به گزارش
شفا آنلاین،بآدمهایی که اجازه نمیدهند خودروهای بغل دستی شان به همین راحتیها
جلویشان بپیچند و گویا این یک توهین بزرگ برایشان محسوب میشود، یک شکست.
پس اگر چشمشان بیفتد به راهنمای ماشین کناری و از هدفش برای پیچیدن آگاه
شوند، این جسارت را تاب نخواهند آورد و پا را تا ته روی پدال گاز
میفشارند که مبادا از مسابقه جا بمانند. مسابقهای که هر روز درخیابانها و
بزرگراههای شهر در جریان است بیآنکه آخر سر معلوم شود برنده که بوده و
بازنده که. اما دست آخر بیشتر شرکت کنندگان بازنده میشوند و وقتی از پس
آنهمه عجله و شتاب و پشت سر گذاشتن این و آن به مقصد میرسند باز هم
میبینند این ثانیهها هستند که از آنها پیشی گرفتهاند و گوی سبقت را
ربودهاند. چرا که ثانیهها به عنوان رقیب اصلی این مسابقه همیشه نادیده
گرفته میشوند و در این بین بیاهمیتترین قسمت ماجرا هستند.
در واقع هدر دادن ثانیهها برایمان به کلمهای ساده و روزمره تبدیل شده که
به راحتی و بیدغدغه از کنار آن عبور میکنیم بیآن که به عواقب کار
بیندیشیم. دیر رسیدنها دیگر امری عادی شدهاند، از یک قرار ساده و
خودمانی با دوستانمان در یک کافی شاپ و به صرف قهوه گرفته تا قرارهای مهم و
بزرگی که سرنوشت ساز هستند. اگر خودمان را به آب و آتش بزنیم و سر وقت
برسیم هم از این کرده خود پشیمان میشویم چون حتماً دیگران خودشان را
بهاندازه ما به آب و آتش نزدهاند و باز هم دیر میشود درست مانند وقتی که
در مطب پزشک نشسته اید. خودتان را سر ساعت رساندهاید تا بدقول نشوید و
بعد هم با یک زمانبندی دقیق برنامهریزی کرده اید تا بعد از معاینه به باقی
کارهایتان برسید. خانم منشی به حضور شما در رأس ساعت چهار ونیم تأکید
کرده اما عقربههای ساعت به 6 رسیدهاند و شما هنوز روی صندلی انتظار نشسته
اید و با بیرمقی چشم به در مطب دوختهاید...
انگار همیشه یک چیزی سرجای خودش نیست و هر چقدر دقیق برنامه ریزی میکنید و
تصمیم میگیرید که کارها را طبق برنامه جلو برانید باز هم یک پای کار
میلنگد. آن پای لنگان هم لحظههایی است که هر روز، بارها و بارها کشته
میشود. در ترافیک دود گرفته و زجرآور صبحگاهی و دم غروب، در بدقولیهای
این و آن که وقت دیگران را هم از بین میبرد و در بیتفاوتی و سست شدن
احساس خودمان نسبت به وقت و زمان. آخر سر هم همه چیز ختم میشود به جمله
همیشگی و تکراری باز هم دیر شد... اما این دیر شدنها برای چیست؟ چه میشود
که افراد یک جامعه تا این اندازه نسبت به وقت خودشان و دیگران بیحس و
بیتفاوت میشوند؟ این دیر شدنها و وقتکشیها چه فرجامی دارد؟
وقتی زمان بیارزش میشود
در دنیای امروزی هر که به وقت و زمان اهمیت بیشتری بدهد و ارزش لحظهها را
درک کند موفقتر است و یکی از ملاکها برای در نظر گرفتن پیشرفت، وقت
شناسی و مدیریت زمان است تا جایی که بسیاری از دانشمندان بزرگ معتقدند
جامعهای که بین ساعت یک و یک و یک دقیقه تفاوتی قائل نیست، حق بحث در مورد
پیشرفت را ندارد. این مسأله نشاندهنده اهمیت مدیریت زمان و تفاوت قائل شدن
بین دقیقهها و ثانیه هاست ولی میبینیم خیلیها هستند که وقت را به راحتی
میکشند و آن را از
دست میدهند.
دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس، برای این مسأله
دلایل و علتهای متفاوتی را در نظر میگیرد که یکی از آنها عدم آگاهی نسبت
به اهمیت وقت و زمان است: «نداشتن انگیزه و هدف از دیگر دلایل مهم این
مسأله است. بودن در بین کسانی که به زمان اهمیت چندانی نمیدهند هم باعث
میشود افراد نسبت به زمان بیتفاوت شوند و آن را به راحتی از دست بدهند.
افرادی هم هستند که با وجود برنامه ریزیهای سختگیرانه در کارشان شکست
خوردهاند که نتیجه این شکستها از دست دادن اعتماد به نفس و بیتفاوتی
نسبت به مقوله زمان در سالهای بعد است. بعضیها هم فکر میکنند پیشرفت
تکنولوژی و فناوری آنقدر سریع است که هرچه بدوند به آن نمیرسند و این
احساس سرخوردگی و یأس در همه زمینهها منجر به افتادن زندگی در مسیر
بیبرنامگی و اتلاف وقت میشود.»
به اعتقاد این روانشناس، نمیشود از شرایط زندگی در جامعهای که وقت
بیاهمیت است چشمپوشی کرد چرا که این مسأله تأثیر زیادی در از بین رفتن
ارزش وقت در بین افراد و کمرنگتر شدن اهمیت آن در جامعه دارد. سیکل معیوبی
که مدام تکرار میشود:« عدم برنامه ریزی مناسب ارگانهای مختلف از مترو و
اتوبوسرانی گرفته تا وقت قرار ملاقاتی که با پزشک معالج داریم و
سر وقت انجام نمیشود. همه و همه دست به دست هم میدهند تا زمان نزد ما
ارزشی نداشته باشد. هر جا که پا میگذاریم وقت به قدری راحت هدر میرود که
اگر نگران وقت خود باشیم از سوی دیگران وسواسی و حساس شناخته میشویم و
همین امر باعث میشود به تدریج راه بیتفاوتی نسبت به زمان را در پیش
بگیریم تا از نظر دیگران وسواسی و غیر عادی نباشیم و از طرفی با بیتفاوتی
کمتر عصبی میشویم.
به گفته دکتر ابراهیمی مقدم برای آن که افراد بتوانند توجه خود را به وقت و
زمان بیشتر کنند و برای آن اهمیت قائل باشند باید ارتباط خود را با کسانی
که دارای برنامه ریزی و زمانبندی در کارهایشان هستند بیشتر کنند:«افراد
باید وقتی کارهایشان را طبق زمان مشخص انجام میدهند برای خود جایزه در نظر
بگیرند و خود را تشویق کنند تا این رفتار در آنها تقویت شود. همچنین تفکر و
تأمل در پیشرفتهایی که بر اثر مدیریت زمان رخ میدهد میتواند ما را به
این سمت
سوق دهد.»
وقتکشیهایی که به جنایت ختم میشوند
هدر دادن لحظهها خیلی وقتها عواقب شومی را به دنبال دارد و حتی
میتواند به جنایات خونبار ختم شود. راهروهای دادگاهها و دادسراها از
جاهایی است که وقت زیادی از مراجعان هدر میرود و گاهی تا سالها منتظر
میمانند که به نتیجه برسند. این مسأله گاهی باعث رقم خوردن جرایم غیرقابل
جبران میشود. افرادی که سالها پروندهشان را بینتیجه از این اتاق به آن
اتاق میبرند گاهی خودشان دست به کار میشوند تا حق خود را بستانند و...
دکتر محمود روح الامینی جرم شناس در این باره میگوید: «اگر مردم
مطمئن نباشند که کار دادرسی بموقع انجام میشود، در مواقعی خودشان برای
احقاق حق اقدام میکنند و بسیاری از ضرب و جرحها و انتقامجوییهای منجر به
قتل به دلیل طولانی شدن زمان دادرسی و بیاعتمادی بزهدیدگان به این
فرایند است. در دادگاهها و دادسراها چیزی به نام وقت کشی وجود ندارد زیرا
وقتی برای هدر دادن نیست و قضات باید در ماه به تعداد مشخصی پرونده که
میزان بالایی است رسیدگی کنند و در غیر این صورت جریمه میشوند.
اما آنچه باعث طولانی شدن دادرسیها و هدر رفتن زمان مراجعان میشود تراکم
پروندهها و تعداد کم بازپرسها و قضات در دادگاهها و دادسراهاست و این
مسأله نیازمند بحثهای دقیق کارشناسی است زیرا در بسیاری مواقع به جای آن
که بر تعداد بازپرسها و قضات در همان دادگاهها افزوده شود یک شعبه جدید
ایجاد میشود که این مسأله خودش باعث تراکم پروندهها میشود و دردی را از
سیستم رسیدگی به پروندهها دوا نمیکند زیرا در آن صورت اگر اختلاف کوچکی
بین افراد بود که با پادرمیانی و میانجیگری دوستان و آشنایان رفع و رجوع
میشد حالاراه شکایت باز است و با دردست بودن شعبه جدید دادگستری میتوان
دست به شکایت زد.»
به اعتقاد دکتر روح الامینی، جدا از این مسأله و نیاز به افزایش قضات و
بازپرسهای مراکز دادرسی، مسائل فرهنگی در این زمینه بسیار مؤثر است، به
این معنا که بسیاری از پروندههایی که در جریان است غیرواقعی است و مثلاً
فردی خودزنی کرده و آن را بر گردن دیگری انداخته و حالابا تشکیل پرونده در
دادگاه به اتلاف وقت دیگران و عقب افتادن دیگر پروندهها منجر شده است که
اگر سطح فرهنگی جامعه افزایش یابد از تعداد این گونه پروندههای کاذب کاسته
میشود و این کار نیازمند یک برنامه ریزی فرهنگی و کار جدی است:«این
موضوع تا حد زیادی به مسائل اجتماعی باز میگردد و اینکه بسیاری از جرایم
به ناچار در خانوادههایی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند رخ میدهد. اگر
مشکلات این خانوادههای جرمخیز از طریق نهادهای اجتماعی حل شود قطعاً از
تعداد پروندههایی که در دادسراها و دادگاهها در جریان است نیز کاسته
میشود.
پس اگر برای بحث فرهنگی و اجتماعی این مسأله راه حلهای مناسب ارائه و
عملی شود و برای پروندههای واقعی نیز بازپرس و قضات افزوده شوند میتوان
به سرعت گرفتن دادرسی و هدر نرفتن وقت مراجعان امیدوار بود.»
وقت، زمان، لحظهها، ثانیه ها... گنجی که غفلت از آن سودی ندارد جز پشیمانی.
ایران