شفاآنلاین :از لابهلای واژههایش شور زندگی موج میزند. عشق به زندگی را از دستان پدر و از میان نصیحتهای مادری مهربان آموخته است. میگوید: «همیشه میخندم و کورترین گرههای زندگی را با تبسم میگشایم.» در کلامش عشق به زندگی جریان دارد و رنگ زیبایی از ثانیههای مهربانی را به تصویر درآورده است.
عاشقانه دل به دنیای بازیگری بست تا تصویری ماندگار در ذهنها به جا گذارد.
رزیتا غفاری متولد 1351 در تهران از کودکی پا به دنیای تئاتر گذاشت. او که
تاکنون در ژانرهای زیادی با موضوعات روز خانواده نقشآفرینی کرده است،
امسال به عنوان سفیر اهدای عضو و اهدای زندگی انتخاب شد.
عشق به خانواده و تعیین محدوده و مرز بین کار و زندگی، یکی از مهمترین
اولویتهای اوست. میگوید: «سال 1380 ازدواج کردم که ثمره آن دخترم تارا
است. همیشه سعی کردهام زندگی هنریام را در کار تعریف کنم و برای زندگی
مشترک و خانوادهام بیشتر وقت بگذارم. تربیت تنها دخترم برای من و پدرش
بسیار مهم است سعی میکنیم زندگی را کاملاً با دیدگاهی نو برایش تعریف کنیم
به گونهای که حتی از کنار کوچکترین مسائل و نکتهها به سادگی نمیگذریم.
همه اصول زندگی را نکته به نکته برایش توضیح میدهم و با هر مشکلی که
روبهرو میشود، سعی میکنیم کنارش باشیم و او را کمک میکنیم تا زودتر آن
را حل کند. یکی از مسائلی که در زندگی خانوادگی به آن اهمیت میدهیم، حرف
زدن زیاد با دخترمان است. من و همسرم همیشه در فرصتهای مناسب در مورد
مسائل زندگی با تارا حرف میزنیم و امیدواریم او دیدگاه زیبایی نسبت به
زندگی پیدا کند.»
زشت و زیبا و تلخ و شیرینهای زندگی از دید او تفکیکناپذیرند. غفاری
میگوید: «به عنوان یک هنرمند زندگی را با تمام جزئیاتش میبینم. زندگی را
جزء به جزء، تصویر به تصویر، پلان به پلان و... میبینم. شاید همین نگاه
هم باعث میشود که همیشه هنرمندان در زندگی اذیت میشوند اما روی دیگر
زندگی را که همان ظرافتها و زیباییهاست، بیشتر دوست دارم. سعی میکنم
سختیها را بپذیرم.
فرد امیدواری هستم. روحیه شادی دارم و کمتر پیش آمده که افسرده و ناراحت
شوم با تمام مشکلاتم راحت کنار میآیم و همیشه احساس میکنم خداوند در
کنارم قرار دارد و او را در تمام لحظات احساس میکنم، در جامعه هم با همین
روحیه و انگیزه حاضر میشوم.»
نقشآفرینیهایش را شاید بر همین اساس دنبال میکند. برای او زشت و زیبا
مهم نیست اما معتقد است انتخاب نقشهای زیبا بر روحیه و زندگی تأثیر
میگذارد.
ایفای نقش در حوزه اهدای عضو هم یکی از همین نقشها بود، به گونهای که با گذشت 10 سال از آن، هنوز هم آن لحظهها را به یاد دارد.
«حدود 10 سال پیش بود که با مقوله اهدای عضو آشنا شدم؛ زمانی که به من
پیشنهاد دادند که کارت اهدای عضو بگیرم، استقبال کردم اما متأسفانه
نتوانستم در این حوزه فعالیت بیشتری داشته باشم. زمانی که در جشن نفس به
عنوان سفیر زندگی انتخاب شدم، احساس کردم این بخشش ماندگار برای همیشه در
تاریخ زندگی بشریت ثبت میشود. هیچ وقت تا به امروز در زندگی و کارم چنین
احساس خوبی را تجربه نکرده بودم. شاید فقط یکبار در طول این سالها جایزه
دریافت کرده باشم و آن جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره مولوی بود.
همیشه دوست داشتم تقدیر از من معطوف به آن چیزی شود که دوست دارم. زمانی که
به عنوان سفیر زندگی در اهدای عضو انتخاب شدم بالاترین ارزش معنوی نصیبم
شد که برایم شادی و خوشحالی زیادی به ارمغان آورد. واقعاً شعار نمیدهم حس
خیلی خوبی را داشتم و زمانی که تندیس سفیر زندگی را گرفتم، از انتخاب و
گرفتن تندیس در هر جشنوارهای برایم باارزشتر بود.»
توجه به ارزش زندگی و مفاهیم آن یکی از دغدغههای اصلی او از سالها پیش
بوده و معتقد است همیشه این تغییر نگاه را در زندگی داشته است و چون زندگی
را زیبا دیده، قدر لحظههای زندگی را دانسته و برای ارزشهای زندگی احترام
قائل بوده است.
میگوید: «به نظر من بازی در این موضوعات تأثیرات بسزایی روی بازیگر و
مخاطب دارد و چون تمایل دارم دغدغههای زندگی اجتماعی را به تصویر بکشم،
فیلمنامههایی با موضوع احساسات مردم را بیشتر انتخاب میکنم. بازتاب این
نقش را از زبان مردم شنیدهام و واکنشهایشان برایم جالب بود و در ارتباطی
که با آنان داشتم، میشنیدم که میگفتند بازی در این نقش بسیار اثرگذار
بوده است.»
او که جایگاه بسیار والایی برای تکتک لحظهها قائل است و عشق گستردهای
به زندگی و مفاهیم آن دارد، اهدای عضو را یکی از ماندگارترین روشها برای
احترام به زندگی میداند.
«زندگی را خیلی خیلی دوست دارم واضح است اگر فردی به این کار رضایت ندهد،
باید دیدگاه بستهای داشته باشد چون وقتی یک نفر تسلیم مرگ میشود و قرار
است بزودی از دنیا برود، غیر از نابودی و فساد برای جسم اتفاق خوشایند
دیگری صورت نمیگیرد پس چرا نباید بخشنده باشیم؟ این مقوله مانند یک تکه
طلا است که اگر به عزیز دیگری هدیه داده شود، ماندگارتر میماند وقتی قرار
است زندگی جریان و وجود داشته باشد، چقدر زیباست که بهترینها را به
دیگرانی ببخشیم که هنوز حق زندگی دارند و فرصت زندگیشان به پایان نرسیده
است.»
او که با شور از زندگی صحبت میکند و خود را عاشق زندگی و مردم میداند،
دیدگاه مثبتی به زندگی دارد و در اوج هر سختی لبخند زدن را از یاد نمیبرد.
به همین علت است که زندگی در کنار دختر و همسرش را به یک رنگینکمان هفت
رنگ تشبیه میکند.
آشنایی او با بخشش، ایثار و فداکاری و احترام به زندگی به سالهای
کودکیاش برمیگردد. به همین علت است که والدین را نخستین آموزگاران
بلندپایه این مفاهیم میداند.
«از کودکی با واژه بخشش و ایثار آشنا شدم. پدرم همیشه تلاش میکرد تا به
من و خواهرم مفهوم انسانیت را بیاموزد. این مفهوم قبل از هر چیز در زندگی
ما از اولویت بالاتری برخوردار بود. من و خواهرم یاد گرفته بودیم
پولهایمان را به دیگران ببخشیم. زمانی که این بخشش را از پدرم یاد گرفتیم،
آن را تکرار کردیم. پدرم زمانی که در قید حیات بودند، همیشه در خدمت مردم
بود و به ما هم این نکته را یاد داد و ما هم یاد گرفتیم که با احساسات در
پرتو قلبمان زندگی کنیم.»
او عشق به زندگی را بالاترین و والاترین درسی میداند که برایش از پدر به یادگار مانده است.
او مهمترین آرزوی قلبیاش را به این روزها گره زده است و میخواهد در
زمانی که زندگی میکند، روی انسانهای همعصرش تأثیر مثبتی بگذارد و
حالشان را خوب کند و به گونهای به آنها عشق بورزد و آن را معنا کند که از
او عشقورزی را به یادگار داشته باشند.او ارتباط با مردم را یک نعمت الهی
میداند: «هر زمانی که از خانه بیرون میروم، از مردم انرژی و روحیه
میگیرم و این عشق فقط به این دلیل نیست که مردم مرا میشناسند مهم این است
که چطور مرا میشناسند و از من چه تصویری در ذهنشان ثبت شده است. برایم
مهم است که در ذهن مردم چگونه نقش بستهام. احساس دوست داشتن و آن لحظاتی
که در زندگی مردم اثرگذار بودهام، جزئی از زندگی کاریام است. وقتی از
زبان مردم میشنوم یا این عکسالعملها را میبینم که از من خاطرات خوبی
دارند، خوشحال میشوم. در یک فیلم نقشآفرینی میکردم که همسرم متهم به قتل
بود و من باید به عنوان یک زن برای رضایت از اولیای دم و برای زنده ماندن
همسرم تلاش میکردم، به حدی این نقش تأثیرگذار بود و اثر خود را روی مخاطب
گذاشته بود که مدتی بعد از سوی خانوادههای زندانی تماسهای زیادی داشتم
که واسطه شوم برای جلب رضایت خانوادهها، این همان تأثیری است که مثل یک
اثر ماندگار میماند.» آرزویش این است که همیشه عشق، صلح و آرامش را بین
مردم شاهد باشد، موضوعی که امروزه خیلی کمتر احساس میشود.
ایران