از سابقه تشکیل نهادی بهنام «منطقه آزاد سیاسی» در کشورهای جهان خبر درستی ندارم که آیا ضرورتی برای تشکیل آن احساس میشده است یا نه؟ اما در مقطع تاریخی/سیاسی کنونی هنگام آن است که اندیشهها و نگاه حکومتگران را به سمت و سوی مناطقی از این دست سوق دهیم، چرا که اگر منطقه آزاد سیاسی سودی بیش از منطقه آزاد تجاری نداشته باشد، لابد و قطعاً فایده کمتری نصیب شهروندان و مناطق مقصد نخواهد کرد.
امروزه ناخشنودانی از شیوه اداره جامعه، که زیستن در زادبوم خود را برنتافتهاند و به مرزهای فکری و جغرافیایی دیگری به جز وطن خود روی آوردهاند.
جوانانی که در آن سوی آبها و برای گذراندن زندگی، در جایی کاری گرفتهاند که نمیبایست و بینگارید که رفتهاند در فلان رادیو گوینده شدهاند یا در بهمان تلویزیون مجری و تهیهکننده و خبرنگار شدهاند که از نظر ما یحتمل منکر و ممنوع پنداشته میشود، در میان بیش از 6 میلیون ایرانی مقیم خارج از کشور گروهی نیز جای دارند که به اقتضای شغل سابق خود در بیرون از کشور نیز به خوانندگی و نوازندگی و تئاتر و سینما و دیگر کارهای هنری اشتغال دارند و بسیاری هم به هر دلیلی به تبعیدی ناخواسته تن دادهاند و هیچیک هم مرتکب جرمی نشدهاند و تحت تعقیب نیز نبودهاند و نیستند و به قتلی و جرحی و ضربی هم دست نزدهاند، کلاهی از کسی برنداشتهاند و به اصطلاح مرتکب جرایم عمومی و خصوصی نیز نشدهاند و مثلاً از طریق غیرقانونی در دهههای پیش، از مرز خارج شدهاند و کل اینان لابد در دلهراسی دارند که اگر وارد کشور شوند، آزار خواهند دید یا تضمینی برای بازگشتشان وجود ندارد و با این اضطرابها و نگرانیها ناگریزند که سالهای سال در اقصا نقاط عالم سر در لاک تنهایی خویش فرو برند و هوای نفس کشیدن در وطنشان را یکسره از یاد ببرند و این قطعاً از هر زاویهای که نگاه کنیم، درست نیست.
نمیگویم که ایرانیان مقیم خارج برای دیدار از سرزمین مادریشان حتماً با مشکلی روبهرو خواهند شد، اما همینکه ـ راست یا دروغ ـ میشنوند که در فرودگاه از ایرانی مهاجر پرسیدهاند که مثلاً تو چرا با فلان تلویزیون مصاحبه کردهای، چرا در آنجا کشف حجاب کردهای، چرا با رسانههای بیگانه همکاری کردهای، چرا پناهنده شدهای، چرا گالری لباس دایر کردهای، چرا کلاس رقص داری و چند چرای دیگر، پیداست که یا از خیر دیدار خویشاوندان خود میگذرند و یا اگر سفر میکنند، ترس و بیم و اضطراب و استرس نیز همرکاب آنها خواهد بود و دیده شده است که مهاجران، خویشاوندان خود را در کشورهای ثالث میبینند.
جایی مثل ترکیه و ارمنستان و بلغارستان و دیگر کشورها و این کشور های ثالث از همین رهگذر به چه نان و نواهایی که نرسیدهاند؟ و من میگویم وقتی برای هر یک میلیون ایرانی تقریباً یک منطقه آزاد تجاری درست کردهایم تا آنان را از بسیاری قید و بندها معاف کرده باشیم، چرا برای 6 ملیون ایرانی مهاجر یک منطقه آزاد سیاسی ایجاد نمیکنیم تا با استفاده از برخی معافیتها و بگو و بشنوها و گرفت و گیرها به آن منطقه بیایند و خویشاوندان خود را ببینند و هوای وطنشان را نفس بکشند و زبان مادریشان را بشنوند و چهره هموطنان خود را ببینند و آداب و رسوم وکسب و کار وگفت و شنود ایرانی را از نزدیک تجربه کنند، بدون آنکه کسی از بابت دلایل مهاجرت، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار دهد و البته پیدا است پس از یک هفته آنان برخواهند گشت به غربت سرای معهود، اما با دلی آسوده.
ناگفته نمیگذارم که تشکیل منطقه آزاد سیاسی میبایست قانون و آییننامه ویژه خود را داشته باشد یا شاید بتوان خیلی ساده در قواره همین مناطق آزاد موجود هم به هدف مورد نظر این پیشنهاد رسید، همانگونه که برخی قوانین گمرکی، مالیاتی و تجاری و حتی شهرسازی در این مناطق به حالت تعلیق درآمده اسن.
پس میتوان به عنوان سیاست اجرایی، برخی از جرم انگاریها را هم به حالت تعلیق درآورد، اما من در این پیشنهادنامه، اصل طرح را در معرض افکار عمومی قرار میدهم تا اگر زمامداران هم با تشکیل منطقه سیاسی همداستان شوند، آنگاه میتوان به عرصه اجرایی آن هم وارد شد.