کد خبر: ۴۵۸۸۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۳ - ۰۹ دی ۱۳۹۳ - 2014December 30
شفاآنلاین-افراط در مزاح مذموم، و در شریعت مقدسه، نهی شده است؛ زیرا باعث سبکی و کم وقاری و موجب سقوط مهابت و حصول خواری می‌گردد، و دل را می‌میراند و از آخرت غفلت می‌آورد. و بسا باشد که موجب عداوت و دشمنی دوستان، یا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد. این صفت مذموم است که آدمی‌پیوسته تُرشرو باشد که مردم از او متنفر باشند. بلکه مؤمن می‌باید گشاده رو و متبسم باشد و خوش طبعی و مزاح، قدری از آن مطلوب است.
جواز مزاح 
 و به سند صحیح از معمر بن خلاد منقول است که به خدمت حضرت امام رضا علیه السلام عرض نمود که: گاه هست که شخصی در میان جماعتی می‌باشد که مزاح و خنده می‌کنند. فرمود که: باکی نیست تا به فحش نرسد. از حضرت صادق علیه السلام منقول است هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در او دعابه هست. پرسیدند که: دعابه چیست: فرمود که: مزاج و خوش طبعی.و منقول است که از یونس شیبانی که حضرت صادق علیه السلام از من پرسید که: چون است مُداعبه و مطایبه شما شیعیان با یکدیگر؟ گفتم: کم است. فرمود که: چنین مکنید که خوش طبعی و مداعبه از حُسن خلق است، و تو به مداعبه سرور و خوشحالی در دل برادر مؤمن خود داخل می‌کنی. و حضرت رسول صلی الله علیه و آله بسیار بود که با کسی خوش طبعی می‌فرمودند که او را مسرور سازند. و در حدیث دیگر فرمود که: خنده مؤمن، تبسم است. و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: چون قهقهه کنی درخنده، چون فارغ شوی بگو: اللّهمّ لا تمقتنی؛ یعنی: خداوندا، مرا دشمن مدار. و از حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام منقول است که: حضرت یحیی بن زکریا بسیار می‌گریست و خنده نمی‌کرد، و حضرت عیسی گاه می‌گریست و گاه می‌خندید و آنچه عیسی می‌کرد بهتر بود از آنچه یحیی می‌کرد.
 فضیلت مزاح 
 حضرت رسالت صلی الله علیه وآله فرموده است که: «مؤمن مزاح کننده و شیرین سخن باشد و مرد دورو، ترشرو و گره بر ابرو باشد».امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «هیچ باک نیست اگر کسی چندان مزاح کند که از حد بد خویی و دایره ترشرویی بیرون آید.
 پرهیز از مداومت بر مزاح
بباید دانستن که اصل مزاح، مذموم نیست؛ مداومت بر آن مذموم است.
 پرهیز از شوخی بیجا 
اصل همه بدیها و آشوب ها، شوخی کردن بیجاست، از این کار پرهیز کن؛ هرچند شوخی کردن درست، نه عیب است و نه گناه.بدان ای پسر که گفته‌اند: «شوخی کردن، موجب بدی و بدبختی است»؛ تا می‌توانی از شوخی بیجا پرهیز کن. و از شوخی ناپسند و فحش شرم داشته باش.
 شوخی نکردن با کمتر از خود 
مزاح می‌توان کرد، امّا سخنان ناپسند و ناسزا نباید گفت. پس با کمتر از خود شوخی مکن تا آبروی خود را با جواب او از دست ندهی؛ اگر از سر ناچاری خواستی با کسی مزاح کنی با همانندان و همتایان خود شوخی کن تا اگر جوابی دادند، آبروی تو نرود.
 شوخی نکردن با خردسالان 
 بزرگی که با خردسالان شوخی و مسخرگی کند آبروی بزرگی خود را می‌ریزد و غبار ذلّت و خواری بر می‌انگیزد.
  شوخی درست 
 آورده اند که پیرزنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: ای پیامبر! آیا چهره من به بهشتیان می‌ماند یا به دوزخیان! من بهشتی هستم یا دوزخی؟ و گفته اند که پیامبرصلی الله علیه و آله شوخی می‌کرد ولی جز راست سخنی نمی‌گفت. پیامبرصلی الله علیه و آله از روی مزاح به آن پیرزن فرمود: «در آن جهان هیچ پیرزنی در بهشت نیست»؛ آن پیرزن دلتنگ شد و گریست. آن گاه پیامبرصلی الله علیه و آله لبخندی زد و فرمود: «گریه مکن که سخن من دروغ نیست، راست گفتم که هیچ پیری در بهشت نیست؛ زیرا در روز قیامت، همه مردم، جوان از گور برخواهند خاست. پیرزن خوشحال شد».
 شوخی ابلهانه 
 یکی از دانشمندان بزرگ مصر گوید که پادشاه مصر مرا برای انجام کاری به نزد هرقل فرستاد. وقتی به بارگاه او وارد شدم، در پایتخت او دیوانه ای دیدم که پایش را با زنجیر طلایی به پایه تخت بسته بودند و او حرکت هایی شیرین و کارهایی جالب انجام می‌داد. توجه من به او جلب شد. وقتی که هرقل با گروهی دیگر سخن می‌گفت و متوجه من نبود، زبان خود را برای آن دیوانه بیرون آوردم. دیوانه با صدای بلند گفت: شگفتا! که را بسته و که را گشاده اند!
 اندازه مزاح، خنده و بذله گویی
 افراط در مزاح مذموم، و در شریعت مقدسه، نهی شده است؛ زیرا باعث سبکی و کم وقاری، و موجب سقوط مهابت و حصول خواری می‌گردد، و دل را می‌میراند و از آخرت غفلت می‌آورد. و بسا باشد که موجب عداوت و دشمنی دوستان، یا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد. و همچنان که گفته اند که: بسیار بازی است که به جدی می‌کشد؛ و از این جهت است که گفته اند: با مردم صاحب شأن شوخی مکن که کینه تو را در دل می‌گیرند. و با مردم دون و پست نیز شوخی مکن که هیبت تو از نظرشان ساقط می‌گردد و به تو جرأت پیدا می‌کنند و سخن زشت می‌گویند». و دیگر گفته است که: «شوخی، آبرو را می‌برد، و دوستان را از آدمی‌جدا می‌کند.» و بعضی گفته‌اند که: «هرچیزی تخمی‌دارد، و تخم عداوت و دشمنی، شوخی است.» و از مفاسد شوخی آن است که دهان را به هرزه خندی می‌گشاید و آدمی‌را به خنده می‌آورد؛ و خنده، دل را تاریک و آبرو و وقار را تمام می‌کند. و با این جهت خدای ــ تعالی ــ نهی از آن فرموده که: «بسیار کم بخندید و بسیار گریه کنید»  و شکی نیست که خنده بسیار علامت غفلت از آخرت و مرگ است. 
 کسی را که مرحله ای چون مرگ در پیش، و خانه ای چون آخرت در عقب، و دشمنی چون شیطان در کمین، و محاسبی چون کرام الکاتبین قرین، عمری چون برق درگذر، و منزلی چون دنیا که محل صد هزار گونه خطر است مستقر، خندیدن و شوخی کردن نیست، و با خاطر جمع نشستن نه؛ مگر از غفلت و بی خبری. 
مخفی نماند که خنده مذموم، قهقهه است که با صدا باشد؛ اما تبسم که کسی صدایی از او نشنود مذموم نیست بلکه محمود است. و تبسم نمودن پیغمبر صلی الله علیه و آله معروف و مشهور است. و همچنین شوخی و مزاح مذموم در وقتی است که کسی افراط در آن کند، یا مشتمل بر دروغ و غیبت باشد، یا باعث آزردگی و خجالت دیگری شود. اما مزاح اندک، که از حق تجاوز نشود و مشتمل بر سخن باطل یا ایذاء و اهانتی نباشد و باعث شکفتگی خاطری گردد مذموم نیست. 
آورده اند که روزی پیرزنی در بیابان مانده بود و در آن بیابان به آن حضرت رسول(ص) رسید و آن حضرت را شتران بسیار همراه بود. بعضی با بچه و بعضی بی بچه، پیرزن استعانت نموده، گفت: یا رسول ا...، مرا بر شتری ازین شتران نشان و از این بیابان برهان. آن حضرت فرمود که تو را به بچه شتر خواهند نشاند. پیرزن زاری می‌کرد و می‌گفت پس درین بیابان هلاک خواهم شد. چه هیچ شتر بچه مرا حمل نتواند کرد، و صدق و قول پیغمبر مقرر و تغییر آن نامتصور. بعد از اضطراب پیرزن، آن حضرت فرمود که جمیع شتران، خواه بزرگ و خواه کوچک، بچه اند و مراد به بچه، مولود و این وصف بر همه صادق. پس پیرزن را برشتری نشاندند و از آن بیابان برهاندند.
و در مزاح و مطایبه، هرزه خند و دم سرد مباش. چه بیهوده خندیدن، دوم دیوانگی است و صاحب آن اکثر اوقات غمناک بود، همچنانکه کثیر البکاء پیوسته شادان.
پس وقت مزاح کردن و خندیدن بدان. چه بسیار خنده کوتاه عمر باشد، و بر آن خنده باید گریست.
و باید که استعمال مزاح و اشتغال بر مطایبه بر طریق اعتدال و طور توسط حال باشد، و حضرت علی مرتضی را نیز مطایبه بودی.اما وقوف بر اعتدال، در غایت اشکال و نهایت دشواری است. و اکثر مردم در ابتدای حال قصد اعتدال کنند، لیکن عند الشروع متجاوز و متعدی گردند تا مفضی به وحشت و ملال گردد و غضب مخفی را ظاهر کنند و عداوت و حسد بر دل ها راسخ گرداند. پس در مزاح و مطایبه فحش نباید گفت و سفاهت نباید شنفت. مزاح به مرتبه نزاع مرسان؛ چه منازعت نه کار خردمندان است. و اگر بی اختیار واقع گردد هرچه توانی کرد و توانی گفت مکن و مگوی: جای آشتی رها کن و متحمل باش.با سفها و سفلگان و بد اصلان مزاح مکن تا حرمت خویش در سر و کار بی حرمتی ایشان نکنی. افلاطون، ابلهی را دید دست در گریبان عالمی‌زده. گفت اگر این عالم، دانا بدی کار او با این نادان به این مرتبه نرسیدی.
آرمان
برچسب ها: مزاح ، خوش طبع ، آداب ، خنده
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: