اگر تاکید را بر
قبل از ازدواج بگذاریم، اتفاقهای آن تاثیر بیشتری در موفقیت زندگی خواهد
داشت. اگر ما به تمام متغیرها و عواملی که ازدواج را درست، موفق، مناسب و
عقلانی میکند توجه کنیم، بهطور یقین ازدواج موفق و بهتری را خواهیم داشت.
در این بین ما باید به دو بخش توجه کنیم نخست، پیشگیری و دوم، درمان.
پیشگیری در این حوزه به قبل از ازدواج برمیگردد.
در این راستا ما باید قبل
از ازدواج جوانان، کمکهای لازم و راهنماییهای مهم را به آنها بکنیم و
مشورتهای حرفهای و تخصصی را ارائه دهیم و شرایط را بهگونهای برای آنها
فراهم کنیم که ازدواجشان به درستی انجام شود. این قبیل کارها میتواند
زندگی را پایدار کرده و جوانان را به سامان برساند.اما در این بین توجه به
بحث پیشگیری از اهمیت بیشتری برخوردار است. بهعنوان مثال، وقتی ملاکهای
ازدواج زوجین با هم تفاوت داشته باشد و آنها از مشترکات زیادی برخوردار
نباشند و از لحاظ خانوادگی و فرهنگی و... نیز با هم اختلاف داشته باشند،
بهطور حتم این ازدواج به موفقیت نمیرسد. به همین دلیل، باید به مراحل قبل
از ازدواج و پیشگیری توجه بیشتری شود. اینکه ما اقدام به آموزش زوجین بعد
از ازدواج بهویژه درباره مهارتهای زندگی میکنیم دارای تاثیراتی است اما،
تاثیر اصلی را آموزشهای قبل از ازدواج میگذارد. از آنجا که ازدواج جزء
چهار اتفاق مهم زندگی همه افراد است، باید به آن توجه بیشتری شود. به همین
دلیل، نباید بعد از ازدواج، اقدام به آموزش جوانان و اثرگذاری بر زندگی
آنها بکنیم. اگر وزارت ورزش و جوانان، وزارت تعاون و رفاه و اجتماعی و سایر
سازمانهای ذیربط میخواهند در این رابطه اثرگذار باشند، بهتر است که
فعالیتهای خود را به قبل از ازدواج معطوف کنند و با ورود منطقی، عقلایی و
با برنامه، در ازدواج جوانان کشور اثرگذار باشند. مهارت زندگی به این معنا
نیست که ما در یک دوره زمانی به جوانان و ازدواج آنها اهمیت دهیم و در
دورههای دیگر آنها را فراموش کنیم. مهارت زندگی عمل مهمی است که در طول
زندگی همه افراد باید اتفاق بیفتد. در این رابطه باید از ابتدای ورود کودک
به جهان و در نهاد خانواده به او بیاموزیم که فرآیند اجتماعی شدن بخشی از
آن به مهارت زندگی کردن برمیگردد. مهارت زندگی زیرمجموعهای از فرآیند
اجتماعی شدن است. به همین دلیل، این فرایند اجتماعی شدن باید در سالهای
ابتدایی در خانواده اتفاق بیفتد البته به شرطی که خانواده خود از شرایط
اجتماعی شدن برخوردار باشد. در مرحله بعد نیز باید در مدارس و دانشگاهها
این فرایند جزء برنامههای درسی باشد تا به وسیله این اقدامات و ایجاد
مراکز مشاوره و... به زندگی جوانان سر و سامان داده و به آنها راه و رسم
زندگی را بیاموزیم. در این بین باید به افراد متخصص و مشاوران حرفهای مجال
آن را بدهیم که راهنماییهای لازم را به زوجین انجام دهند تا این جوانان
انتخابهای احساسی انجام ندهند و انتخاب منطقی و هوشمندانهای داشته باشند
که بتواند ما را امیدوار کند که ازدواجهای انجام شده ازدواجهای درستی
بوده و میتواند بادوام باشد. البته من نمیخواهم ورود وزارت ورزش و جوانان
را به این مساله نفی کنم اما، به نظرم درصورتی که این ورود، قبل از ازدواج
صورت بگیرد تبعات بهتری داشته و ازدواجها نیز دوام بیشتری خواهند داشت.
البته موضوع ازدواج و مهارتهای زندگی موضوعی فرابخشی است و باید در این
راستا سازمانهای ذیربط به یکدیگر کمک کنند تا ازدواج جوانان بهدرستی
اتفاق بیفتد و زندگیها پایدار باشد. وقتی جوانان ازدواج کردند بهطور قطع
دارای نیازهایی هستند، به همین دلیل باید امکاناتی در اختیار آنها قرار
بگیرد که آنها بتوانند به زندگی متعارف و مطلوبی دست پیدا کنند. یکی از این
امکانات فراهم کردن نیازهای اولیه زوجین مانند خانه، شغل وسایل خانه و
سایر امکانات، برای زندگی مشترک است. در اینجا نیز، نیاز است که همه
نهادهای مسئول این حداقلهای زندگی جوانان را تا حد ممکن تامین کنند تا
آنها نیز انگیزه لازم برای ادامه زندگی سالم را داشته باشند. در کل با توجه
به آنکه زندگی جوانان بعد از ماهعسل بهطور رسمی آغاز میشود، باید
شرایطی ایجاد شود تا زندگی مشترک آنها به زندگی سخت و نامطلوب تبدیل نشود و
بتوان به افزایش خانوادهها و داشتن خانوادهای مطلوب برای تربیت نسلی
سالم امیدوار بود.
محمد زاهدیاصل
مددکار اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه علامهطباطبایی