شفا آنلاین:جامعه> در این روزهای باقیمانده تا انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، با امید به آنکه شاهد انتخاباتی آزاد، معنادار و رقابتی باشیم، قصد دارم روزانه در باب یکی از مسائل اجتماعی ایران، نامهای به رئیسجمهور آینده بنویسم. باور دارم اگر رئیسجمهور از مسیر رقابت انتخاباتی بر مسند خدمت به مردم قرار گیرد، این سخنان را خواهد شنید. پس با امید به سیاستگذاری درست برای فردای ایران، خواهم نوشت...
آقا یا خانم رئیسجمهور
جامعه ایران در حال پیرشدن است. طبق آخرین سرشماری در سال 1395، 3/10 درصد جمعیت ایران را سالمندان تشکیل میدهند که پیشبینی میشود نسبت آن تا کمتر از 20 سال آینده به حدود 25 درصد برسد. یعنی از هر چهار ایرانی یک نفر سالمند! این در حالی است که با وجود شورای ملی سالمندی در ذیل سازمان بهزیستی کشور و عضویت اکثر دستگاهها در این شورا، با نوعی بیدولتی در حوزه سالمندی مواجه هستیم.
نسلی که با تولدش تعداد فیلمهای سینمایی کودک افزایش یافت، با بزرگشدنش تعداد مدرسه و میز و نیمکت به یکی از دغدغههای اصلی دولت تبدیل شد و وقتی به سن کنکور رسید، رقابتهای کنکور به بالاترین حد خود رسید، همان نسلی است که در دهه اخیر با انواع مسائل بیکاری، مسکن و اجارهنشینی درگیر بوده و از هماکنون نگران فردای خود است و خود را در آستانه انواع چالشهای دوره سالمندی میبیند!
خانم یا آقای رئیسجمهور
سالمندی امری اجتنابناپذیر و بخشی از چرخه عمر همه ماست. برههای از زندگی که در شرایط حکمرانی خوب، میتوانست یکی از بهترین و دوستداشتنیترین دورههای زندگی تلقی شود، در شرایط ناسیاستگذاری با پیشوند «بحران» برساخت شده است و صرفا با تکرار بحران سالمندی، بر طبل ناکارآمدی و فقدان سیاستگذاری مؤثر کوبیده میشود! هرم جمعیتی بارها تحلیل میشود، اما دستفرمانها نشان میدهد قرار است دوباره و صدباره غافلگیر شویم. به دلیل فقدان سیاستهای کارآمد در حوزه سالمندی، امروز در کنار نبود برنامههای رفاهی و مراقبت اجتماعی مؤثر، شاهد نقش سن بهعنوان یکی از مهمترین ریشههای تبعیض و پیشداوری هستیم.
رویکردهایی که به جای تقویت سالمندی فعال، افراد را به سمت کاهش نقش و منزلتشان و ابتلا به انواع بیماریها سوق میدهد. شرایطی که نهتنها به تبعیض سنی علیه سالخوردگان در محیط خانواده، کار و جامعه دامن میزند، بلکه هر روز آنها را تنهاتر میکند. سیاستهایی که با وجود تأکید کلامی بر خانوادهمحوری، کمترین میزان حمایت را از نهاد خانواده داشته و در شرایط فقدان یک نظام کارآمد رفاه اجتماعی، موجب تشدید انواع سالمندآزاری اقتصادی، اجتماعی، سیاستی، روانی و جسمی شده است. سخن کوتاه کنم و در پایان مهمترین اقداماتی را که معتقدم در برنامههای شما میبایست بهجدیت مدنظر قرار گیرد و برای حرکت در مسیر تحقق آنها با مردم میثاق ببندید، ارائه خواهم کرد:
1- ایجاد وزارت سالمندی: حل مسئله سالمندی نیازمند اختصاص منابع مالی و انسانی، یکپارچهسازی ساختارهای پراکنده و ایجاد ساختاری کارآمد در این حوزه است. / 2- آمایش جمعیت سالمندان مبتنی بر تنوع و تکثر سبک زندگی در ایران و تفاوت در نظام مسائل / 3- پیوستن به شبکه جوامع دوستدار سالمند: پایبندی به سیاستگذاری و برنامهریزی مبتنی بر ارتقای شاخصهای مرتبط با دسترسپذیری و مناسبسازی فضاهای شهری، حملونقل، مسکن، ارتباطات و اطلاعات، اشتغال، خدمات بهداشتی، حمایت و مشارکت اجتماعی / 4- تعهد و اقدام در چارچوب سیاستهای مراقبت اجتماعی در قالب برنامههای حامی رفاه خانواده و مراقبت از مراقبتکنندگان سالمندان در درون شبکههای خانوادگی و اجتماعی / 5- حمایت از راهاندازی مراکز مراقبت روزانه در مقابل مراکز مراقبتی دائم: با وجود پشتوانه قانونی از این مراکز، به دلیل بالابودن ارزش زمین در ایران و فقدان سیاستهای ترویجی، هماکنون این مراکز انگشتشمار هستند./ 6- حمایت از شبکههای اجتماعی سالمندان در راستای توانمندسازی و باور به ظرفیتهای فکری، دانشی و اجرائی سالمندان / 7- حمایت از تأسیس و گسترش دانشگاههای نسل سوم / 8- سیاستگذاری پویا و کارآمد در سلامت سالمندی و پیشگیری از بیماریهای دوره سالمندی / 9- اصلاح سیاستهای اقتصادی و رفاهی در راستای «سالمندی خوب و فعال» در مقابل سیاستهای کاهنده استقلال و توانمندی سالمندان / 10- پرکردن شکاف معیشتی مستمریبگیران و بازنشستگان/ 11- ایجاد صندوق ملی سالمندی و سیاستگذاری در راستای تأمین منابع مورد نیاز در سالهای آتی.