به گزارش شفا آنلاین،آدمهایی مثل علیرضا نبی چشمهایشان را شستهاند و نگاهشان را صیقل
دادهاند تا به کسانی سود برسانند که همیشه دست رد به سینهشان خورده است.
کارخانجاتی که علیرضا نبی، بانی راهاندازیاش بوده، حالا صادرکننده زیتون
ایرانی به دنیاست که خودش این موفقیت را ربط میدهد به همت آدمهایی رنج
کشیده که با معجزه محبت و احترام، خود را سرباز وطن میدانند.
همکاران او در این کارخانهها، زنان سرپرست خانوار با هزار و یک داستان
غمانگیزند و همچنین زندانیان آزاد شده با برگه سوءپیشینهای در مشت که همه
را میترساند و فراری میدهد. قصه انگیزههای این کارآفرین و مکانیسم
حمایتیاش از آدمهای رنج کشیده این سرزمین شنیدنی است و البته برنامههای
بلند نظرانه او برای راهاندازی کسب و کاری مشابه در سراسر ایران.
بیشتر مردم وقتی اسم زندانی میآید میترسند، شما چرا نترسیدید؟
به نظرم ترس ناشی از جهل است یعنی وقتی نسبت به کسی، مکانی یا موقعیتی شناخت کافی نداری، ذهن به صورت غیرارادی واکنش نشان میدهد، اما من نمیترسم چون سالها با این افراد نشست و برخاست کردم، حرفهایشان را شنیدم و با آنها دمخور شدم و به واسطه شناختی که پیدا کردم، ترسی ندارم.
البته منظورم از ترس، اعتماد است، چرا تصمیم گرفتید به این افراد اعتماد کنید؟
جرقه کار من از یک فرمایش امام علی (ع) آغاز شد. من همیشه فکر میکردم که چطور میتوانم به مردم کمک کنم و فرد مفیدی باشم و روزی از من به نیکی یاد کنند، بخصوص این که همیشه پدر و مادرم را در حال خدمت به خلق خدا دیده بودم. روزی که من آن حدیث را شنیدم مشغول رانندگی بودم و به رادیو گوش میدادم، مجری گفت: «چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت اگر هرکسی به اندازه عملش صحبت میکرد.» این جمله روی من خیلی اثرگذاشت، ماشین را زدم بغل جاده و نزدیک یک ساعت فکر کردم. به خودم گفتم من به عنوان یک معلم دانشگاه همیشه حرف زدهام و حالا نوبت عمل است. پس تصمیم گرفتم کاری کنم که به کشورم، دینم و ملتم کمک کند، در ضمن تکراری هم نباشد چون کار تکراری محکوم به شکست است. پس تصمیم گرفتم یک واحد صنعتی تاسیس کنم، اول هم به کارگیری معلولان در نظرم بود، ولی دیدم این کار قبلا انجام شده است. پس رفتم سراغ زنان سرپرست خانوار، چون این گروه از یک سو بشدت نیازمند کمک هستند و از سوی دیگر همیشه معتقد بودهام جامعه زمانی رشد خواهد کرد که به زنان احترام بگذارد و آنها را محترم بداند.
با این تفکر، واحدی صنعتی را راهانداختیم و هسته مرکزی را از کسانی انتخاب کردیم که باور داشتند خدمت به خلق خدا عبادت است، نه این که خدمت کنند و منتظر پاداش باشند و اینچنین با خدا معامله کنند.
نیروهایتان را چطور گلچین کردید؟
جامعه هدف ما زنان سرپرست خانوار بود، اما آن دسته از زنانی که با وجود همه مشکلات و فقر، به عشق بچههایشان دوام آورده و پای زندگیشان ایستاده بودند، مثلا زنانی که با اتباع بیگانه ازدواج کرده، از سوی شوهر طرد شده بودند و فرزندان بیشناسنامه داشتند. البته زنانی که شوهرانشان محکوم به حبس بودند یا فوت کرده بودند نیز در زمره نیروهای جذب شده ما قرار گرفتند که همه یک ویژگی مشترک داشتند و آن این که میخواستند آبرومندانه از آشیانه و فرزندانشان حمایت کنند. یکی از نیروهای ما خانمی بود که با وجود همه مشکلات ناشی از سرپرست خانوار بودن، دختری کر و لال هم داشت. وقتی این خانم به شرکت آمد از دخترش تست هوش گرفتیم و مشخص شد هوش بسیار بالایی دارد، بعد کمک کردیم به مدرسه استثنایی تیزهوشان برود که حالا پس از چند سال این دختر بهترین دانشآموز استانماست.
به طور کلی زنان بهترین نیروهای کار هستند، آنها باهوش، پرتوان، خلاق، وفادار و متعهد هستند و هوش عاطفیشان نیز چند برابر مردهاست، بنابراین به مسئولان و کارفرمایان توصیه میکنم از این ظرفیت استفاده کنند و اجازه دهند بانوان این سرزمین استعدادهایشان را بروز دهند و باعث رشد کشور شوند.
الان چند نیرو دارید؟
ما یک خانواده 400 نفری هستیم که 85 درصد نیروهایمان را خانمها تشکیل میدهند که در چهار شرکت کار میکنند.
چه شد که از استخدام زنان سرپرست خانوار رسیدید به استخدام زندانیان آزاد شده و افراد دارای سوءپیشینه؟
برخی از زنان سرپرست خانوار ما کسانی هستند که شوهرانشان به دلایلی به زندان افتادهاند. پس این موضوع ما را به فکر فرو برد. بنابراین پس از گذشت چهار سال از استخدام زنان سرپرست خانوار و به دست آمدن نتایج خوب تصمیم گرفتیم در طرح توسعه کسب و کارمان از زندانیان جرائم غیرعمد هم حمایت کنیم. به این ترتیب برای تعدادی از شوهران زنان سرپرست خانوار که در استخدام شرکت بودند، کار درنظر گرفتیم، اما طبیعی بود که این کار به تنهایی از عهده ما ساخته نیست. بنابراین موضوع را با خیرین در میان گذاشتیم تا برای اجرای طرحهای توسعهای به ما کمک کنند. این اتفاق هم افتاد و با موسسه خیریهای مذاکره کردیم که کارش آزادکردن زندانیان جرائم مالی بود، خیرین به ما گفتند ما زندانی آزاد میکنیم و شما به آنها کار بدهید که چنین هم شد. بزودی هم فاز طرح توسعهمان در سراوان سیستان و بلوچستان اجرا میشود و کمکم به سراسر ایران خواهد رسید.
شما سیستم خاصی دارید که میتوانید این تعداد نیرو را جذب کنید؟
بله، ما برای کارخانه فقط از ماشینآلاتی که نیاز به نیروی انسانی دارد، استفاده میکنیم یعنی ورود دستگاههای تمام اتوماتیک به کارخانه ما ممنوع است. در کنار این موضوع ما صندوقی نیز تاسیس کردهایم که تکتک کارکنانمان در آن سرمایهگذاری میکنند و بعد از نهایت پنج سال کار در کنار ما، از این صندوق سودی عایدشان میشود که برای توانمندشدنشان کافی است. ما افرادی داریم که با 70، 60 میلیون تومان و حتی تا صد میلیون تومان از پیش ما میروند و خیالمان آسوده است که دیگر از پس زندگی برمیآیند.
چرا این صندوق این همه سود میدهد؟
ما پول جمعشده در صندوق را بایکوت نگه نمیداریم بلکه با آن تجارت میکنیم، چون معتقدیم افرادی که با ما کار میکنند به اندازه کافی رنج دیده و سختی کشیده هستند و نباید 30 سال مجبور به کار کردن باشند (بویژه خانمها)، بنابراین کاری کردهایم که در عرض چند سال پساندازی قابل توجه داشته باشند. البته عدهای از خیرین هم هستند که به این صندوق کمک میکنند و سودحاصل از این سرمایهگذاری را هم به نیروهای ما میبخشند.
پس با کسب و کاری که راهانداختهاید خیلیها مشتاق استخدام هستند، چه ملاک یا شرطی برای استخدام نیرو دارید؟
شرط اول این است که ما نیروها را نهایت تا پنج سال در استخدام نگه میداریم یعنی به محض این که توانمند شدند باید بروند و جایشان را به افراد تازه و نیازمند بدهند. شرط بعدی این که باید منظم باشند، چون ما فعالیتی اقتصادی انجام میدهیم و بدون نظم همه چیز به هم میریزد. شرط بعدی هم نداشتن لغزش است، یعنی هرگونه ارتباط غیرمتعارف و استعمال دخانیات که با آن بشدت برخورد میشود. درعوض این شروط، ما برای تکتک کارکنانمان جشن تولد میگیریم و بزرگترین جشن مجموعه را جشن روز زن قرار دادهایم. ما سعی میکنیم با نیروهای رنج کشیدهمان مطابق موازین انسانی و اخلاقی رفتار کنیم، چون معتقدیم آدمها تشنه محبت هستند.
برای طراحی چنین سیستمی از جایی الگوبرداری کردید؟
نه، همه اینها محصول نیروهای اتاق فکرماست که به من پیشنهاد میدهند و با هم اجرا میکنیم. من هفتهای دو بار در سالن تولید حاضر میشوم، با نیروها حرف میزنم، درد دل میکنیم، همراه آنها ناهار میخورم، حتی زمین را تمیز میکنم تا مرزها را از بین ببرم.
از زندانیان آزاد شده بگویید، کار با آنها چطور است؟
در شرکت ما فقط زندانیان آزادشده جرائم غیرعمد استخدام میشوند و البته در مواردی معدود، زندانیان جرائم عمد. الان یک سوم مجموعه 400 نفری ما سابقه زندان دارند، اعم از چک برگشتی و مهریه. ما نیرویی داریم که مهریه همسرش را یک میلیارد شاخه گل گلایل تعیین کرده که بدهیاش میشود سه میلیارد تومان. به کمک خیرین این فرد از زندان آزاد شد، اما نمیدانم این مهریهها چیست و چه مفهومی دارد، بخصوص این که بعضی خانوادهها مثلا برای تبرک 14 سکه به نیت 14 معصوم هم اضافه میکنند. ایراد ما این است که اسم ائمه را میآوریم و احادیث آنها را در قابهای زیبا به دیوار میزنیم و با آنها تابلو فرش میبافیم، اما سخنان آنها را زندگی نمیکنیم. زندگی بسیاری از ما خوشگل است، اما شیرین نیست.
پس زندانیان آزاد شده برخلاف تصور عمومی، انسانهای خطرناکی نیستند و میشود به آنها اعتماد کرد؟