کد خبر: ۴۴۹۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۰۱ دی ۱۳۹۳ - 2014December 22
شفا آنلاين-«شیار 143» جبهه‌ای دیگر را روایت می‌کند، جبهه‌ زنان صبور و شکیبایی که روزها را به امید بازگشت فرزند بی‌توقع سپری کردند. حقایق و واقعیت جنگ این بار با روایت «نرگس آبیار» به‌گونه‌ای تصویر شده که تاریخ آن‌ سال‌ها را به گونه‌ای دیگر نمایان می‌کند.صبر و شکیبایی مادران در دوران دفاع‌مقدس از لایه‌های مغفول و مهجور مانده جنگ است که در این فیلم به‌خوبی می‌توان آن را مشاهده کرد.

به گزارش شفا آنلاين،در یک صبح پاییزی مهمان مادری شدیم اهل شهرستان بیجار کردستان که در خانه محقرش چیزی جزء صفا و صمیمیت نبود. زینت خانه‌اش عکس و نام شهیدی بود که روی طاقچه اتاقش می درخشید. خانم اختر نیازپور مادر شهیدی است که 15 سال رادیوی کوچکش همنشین تنهاییش بود تا شاید "رادیو بغداد" خبری از اسارت محمد جعفر برایش بگوید.


اختر نیازپور زنی است رنج‌کشیده، قدی خمیده دارد و عصا بر دست با لهجه‌ی شیرین کردی، فارسی صحبت می‌کند. وقتی صحبت از محمدجعفر رضایی، فرزند شهیدش به میان می‌آید صدایش می‌لرزد و برق چشمانش را می‌توان به وضوح دید. او در پاسخ به این سوال که چند سال در انتظار خبری از فرزندش بود، گفت: سواد ندارم به همین دلیل خیلی نمی‌توانم دقیق بگویم. در سال 61 به همراه دوازده نفر از دوستانش که شش نفر آنها شهید و شش نفر دیگر به اسارت دشمن درآمدند و یک نفر دیگر از همرزمانش که به درجه جانبازی نائل آمد، به جبهه اعزام شدند. من 15 سال چشم‌انتظارش بودم. تابستان سال 76 پایانی بود بر چشم انتظاری 15 ساله ام. از پاره دلم محمد جعفر فقط چند تکه استخوان و پوتین‌هایش که لابه لای یک تکه پارچه سفید بود برایم آوردند.

خانم اختر نیازپور،مادر شهید محمدجعفر رضاییخانم اختر نیازپور،مادر شهید محمدجعفر رضایی
حال تلویزیون جای رادیو را برای او گرفته و همدم تنهایی های او شده است.
خانم اختر نیازپور،مادر شهید محمدجعفر رضاییمی‌گوید که سواد خواندن و نوشتن فارسی ندارد اما می‌تواند اعداد را بخواند،بخاطر همین در دفترچه تلفنش،کنار شماره هر کس عکسی از او چسبانده ست.خانم اختر نیازپور،مادر شهید محمدجعفر رضاییخاله اختر می‌گوید که این عکس را محمدجعفر در 12بهمن سال 57 وقتی برای استقبال از امام(ره) به تهران رفته بود،گرفت.خانم اختر نیازپور،مادر شهید محمدجعفر رضایییکی از یادگارهای محمد جعفر که برایش مانده،گلیمی است که دو عبارت "درود بر خمینی" روی آن بافته شده.میگوید این گلیم را تا "درود بر خمینی"اول محمدجعفر بافت و نیمه کاره رهایش کرد و اعزام شد به جبهه و مابقی را خود بافته است.


یکی از یادگارهای محمد جعفر که برایش مانده،گلیمی است که دو عبارت  آخرین نامه ای که محمدجعفر از جبهه برای او فرستاد.


آخرین نامه ای که محمدجعفر از جبهه برای او فرستاد.




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: