کد خبر: ۳۶۲۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۸ - ۱۲ مهر ۱۳۹۳ - 2014October 04
شفاآنلاین-یک تحلیلگرکانادایی که نام ایران را در فهرست شرارت نوشت و مقابل جرج بوش گذاشت تا فشارها را علیه ایران آغاز کند، اکنون مسئولان ایران را می ستاید که در ' آستانه یک پیروزی دیپلماتیک شگفت انگیز' برابر آمریکا هستند.
به گزارش شفا آنلاین،' دیوید فرام' David Frum' نویسنده متن همان سخنرانی معروف جرج بوش رییس جمهور سابق آمریکا است که سه محور ادعایی شرارت را معرفی کرد و ایران هم یکی از آن سه بود.

آن سخنرانی بهانه ای برای مقام های آمریکا بود تا فشارها را علیه ایران آغاز کنند. اکنون با گذشت چند سال ، فرام اعتراف می کند که چرخ روزگار همچنان می چرخد.

پرونده هسته ای ایران در یک سال اخیر روند متفاوتی در مقایسه با سالهای گذشته طی کرده است. دستگاه دیپلماسی ایران توانسته در این مدت با بهره گیری از ظرفیتهای داخلی و بین المللی در مسیر حل این بحران ساختگی غرب گامهای بلندی بردارد .

به رغم اختلافات دو طرف،در همین یک سال دستاوردهای زیادی نصیب ایران شده است، این دستاوردها را می توان در خشم نتانیاهو و از دست دادن تمرکز وی در مجمع عمومی سازمان ملل به خوبی مشاهده کرد.

مقاله دیوید فرام (David Frum) را در این باره می خوانیم:



باید حاکمان ایران را ستود. آنها در آستانۀ کسب یک پیروزی دیپلماتیکِ شگفت انگیز در برابر ایالات متحده هستند. حتی جالب تر این است که آنها فقط با بلوف این کار را کردند. حریفان آنها از مزیت های مادی و مهمی همچون پول، فنّـاوری، قدرت نظامی، و علاوه بر اینها برخوردار بودند، اما حاکمان ایران دارای هدفی مشخص و اراده ای برای پیروزی بودند. بدون این دو ویژگی، مزیت های مادیِ حریفان کم کم ضعیف شده است.

یک سال پیش، حاکمان ایران با فاجعه ای روبرو بودند. پول رایج کشورشان سه چهارمِ ارزش خود را از دست داده بود؛ علتِ آن عمدتاً تحریم های شدید اقتصادی بود که پیش نویس آن را سناتور «مارک کِـرک» و سناتور «رابرت مِنـندِز» در سال 2011 تهیه کرده بودند و اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در اوایل 2012 با اکراهِ بسیار آن را امضا نموده بود. تورم روندی لگام گسیخته داشت و بیکاری رو به فزونی بود. به نظر می رسید که سودمندترین متحد منطقه ایِ آنها، یعنی بشار اسد در سوریه، محکوم به فنا بود چراکه از داخل مورد حملۀ قیامی خشونت بار قرار گرفته بود و از خارج در معرض تهدید اوباما مبنی بر دخالت جهت برچیدن سلاح های شیمیایی سوریه بود.

امروز ایالات متحده و بریتانیا با بشار اسد در حال هماهنگ کردن مأموریت های بمباران هستند، البته نه بر ضد او. بخش مهمی از تحریم های ایران لغو شده است، واحد پول این کشور تقویت شده است، تورم فروکش کرده است، و تجارت و سرمایه گذاری خارجی در حال احیا شدن است. ایالات متحده مرتباً مطالبات خود در مورد محدودیت برنامۀ هسته ای ایران را کاهش داده است.

دولت اوباما از خواستۀ دیرینۀ خود مبنی بر اینکه ایران باید سانتریفیوژ های هسته ای خود را تعلیق کند عقب نشینی کرده است و در عوض صرفاً از تهران خواسته ارتباط آنها با یکدیگر را قطع نماید. ظرفیت غنی سازی ایران تغییری نخواهد کرد و ایران می تواند پیشرفتِ خود به سوی سلاح هسته ای را تقریباً در هر زمانی از سر بگیرد، در حالی که تنها چیزی که از دست می دهد مدت زمان لازم برای اتصال مجدد مجموعۀ لوله هاست.

پیشنهاد اخیری که ارائـه شده آخِـرین مورد از عقب نشینی های آمریکاست. مذاکره کنندگان ایرانی هر بار امتیازات ارائه شده از سوی آمریکا را بی ارزش شمرده و بر کسب امتیازات بیشتر اصرار ورزیده اند. تا جایی که افراد در خارج از مذاکرات می بینند، آنها [ایرانی ها] این امتیازات را به دست آورده اند. طبق روند کنونی، هرگونه توافق نهایی ایران را در آستانۀ توانمندیِ ساخت سلاح های هسته ای متوقف خواهد کرد – البته این بار با این تفاوت که آمریکا حق هرگونه اقدام غیرنظامی برای ممانعت از حرکت نهاییِ ایران در تکمیل بمب را از خود سلب نموده است.

چه دستاورد فوق العاده ای در مذاکرات! باید آن را به عنوان یک مطلب درسی در دانشگاه ها تدریس کنند. حاکمان ایران به راستی چطور توانستند این کار را بکنند؟

ایران در حالی وارد مذاکرات شد که چیزی برای خرید و فروش داشت. جنس فروختنی برنامۀ هسته ای بود؛ آنچه قرار بود خریداری شود روابط عادی تر با ایالات متحده و جهان غرب بود.

مذاکرات به این علت آغاز شد که ایالات متحده ابزارهای اِعمال زور قدرتمندی بر ضد ایران در اختیار داشت: از تحریم ها گرفته تا خرابکاری و نیروی نظامی. اما حاکمان ایران همتایان خود را ارزیابی کردند. آنها دریافتند که همتایانشان تقریباً به اندازۀ خود ایرانی ها مخالف به کارگیری آن ابزارهای اِعمال زور هستند. حربه ای که دشمنت می ترسد از آن استفاده کند اصلاً حربه نیست.

ایالات متحده پاداش ها یا مشوّق هایی نیز داشت که ارائه کند و مهم ترینِ آنها کاهش تحریم ها و عادی سازی روابط ایران و آمریکا بود. با این حال، حتی پیش از پیشروی های داعش در شمال عراق، دولت اوباما به این نتیجه رسیده بود که خودش بیش از ایران به این پاداش ها نیاز دارد. درست همانگونه که تهدیدی که نتوانی از آن استفاده کنی اصلاً تهدید نیست، پاداشی نیز که خودت مشتاق استفاده از آن هستی دیگر چندان پاداش به شمار نمی آید.

نتیجۀ بدیهی: ایالات متحده — که مذاکرات را از موضع قدرت آغاز نمود — در تمام مدت مذاکرات همچون طرفِ ضعیف تر عمل کرده است. آمریکا آشکارا مشتاق توافق بود و ایران نیز از این اشتیاق استفاده کرد. یک نقطۀ عطف شایان توجه در مسیر سقوط آمریکا تصمیم اتخاذ شده در ماه ژوئیه مبنی بر تمدید شش ماهۀ مذاکرات هسته ای بود، آن هم درست 20 روز پس از آنکه آقای جان کِری طی مقاله ای در روزنامۀ واشنگتن پست هشدار داده بود هیچ تمدیدی در کار نیست مگر اینکه ایران «تمایل صادقانه ای به رفع نگرانی های مشروعِ جامعۀ جهانی نشان دهد». در عوض، ایران همچنان سرسختی نشان داد و هر طور که بود موفق به تمدید مذاکرات شد. از آن زمان به بعد، مذاکره کنندگان ایرانی کاملاً متقاعد شده بودند که در برابر دشمنان سست ارادۀ خود دستِ بالا را دارند.

حاکمان ایران هوشمندانه تمام اصول مذاکره را وارونه کردند: به جای اینکه برنامۀ هسته ای خود را تقدیم کنند تا آشتی برقرار شود، آشتی را پیشنهاد دادند تا در عوض ایالات متحده سطح بالاتری از ظرفیت هسته ایِ ایران را بپذیرد. آنها آمریکایی ها را متقاعد ساختند که آنچه ایران شدیداً بدان نیاز دارد — یعنی ایجاد روابط حسنه با آمریکا — حتی بیشتر به نفع خود آمریکاست. آنها ایالات متحده را متقاعد نمودند که آمریکاست که باید امتیازات هسته ای بدهد تا به این آشتی دست یابد، نه ایران. در تاریخچۀ فریبکاری ها، دستاوردی بزرگتر از این دیده نمی شود.

ما به سوی نتیجه ای می رویم که بر اساس آن ایران نه تنها هرچه می خواست را به دست می آورَد، بلکه هیچ چیزی هم در ازای آن نمی پردازد؛ همچنین، نه تنها کلاه بزرگی سر آمریکا خواهد رفت، بلکه قربانیان این کلاهبرداری با دوستان خبرنگار خود دربارۀ پیروزی دیپلماتیک خود سخن خواهند گفت و رقّت انگیزتر اینکه این را باور هم خواهند کرد.
ایرنا
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: