نخستين كار براي افرادي كه نميتوانند به راحتي ديگران را ببخشند، مشاهده و يادگيري از رفتار افرادي است كه ميتوانند ديگران را ببخشند. بايد بفهمند اين افراد به چه مرحلهاي رسيدهاند، چكار ميكنند و چگونه ميتوانند از افراد بخشنده يا زندگي بزرگان الگو بگيرند. در واقع هر فردي بايد در زندگي خود الگويي از انسانهاي برجسته اخلاقي داشته باشد و مشكلات و ضعفهاي اخلاقي خود را با كمك گرفتن از آنها از بين ببرد.
گاهي وقتي كسي ما را بيش از حد ميرنجاند و نميتوانيم او را ببخشيم، بهترين كار اين است كه او را به خدا بسپاريم و رهايش كنيم. اگر نتوانيم ديگران را ببخشيم، خشم ناشي از اين رنجش پيوسته همراه ماست و باعث ميشود نتوانيم آرامش داشته باشيم. اگر از خدا بخواهيم كه هرطور مصلحت ميداند با كسي كه ما را رنجانده رفتار كند، به آرامش بيشتري ميرسيم؛ البته براي اين كار و بهطور كلي بخشنده بودن بايد به خدا ايمان، اطمينان، نزديكي و تقرب لازم را داشته باشيم؛ زيرا بخشش موضوعي مكانيكي نيست كه بتوان مراحل خاصي را براي آن درنظر گرفت بلكه موضوعي معنوي است كه با روح و روان شخص در ارتباط است. در اين صورت وقتي ايمان و اطمينان داشته باشيم كه خدا به بهترين وجه مشكل را حل ميكند، خودمان درصدد انتقامجويي نخواهيم بود.
گاهي پيش ميآيد كه اشتباهي مرتكب ميشويم و نميتوانيم خودمان را
ببخشيم و دائم خودمان را سرزنش ميكنيم. درصورتي كه امكان دارد در بسياري
از موارد هيچ تقصيري هم نداشته باشيم. البته اين به اين معني نيست كه همه
اشتباهات خودمان را ببخشيم و بهراحتي از كنار آنها عبور كنيم بلكه بخشيدن
خود بايد به همراه تصميم و اراده براي خودسازي باشد.
در افرادي كه از
لحاظ روحي مشكل دارند، افسرده هستند يا وسواسهاي فكري زيادي دارند اين
حالت بيشتر وجود دارد و هر اتفاقي بيفتد خودشان را مقصر و درمانده
ميدانند.
بهترين حالت در اين هنگام اين است كه ابتدا ببينيم تا چه حد
در پيش آمدن مشكل، نقش داشتهايم. اگر واقعا نقش زيادي داشتهايم بايد
درصدد رفع آن برآييم؛ مثلا اگر مرتكب گناهي شدهايم توبه كنيم و تصميم قطعي
بگيريم كه ديگر آن گناه را تكرار نكنيم. اگر هم باعث آزار كسي شدهايم
بايد عذرخواهي كنيم.
افرادي كه احساس گناه دارند و نميتوانند خودشان را ببخشند، ميتوانند براي اينكه ببينند آيا واقعا مقصر بودهاند يا نه، با افراد صاحبصلاحيت مشورت كنند و ابتدا تشخيص دهند كه آيا واقعا مقصرند يا فقط احساس بدي نسبت به رفتارهاي خود پيدا كردهاند. و اگر واقعا مقصرند براي جبران اشتباه خود بايد چكار كنند. چون اگر واقعا مقصر باشيم تا زماني كه نتوانيم كاري در جهت رفع اشتباه خود انجام دهيم نميتوانيم خود را ببخشيم.
هنگامي كه ميخواهيم كسي را ببخشيم ابتدا نميتوانيم كاري را كه كرده فراموش كنيم. چون نقش اتفاق بدي كه براي ما افتاده تا مدتها در ذهنمان باقيميماند اما كمكم بايد از ميزان اهميت موضوع كم كنيم و كمتر به آن اهميت دهيم. براي اين كار بايد بهخودمان زمان بدهيم تا مشكل كمكم در ذهنمان كمرنگ شود چون در بعضي موارد ميزان ناراحتي و خشم ما به اندازهاي است كه نميتوانيم به سرعت آن را فراموش كنيم. بهترين كار در اين مواقع اين است كه موضوع را بيشتر بررسي كنيم تا بتوانيم به مرحله بخشش واقعي برسيم. بخشش مولفهاي است كه براي طي شدن آن بايد از لحاظ اجتماعي، رواني، عقلي و روحي به درجهاي از رشد رسيده باشيم. البته اينكه ما تا چه حد ميتوانيم در اين زمينه موفق باشيم يا نه، هم جنبه ارثي دارد و هم اكتسابي؛ يعني بعضي افراد بهطور ارثي باگذشت هستند درحاليكه اين موضوع براي عدهاي ديگر بسيار سخت است.
درست است كه بخشيدن و گذشت و فداكاري، اصل است و هميشه به اين كارها توصيه ميشود اما بايد اين نكته را هم درنظر بگيريد كه بخشيدن هم براي خودش حد و اندازه و مرز دارد. بايد با خودتان فكر كنيد كه بخشيدن شما در بعضي از مسائل چه عوارض و آثاري دارد؟ براي مثال گاهي ممكن است بخشيدن شما بيجا باشد زيرا موجب ميشود كه طرف مقابل شما آن رفتار زشت و اخلاق ناپسند را مدام تكرار كند. در اين موقعيتها بخشيدن، آثار و نتايج خوبي نخواهد داشت زيرا علاوه بر اينكه باعث تقويت رفتار ناپسند در آن فرد ميشود، ممكن است اين رفتار به بقيه افراد جامعه هم سرايت كند. خلاصه اينكه حواستان را جمع كنيد كه با يك بخشيدن بيجا، موجب تقويت يك رفتار ناپسند نشويد. البته هدف از نبخشيدن هم اينجا بايد اصلاح رفتار در اشخاص باشد، نه اينكه از روي لجبازي و غرض و... .
در دل هر بخشيدني احساس اينكه حق من پايمال شده هم قرار دارد. بخشيدن
ظاهرا كار راحتي نيست براي همين بخشش كار كسي است كه قدرت دارد. تحقيقات
علمي نشان داده كه بعضيها زودتر ميبخشند.
اگر فرد بخشنده اعتماد به نفس بالاتر، كنترل عصبانيت بهتر، فرد مذهبي و برون گرا باشد بيشتر احتمال دارد كه در بخشيدن موفق باشد.
اينكه چهكسي ما را رنجانده مهم است؛ مثلا رنجش از همسر شايد سختتر از رنجش از فرزند باشد.
اينكه قصد فرد چه بوده؛ گاهي فردي قتلي با نقشه قبلي انجام داده است اما
گاهي هديه مورد علاقه شما توسط كسي خراب شده بدون آنكه او قصدي داشته باشد.
از نامه 53نهج البلاغه ميتوان راههايي براي راحتتر بخشيدن را آموخت:
اگر
بدانيم افرادي كه ظلم كردهاند محدوديتي داشتهاند راحتتر ميتوان آنها
را بخشيد؛ مثلا همسرتان براي تولد شما هديه نخريده اما علت آن فقط اوضاع
نامناسب اقتصادياش بوده.
اگر به اين فكر كنيم كه همه انسانها ممكن است
خطا كنند، ذهن ما را براي آرامش بيشتر و كنترل هيجاناتمان ياري ميكند.
اگر به ياد بياوريم ما هم ممكن است خطا كنيم بخشش ديگران راحتتر ميشود.
اگر
ميخواهيد راحتتر ببخشيد؛ قدرت همدلي خودتان را بهكار بگيرد. درست است
كه شما ميتوانيد آسيب ديده و ناراحت و... باشيد اما با همدلي و خود را جاي
طرف مقابل گذاشتن، گذشت براي شما راحتتر ميشود.