کد خبر: ۳۴۱۶۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ - 2014September 13
شفاآنلاین-در دنیایی که فرایند صنعتی شدن و پیشرفت تکنولوژی انسان‌ها را در لاک تنهایی‌شان فرو برده از شادی به عنوان نیاز گمشده انسان یاد می‌شود. امروزه به شمار افرادی که در پی یافتن این گنج معنوی باارزش هستند، روز به روز افزوده می‌شود گویا جای خالی شادمانی، احساسات خوشایند و لذتبخش در جریان زندگی‌های مدرن به قدری حس می‌شود که برای پر کردن آن دست به تلاش‌های بیهوده‌ای می‌زنند تا جایی که رسیدن به ثروت، داشتن خانه زیبا، موقعیت شغلی و رفاه اقتصادی نیز نمی‌تواند طغیان و تلاطم درونی شان را آرام کند.
به گزارش شفا آنلاین،به گفته متخصصان حوزه روانشناسی داشتن یک موقعیت مالی مناسب یا رسیدن به موفقیت‌های چشمگیر در زندگی حس شادمانی را بر نمی‌انگیزند بلکه شادی به چشم‌انداز انسان از زندگی بستگی دارد که باید آن را در نحوه زندگی کردن جست‌و‌جو کنیم.
پیمان رحیمی‌نژاد متخصص روانشناسی مثبت نگر در تعریف شادی می‌گوید: «زمانی که افراد به دنبال زندگی خوشایندی هستند، سعی می‌کنند نیازهایشان را ارضا و به چیزهای مورد علاقه‌شان دست پیدا کنند. این موضوع باعث ایجاد احساس و هیجان در انسان‌ها می‌شود که ما در زندگی فردی خود به آن شادمانی می‌گوییم و با واژه‌هایی مانند شادمانی، سرور، خوشی، خوشحالی و مسرت آن را هم‌معنا می‌دانیم. ارسطو عالی‌ترین صفات و خصایص انسانی را شادمانی می‌داند این بدان معنا است که شادی لزوماً در لذت‌های مادی گذرا خلاصه نمی‌شود بلکه شادمانی واقعی و پایدار در نزدیک شدن به هدف والای زیستن و آراسته شدن به خصلت‌ها و توانمندی‌های انسانی است به همین واسطه همه ما دوست داریم شاد باشیم حتی اگر به ظاهر آن را نپذیریم.»


راز شادمانی


فکر می‌کنید چه عاملی شما را شادتر می‌کند؟شاید یک یا چند تا از موارد زیر پاسخ شما باشد: داشتن یک رابطه خوب، اختیار و آزادی بیشتر در محیط کار، شغل بهتر، همسر مورد علاقه، جوان‌تر به نظر رسیدن، داشتن یک فرزند، موفقیت تحصیلی، پول بیشتر و... اگر پاسخ‌هایتان شبیه موارد بالاست باید به شما بگویم که هیچ یک از این‌ها نمی‌تواند معنی شادمانی پایدار را برایتان رقم بزند این بدان معنی نیست که هدف یافتن شادمانی و شادی غیرواقعی است بلکه موضوع اصلی این است که در جایی اشتباه شادمانی را جست‌و‌جو می‌کنیم.


در تمام کشور‌ها افراد در پاسخ به این سؤال که مهم‌ترین خواسته شان در زندگی چیست؟ شادمانی را به عنوان مهم‌ترین خواسته خود عنوان می‌کنند. همه دوست دارند راز شاد بودن را بدانند بنابراین همه ما به نوعی به دنبال شادی در زندگی هستیم پس اگر بخواهیم شادی را تعریف کنیم باید بگوییم که واژه شادمانی را می‌توانیم به عنوان تجربه لذت، رضایت و بهزیستی همراه با این احساس که زندگی پرمعنا و ارزشمند است تعریف کنیم.


کن، دیوید و لیوبومرسکی به عنوان محققان سرشناس در زمینه شادمانی پس از سال‌ها پژوهش و تحقیق عوامل تعیین‌کننده میزان شادمانی فرد را 50 درصد عوامل تغییر ناپذیر، 10درصد شرایط و 40درصد فعالیت‌های ارادی معرفی کرده‌اند. طبق پژوهش‌های به عمل آمده 50درصد از عواملی که در شادی نقش دارند ژنتیکی هستند این عوامل در پژوهش‌های مختلفی که برگروه‌های دو قلوهای یکسان و غیر یکسان انجام شده بخوبی خود را نشان داده است. این بدان معناست که در میزان شادمانی عوامل ژنتیکی نقش مهمی را ایفا می‌کند.


10درصد از تفاوت شادمانی به تفاوت در شرایط زندگی یعنی ثروتمند یا فقیر، سالم یا بیمار، زیبا یا زشت، متأهل یا مطلقه یا غیره باشیم، مربوط می‌شود بدان معنا که اگر تمام حاضران و افراد در یک تئاتر را در یک شرایط مشابه مانند داشتن همسر، یک محل تولد و دردهای یکسان قرار دهیم تفاوت در میزان شادی آنها تنها 10درصد است.


همان‌طور که ملاحظه کردیم 40درصد عوامل باقی مانده به نحوه زندگی کردن شما برمی‌گردد گذشته از ژن‌ها و شرایط زندگی رفتار ما و سبک زندگی ما در این گروه نهفته است بنابراین راز رسیدن به شادمانی نه در گرو تغییر ساختار ژنتیکی ما و نه در گرو تغییر شرایط است بلکه به فعالیت‌های ارادی روزانه ما بستگی دارد بنابراین، این 40 درصد بیانگر استعدادی است که تحت کنترل ما است و ما می‌توانیم با کارهایی که به‌طور روزانه انجام می‌دهیم و موضوعاتی که به آنها فکر می‌کنیم میزان شادمانی را کمتر یا بیشتر کنیم.


رحیمی‌نژاد عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، رسیدن به شادی با استفاده از فعالیت‌های ارادی روزمره را یک خبر فوق‌العاده دانست و بیان داشت: «رسیدن به شادی بدان معناست که بیشتر به رفتارها و افکارمان دقت کنیم تا شادتر باشیم. افراد شاد ویژگی‌های روشنی دارند. این ویژگی‌ها در بین همه افراد وجود دارد آنها بخش زیادی از وقت شان را به خانواده‌شان و برقراری روابط و لذت بردن از آنها اختصاص می‌دهند، آنها براحتی به خاطر تمام داشته هایشان قدردانی می‌کنند، اغلب در کمک کردن به اطرافیان پیشقدم می‌شوند و خوشبینی را در زندگی به‌جد دنبال می‌کنند، به عبارتی این افراد منتظر اتفاقات مثبت هستند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند. آنها لذت‌های زندگی را درک کرده و سعی می‌کنند در زمان حال زندگی کنند. ورزش عادت هفتگی یا روزانه‌شان است حتی شادترین افراد نیز مضطرب و نگران می‌شوند اما می‌کوشند در رویارویی با چالش‌ها به شکل متفاوتی رفتار کنند.»


باورهای اشتباه درباره شادی


مهم نیست در شادمانی و افسردگی کجا هستید باید یاد بگیریم برای داشتن یک زندگی شاد، باورهای اشتباه درباره موضوع شادی را بشناسیم، نخستین گام برای تجربه شادی شناخت باورهای غلط است. این باورها از گذشته با ما عجین و در میان دوستان و اقوام و اطرافیان ما رایج شده است.


سه مورد از مهم‌ترین این باورها عبارتند از: باور به اینکه1: شادمانی باید پیدا شود. باور2: شادی به تغییر شرایط مان بستگی دارد. باور3: شما یا شادی را دارید یا ندارید.


باور شماره 1


نخستین باور اشتباه درباره شادمانی این است که فکر می‌کنیم شادی را باید پیدا کنیم چون فکر می‌کنیم شادی جایی دور از دسترس ما قرار دارد و ما خود را باید به آنجا یا آن مکان برسانیم به شرطی که همه چیز خوب پیش برود مثلاً با عشق واقعی‌مان ازدواج کنیم، شغل رؤیایی مان را صاحب شویم یا خانه‌ای مجلل بخریم. وقت‌تان را با انتظار کشیدن هدر ندهید اگر امروز شاد نیستید باید بدانید که دلیل این موضوع به نداشتن کنترل در زندگی‌تان بر‌می‌گردد پس باید کنترل امور را در دست بگیرید و خودتان وارد عمل شوید تا بتوانید فردایی شادتر را برای خود بسازید. اگر بخواهیم 40 درصد شادمانی را در زندگی‌مان داشته باشیم که مربوط به فعالیت‌های ارادی مااست باید بدانیم که نیاز داریم استراتژی‌های درستی برای بالا بردن کیفیت زندگی مان داشته باشیم.

باور شماره 2


یکی دیگر از باورهای اشتباه این است که اگر شرایط مان تا حدودی تغییر کند زندگی‌مان نیز تغییر کرده و شادتر خواهیم بود این یک تله فکری است و این‌گونه می‌توان آن را توصیف کرد «من انسان شادی می‌شوم اگر...» یا (من فقط هنگامی شادتر خواهم بود که...) بیشتر ما چنین طرز فکری داریم و فکر می‌کنیم شادمانی گذشته مان درگرو شرایطی بوده که هرگز نمی‌توانیم آن را دوباره به دست بیاوریم مطمئناً این شرایط به زمانی بر می‌گردد که ما خیلی آماده نبودیم بنابراین باید این را بدانیم عوامل شادی در گذشته و آینده ما همواره هست این ما هستیم که باید از آنها بخوبی بهره ببریم. در پژوهش‌ها نیز اثبات شده است که تغییر در شرایط هر اندازه هم مثبت باشد تأثیر ناچیزی بر بهزیستیمان خواهد داشت.


باور شماره 3


شما شادی را یا دارید یا ندارید این باور که ما افرادی شاد یا غمگین متولد می‌شویم، بسیار فراگیر است بسیاری از ما بویژه آنهایی که خیلی شاد نیستند باور داریم که ناراحتی‌مان ژنتیکی است و در مورد آن کاری از دست‌مان برنمی‌آید. اما تحقیقات دانشمندان اثبات کرده است که ما می‌توانیم بر عوامل ژنتیکی غلبه کنیم. یکی از بزرگترین اشتباهات ما در تلاش برای شاد کردن این است که بسیاری از ما با امیدی واهی و اشتباه بر تغییر شرایط تمرکز می‌کنیم و انتظار داریم این تغییرات شادمانی را برایمان به ارمغان بیاورد. متأسفانه این افراد با رسیدن به این خواسته‌ها تنها شادمانی زودگذری را تجربه می‌کنند.


روانشناسان علت کم اهمیت بودن تغییر شرایط زندگی مانند فارغ‌التحصیل شدن، داشتن یک شغل پر درآمد، داشتن خانه زیبا یا اتومبیل گرانقیمت را در پدیده‌ای جالب و مؤثر به نام «سازگاری لذت باورانه» می‌دانند بدین معنا که انسان‌ها در سازگار شدن با تغییرات احساسی یا فیزیولوژیکی بسیار ماهر هستند یعنی اینکه وقتی از محیطی با هوای سرد وارد محیطی با هوای گرم می‌شویم ابتدا ممکن است گرما دلچسب باشد اما بلافاصله به آن گرما عادت می‌کنیم حتی ممکن است برایمان عذاب آور باشد. هنگامی که با این پدیده مواجه می‌شویم مانند این است که بوی عطر ملایمی در اتاق تان پخش می‌شود ابتدا توجه شما را به خود جلب می‌کند اما آن تا زمانی است که اتاق را ترک نکرده‌اید.


این تجربه‌ها سازگاری فیزیولوژیکی یا احساسی، تغییراتی مانند جابه‌جایی محل زندگی، ازدواج، تغییرات شغلی و... برای مدتی شما را شاد می‌کند اما این دوران برای شما بسیار کوتاه خواهد بود.


«سنجی لیو بومرسکی» به عنوان یکی از روانشناسان مثبت نگر موفق دنیا سازگاری لذت باورانه را یک اتفاق مثبت در نظر می‌گیرد و می‌گوید:«انسان‌ها به دلیل داشتن این حس سازگاری بسیار خوش شانس هستند زیرا می‌توانند با همین سرعت به اتفاق‌های تلخ و ناگوار نیز عادت کنند اما سازگاری لذت باورانه باعث اتفاقات بد هم می‌شود بدین معنا که پس از یک اتفاق مثبت یا پیشرفت بزرگ در زندگی حس شادمانی و رضایت ما تبدیل به یک عادت می‌شود.»


تحقیقات نشان می‌دهد ما این توانایی را داریم که پس از بیماری یا تصادف بخش زیادی از حس شادمانی‌مان را به دست بیاوریم پس نتیجه می‌گیریم شرایط زندگی، 10درصد شادی ما را به وجود می‌آورد، ویژگی‌های ژنتیکی 50درصد از شادی ما را به همراه خواهد داشت اما مؤلفه کلیدی در زمینه 40 درصدی است که عواملی مانند شرایط زندگی و ویژگی‌های زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن‌ها عوامل ارادی زندگی ما هستند.


شادی و افزایش احساس تعلق سازمانی


رحیمی‌نژاد متخصص حوزه روانشناسی مثبت نگر نقش شادی را همچنین در افزایش بهره‌وری و عملکرد کارکنان مهم دانسته و اظهار می‌دارد: «از زمانی که روانشناسی مثبت‌نگر به عنوان یک جریان انقلابی در روانشناسی با حضور «مارتین سلیگمن» استاد دانشگاه پنسیلوانیا و پدر روانشناسی مثبت نگر در سال 1998 معرفی شد پژوهشگران علاقه‌مند به روانشناسی مثبت نگر در زمینه‌های مختلف دست به کار شدند. سهم زیادی از این پژوهش‌ها در دنیای روانشناسی رقم خورد. بخشی دیگر در دنیای مدیریت خود را نشان داد بدین معنا که ما زمان زیادی را در زندگیمان صرف کار می‌کنیم پس داشتن یک محیط کاری شاد و مثبت نقش مهمی در بهره‌وری فردی و سازمانی دارد. متخصصان روانشناسی مثبت نگر در حیطه سازمان‌ها مفهومی تحت عنوان رفتار سازمانی مثبت را معرفی کرده‌اند.


رفتار سازمانی مثبت بر جنبه‌های مثبت و نقاط قوت افراد در محیط کار تمرکز دارد. در رفتار سازمانی مثبت مؤلفه بسیار مهمی به نام سرمایه روانشناختی وجود دارد. در پژوهش‌هایی که در دنیا و در ایران توسط روانشناسان صنعتی و سازمانی انجام شده است به این نتیجه رسیده‌ایم که سرمایه روانشناختی نقش مهمی در بهره‌وری نیروی انسانی و افزایش عملکرد کارکنان و افزایش احساس تعلق و تعهد سازمانی را ایفا می‌کند.


سرمایه روانشناختی شامل چهار عنصر اساسی خودکارآمدی، خوشبینی، امیدواری و تاب‌آوری است. افراد یا سازمان‌هایی که تلاش می‌کنند علاوه بر برنامه‌های مدیریتی‌شان برای کارکنان خود برنامه‌های خاصی را دنبال کنند، سرمایه روانشناختی نقش مهمی را در این زمینه ایفا می‌کند.


در پژوهش‌هایی که در ایران نیز انجام داده‌ایم ثابت شده است که مدیران حمایتگر و اخلاق‌گرا و تحول خواه در توسعه مؤلفه‌های روانشناسی مثبت یا رفتار سازمانی مثبت نقش پر رنگ تری را ایفا می‌کنند.»


امروزه از سرمایه روانشناختی به عنوان یک مزیت رقابتی در شرکت‌های موفق نام می‌برند پس اگر می‌خواهیم سازمان شادی را داشته باشیم نخستین گام تغییر سبک مدیریت از مدیریت‌های خودمحورانه و ستمگرانه و تک بعدی به سبک‌های مدیریت اخلاقی، حمایتی، خدمتگزار، تحول‌گرا و مشارکت جویانه است. در گام دوم فرهنگ سازمان را باید با استفاده از سمبل‌ها، پیام‌ها و ایجاد جو مثبت در سازمان به سمت مثبت نگری و شادمانی سوق دهیم و در گام سوم ارزش‌های سازمانی را به سمت مثبت نگری مانند قدردانی، صمیمیت، تواضع، همدلی، خلاقیت، سپاسگزاری، امیدواری، روحیه تلاش گری و... سوق دهیم.

ایران

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: