چند اتفاق بهطور همزمان بيفتد؛ اول آنكه خانوادهها و زوجين با مفهوم تازهاي از رفاه و خوشبختي در زندگي آشنا شوند و اين مفهوم نيز لزوما بهمعناي دستيابي به همه امكانات مادي نيست. البته برخي معتقدند كه امكانات مادي نقش زيادي در خوشبختي انسان دارد اما قطعا اين به آن معنا نيست كه اگر امكانات مادي زيادي داشته باشيم بتوانيم خوشبخت باشيم. براي احساس خوشبختي به غير از پول به حضور نشانههاي ديگري در زندگيمان نياز داريم كه يكي از آنها آسايش و آرامش روحي و رواني است. پس اگر پول زيادي با كارتان بهدست بياوريد اما مدام در خانه با مشكلات كاري و حرفهايتان درگير باشيد بعد از گذشت چند وقت ميفهميد كه آن همه پول شايد زياد به درد آرامش و آسايش زندگيتان نميخورد.
هنر زندگي كردن هنر متفاوتي است از پولدار و ثروتمند بودن؛ در واقع همه شاهد آن هستيم كه بسياري از آدمهاي ثروتمند، هنر زندگي كردن و خوشبخت بودن را بلد نيستند و در واقع توانايي تحقق خوشبختي را در زندگي ندارند، درحاليكه بسياري از جوانها شرايط مادي متوسطي دارند اما توانايي تحقق خوشبختي را در زندگي خود دارند.
زن و مرد با توجه به شغلي كه دارند بايد از طرف همديگر درك شوند و براي اين كار بهترين راه، آشنايي بيشتر با نوع كار و فضاي حاكم بر آن است. بعضي افراد كار سبكي دارند و ميتوانند در ساعت كاري، كاملا كارشان را تمام كنند ولي بعضي افراد (با توجه به ميزان اهميت بعضي مشاغل مانند پزشكي، آتشنشاني، كارهاي شيفتي و...) نميتوانند حتي بعد از ساعت كاري خود هم به كلي از آن جدا شوند. بنابراين اگر از سوي طرف مقابل درك نشوند، دائم با مشكلاتي مواجه خواهند شد كه گا ه ميتواند در زندگي بسيار دردسرساز باشد؛ بنابراين اگر ما با محيط و فضاي كاري همسرمان آشنا باشيم، هنگامي هم كه مشكلي براي همسرمان پيش ميآيد بهتر ميتوانيم او را درك كنيم. مثلا مردي كه خسته از كار روزانه به خانه ميآيد يا مشكل خاصي در محل كار برايش پيش ميآيد، احتياج به استراحت و سكوت دارد، درحاليكه در اين هنگام اگر همسرش نتواند متوجه اينگونه مشكلات شود، نهتنها نميتواند كمكي به حل مشكل او در اين خصوص بكند بلكه مشكلات محيط خانه و كدورتهاي ناشي در اين خصوص هم به مسائل قبل اضافه ميشود. همسران بايد از مشكلات كاري يكديگر با اطلاع باشند تا بتوانند باري از مشكلات يكديگر بردارند.
متأسفانه بعضي افراد چنان غرق در مسائل كاري خود ميشوند كه تمام ساعات شبانهروز را بهكار كردن اختصاص ميدهند و كمتر وقتي را براي گذراندن در محيط خانواده و توجه به طرف مقابلشان پيدا ميكنند. در اين شرايط، بهترين كار اين است كه اگر نوع كار آنها هم اقتضا ميكند كه اينگونه عمل كنند، توجه داشته باشند علاوه بر آنكه از قبل، اين موضوع را براي همسرشان توضيح ميدهند، حتما زمان خاصي را هم به بودن در محيط خانواده اختصاص دهند؛ زماني كه خاص خود آنهاست و فارغ از هرگونه استرس و اضطراب محيط كار، فقط در خدمت خانواده خواهند بود.
تفكيك قائلشدن بين محيط كار و محيط خانواده، تنها شامل نياوردن پوشهها و پروندههاي كاري به داخل زندگي زناشويي نخواهد بود، گاه سنگيني آوردن استرس ناشي از كار به محيط خانواده هم كمتر از پوشه و پروندههاي كاري نيست. براي حل اين مشكل بهترين كار داشتن تبحر در مديريت زمان و مديريت رسيدگي به مسائل كاري و خانوادگي است؛ مثلا درخصوص مديريت زمان ميتوانيم كارمان را يك ساعت زودتر شروع يا يك ساعت ديرتر تمام كنيم و در مورد استرس و اضطراب ناشي از كار هم ميتوانيم با بالا بردن ميزان آگاهي و كسب مهارتهاي مختلف، مشكلات و هيجانات منفي در حوزه كاري خود را كمتر كنيم. اگر كاري به سرعت يا اطلاعات بيشتري نياز دارد، با آموزش اين موارد قطعا استرس كمتري را بهخودمان و همسرمان منتقل خواهيم كرد.
بهتر است ما از لحاظ روانشناسي هم به اين درك و باور برسيم كه كار متعلق بهكار است و روابط زناشويي و توجه به آن هم مربوط ميشود به همان حوزه و بايد بتوان آنها را كاملا از يكديگر تفكيك كرد و هرگونه تداخلي بين آنها (به غير از موارد استثنا) مشكلاتي ايجاد ميكند. درواقع وقتي ما وارد خانه ميشويم، مهارتهاي ارتباطي زناشويي ما بايد به كمك ما بيايند تا مشكلات كاري را داخل خانه نياوريم. اين مهارت هم تنها مختص يك طرف نيست بلكه زن و مرد هر دو موظف به رعايت مواردي در حوزه وظايف خود هستند. مثلا خانمها نبايد سؤالهاي بيمورد و دخالتهاي بيجا داشته باشند و آقايان هم نبايد بيش از حد همسرشان را تنها بگذارند و با خودخواهي و بدون هيچگونه توضيحي، ساعتها ناراحت و عصباني باقي بمانند.
در واقع عوامل متعددي باعث وارد شدن موضوعات شغلي به درون خانه ميشوند كه يكي از اصليترين آنها نابسامانيهاي اقتصادي در جامعه است؛ يعني وقتي ما در جامعه امكان كافي براي تأمين معيشت خانواده را با 8يا 12 ساعت كار مفيد در خارج از خانه نداريم، طبيعي است كه ساعتهاي بيشتري را (بهويژه مردان) به كار كردن اختصاص ميدهيم زيرا در شهرهاي بزرگ واقعا گاهي نميتوانيم با يك شيفت كاري يا حتي 2شيفت كاري در خارج از خانه هم زندگي متوسطي را براي خودمان فراهم آوريم و اين موضوع ناخودآگاه باعث ميشود كه دغدغهها و گرفتاريهاي اقتصادي و مسئوليت تأمين معيشت كه بر عهده مردان است، آنها را با اينگونه مسائل درگير كند؛ تا جايي كه در خانه هم بايد دائم دغدغه شغل و مسائل مرتبط با آن را داشته باشند.
چشم و همچشميها و نداشتن تعادل در كسب ثروت و رفاه و تلاش افراطي براي بهدست آوردن امكانات زندگي كه امروزه بسياري از جوانان ما در همان اوايل دوره جواني متوقع كسب آنها هستند مانند داشتن مسكن مناسب و مستقل يا خودروي عالي و... از جمله مواردي هستند كه مانع از لذت بردن از روزهاي خوش با هم بودن در زندگي زناشويي خواهند شد. به اين ترتيب وقتي ما نميتوانيم به آنچه داريم قانع باشيم و قناعت داشته باشيم، طبيعي است كه نتوانيم در زندگي زناشويي هم موفق باشيم چون فكر تأمين معاش بيشتر نميگذارد بتوانيم از زندگي خود لذت ببريم. در واقع گاهي داشتن روحيه زيادهخواهي و كسب ثروت بيشتر به اين قيمت تمام ميشود كه ما آرامش خانواده خودمان را فدا كنيم تا امكانات بيشتري بهدست بياوريم و اين تلقي غلط بسياري از جوانان ما (بهويژه جوانان تحصيلكرده) است. درحاليكه در هيچ كجاي دنيا هم جوانان نميتوانند خودشان امكانات كامل را در زندگي زناشويي خود مهيا كنند.
همشهری