علت اول: مخفی نگه داشتن درونیات خود از همسر
وقتی درباره مسئلهای با همسرمان گفتگو میکنیم اغلب به بیان سطحی ترین لایه آن اکتفا میکنیم. به عبارت دیگر آنچه را که در دلمان میگذرد اعم از ترسها، نیازها و یا لذتهایمان را برای او روی داریه نمیریزیم. و این در حالی است که دوست داریم او درونیات ما را بداند و برای آنها کاری بکند. اما طبیعتاً چون همسر چیزی نمیداند اقدام موثری نیز نمیتواند انجام دهد و به این ترتیب سر و کلّه اولین دردها در ناحیه رابطه پیدا میشود.
درمان: برون ریزی درونیات برای همسر
وقتی که بتوانیم نیازها، احساسات، آرزوها، ترسها و دغدغههای خود را با همسرمان مطرح کنیم زمانی است که میتوانیم بگوییم به برون ریزی درونیات خود پرداختهایم. به خاطر داشته باشیم رابطه شاداب و سالم رابطه ای است که همسران.
علت دوم: انتقادگرایی
بعضی از ما فکر میکنیم صحبت کردن درباره نکات مثبت همسر ضرورتی ندارد چرا که همین طور که هست خوب است و به جای آن باید ضعفهای او را شناسایی و برطرف کرددر نتیجه انگشتمان را فقط روی ویژگیهایی میگذاریم که مورد پسند ما نیست. چنین میشود که شروع میکنیم به کاربرد وسیع جمله «تو.......» تا سیل انتقادات و حملات خود را به سوی او روانه کنیم. در این وضعیت طبیعتاً همسرمان هم بیکار نمینشیند و در پاسخ به این حمله دست به ضد حمله میزند. به این ترتیب که به لاک دفاعی فرو میرود و برای محافظت از خودش ضعفهای موجود را انکار میکند و او هم با متوسل شدن به جمله «تو........» دست به حمله متقابل میزند. گفتههای همسران نشان میدهد که این اتفاق تا چه حد میتواند رابطه را دردناک کند.
درمان: پرهیز از انتقادگرایی و مشخص کردن خواستهها و انتظارات
برای قطع چرخه «انتقاد کردن از همسر- دفاعی شدن همسر» بایدبه جای آنکه
بر ضعفهای همسر تأکید کنیم، انتظاراتمان از وی را به صورت دقیق و شفاف مشخص
کرده و با طمأنینه و احترام یک به یک آنها را برای او بازگو کنیم. وقتی
خواستههایمان را به صورت مشخص با همسرمان مطرح میکنیم نیاز او به دفاعی
شدن را به طور کامل از میان برمی داریم و در نتیجه او با قلبی نرم و عطوف
به نیازهای ما گوش میسپارد.
ما در گفتگو چیزهایی میگوییم که از صافی ذهنی خودمان به سلامت عبور کرده
اند و کلماتی را به کار میبریم که به نظرمان میتواند به بهترین شکل
منظور ما را به دیگری برساند. اما گاهی مواقع تأثیر آن کلمات و مطالب بر
همسرمان متفاوت از چیزی میشود که منظور ما بوده است.
علت سوم: تفاوت بین «منظور از گفته ها» و «تأثیر آنها بر همسر»
ما در گفتگو چیزهایی میگوییم که از صافی ذهنی خودمان به سلامت عبور کرده اند و کلماتی را به کار میبریم که به نظرمان میتواند به بهترین شکل منظور ما را به دیگری برساند. اما گاهی مواقع تأثیر آن کلمات و مطالب بر همسرمان متفاوت از چیزی میشود که منظور ما بوده است. علت آن مشخص است؛ همسر هم صافیهای ذهنی خودش را دارد که از دریچه آنها حرفهای ما را ادراک میکند. اینجا زمانی است که ما به واکنش او اعتراض میکنیم و با گفتن «من چنین کلماتی را بر زبان نیاوردم» رابطه را با چالش بیشتری مواجه میکنیم.
درمان: توجه به صافیهای ذهنی همسر
وقتی بین آنچه که میخواستیم به همسرمان برسانیم با آنچه که همسرمان برداشت کرده تفاوتی مشاهده میکنیم باید به درمان دردی که در ناحیه رابطه احساس میکنیم توجه ویژهای نشان دهیم. یک راه این است که به همسرمان بگوییم «عزیزم، به نظر میرسد من نتوانستم منظورم را خوب بیان کنم. لطفاً برداشت خودت را از حرف من دقیق بگو تا من بتوانم منظور واقعیم را برای تو بیان کنم». و یا از خود بپرسیم که» چرا همسرم درباره حرف من به این نتیجه رسید؟ چه چیزی در این حرف او را اذیت کرد؟ «سعی در درک معانی عمیق تر مسائل از دریچه نگاه همسر به ما کمک میکند تا رابطهمان را از لوث دردها و بیماریها پاک کنیم.
****
ما سعی میکنیم رابطه خوبی با همسرمان برقرار کنیم اما اغلب از راههای آسیب زا برای این کار استفاده میکنیم و در نتیجه فرصتهای ایجاد یک رابطه سالم را از دست میدهیم. وقتی رابطه دچار درد میشود تنها شناسایی علت کافی نیست بلکه لازم است برای درمان آن هم قدمی برداریم. برای اینکه رابطهای بدون درد را تجربه کنیم باید مطمئن شویم که:
۱) نیازها و احساساتمان را به صورت شفاف و مشخص برای همسرمان بازگو میکنیم،
۲) از انتقادگرایی اجتناب میکنیم و
۳) در جریان گفتگو صافیهای ذهنی او را هم در نظر میگیریم.