کد خبر: ۳۳۲۴۶۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ - ۳۰ شهريور ۱۴۰۲ - 2023September 21
حسین فصیحی
بروز تخلف در حوزه رانندگی آنقدر زیاد است که دیگر به چشم کاربران ترافیک نمی‌آید و زمانی که دیگر تخلف به چشم نیاید معنی‌اش این است که تخلف به امری عادی تبدیل شده که می‌توان به راحتی از کنارش گذشت.
شفا آنلاین>عادی شدن تخلف و جرم در جامعه اتفاقی است که در حال نهادینه شدن است. تخلف‌های عیان در حوزه راهنمایی و رانندگی بدیهی‌ترین اتفاقی است که در حضور پلیس هم رقم می‌خورد، اما به آن توجه نمی‌شود. 
بروز تخلف در حوزه رانندگی آنقدر زیاد است که دیگر به چشم کاربران ترافیک نمی‌آید و زمانی که دیگر تخلف به چشم نیاید معنی‌اش این است که تخلف به امری عادی تبدیل شده که می‌توان به راحتی از کنارش گذشت، اما کسی در این مقطع به پیامد‌هایی که این اتفاق نامیمون به دنبال خود دارد، توجه نمی‌کند. همه کاربران ترافیک شاهدند در حالی که پلیس کف خیابان حضور دارد، موتوری‌های متخلف از در و دیوار عبور می‌کنند و پلیس هم چاره‌ای جز تماشا ندارد.
 وقتی مالباخته‌ای برای شکایت راهی کلانتری می‌شود و به جای رسیدن به حقش مدام سنگ‌قلاب می‌شود، متوجه خواهد شد که سرقت، کلاهبرداری یا هر جرم دیگری چقدر در جامعه عادی شده، به‌طوری‌که گوش پلیس از شنیدن گلایه و شکایت‌ها سنگین شده است، یا وقتی شهروندی پایش به اداره‌ای خدماتی یا درمانی باز و مجبور می‌شود برای رتق و فتق امور خود مدام رشوه بدهد، روشن می‌شود ندادن رشوه مثل شنا کردن خلاف جهت آب است که هم خودش را خسته می‌کند و هم زمانی که خسته شد با جریان آب می‌رود. اگر کسی تصمیم بگیرد که کلاً قید رفتن به کف جامعه را بزند و بخواهد خودش را در خانه حصر کند و به شنیدن و دیدن خبر‌هایی که مدام منتشر می‌شود بسنده کند با شنیدن خبر‌هایی مثل اختلاس و تخلف‌های بزرگ‌تر می‌فهمد که عادی شدن تخلف و جرم در حوزه کلان هم عادی شده است. اگر وضعیت موجود را با سه دهه قبل مقایسه ذهنیعادی شدن تخلف و جرم در جامعه اتفاقی است که در حال نهادینه شدن است. تخلف‌های عیان در حوزه راهنمایی و رانندگی بدیهی‌ترین اتفاقی است که در حضور پلیس هم رقم می‌خورد، اما به آن توجه نمی‌شود. بروز تخلف در حوزه رانندگی آنقدر زیاد است که دیگر به چشم کاربران ترافیک نمی‌آید و زمانی که دیگر تخلف به چشم نیاید معنی‌اش این است که تخلف به امری عادی تبدیل شده که می‌توان به راحتی از کنارش گذشت، اما کسی در این مقطع به پیامد‌هایی که این اتفاق نامیمون به دنبال خود دارد، توجه نمی‌کند. همه کاربران ترافیک شاهدند در حالی که پلیس کف خیابان حضور دارد، موتوری‌های متخلف از در و دیوار عبور می‌کنند و پلیس هم چاره‌ای جز تماشا ندارد. وقتی مالباخته‌ای برای شکایت راهی کلانتری می‌شود و به جای رسیدن به حقش مدام سنگ‌قلاب می‌شود، متوجه خواهد شد که سرقت، کلاهبرداری یا هر جرم دیگری چقدر در جامعه عادی شده، به‌طوری‌که گوش پلیس از شنیدن گلایه و شکایت‌ها سنگین شده است، یا وقتی شهروندی پایش به اداره‌ای خدماتی یا درمانی باز و مجبور می‌شود برای رتق و فتق امور خود مدام رشوه بدهد، روشن می‌شود ندادن رشوه مثل شنا کردن خلاف جهت آب است که هم خودش را خسته می‌کند و هم زمانی که خسته شد با جریان آب می‌رود. اگر کسی تصمیم بگیرد که کلاً قید رفتن به کف جامعه را بزند و بخواهد خودش را در خانه حصر کند و به شنیدن و دیدن خبر‌هایی که مدام منتشر می‌شود بسنده کند با شنیدن خبر‌هایی مثل اختلاس و تخلف‌های بزرگ‌تر می‌فهمد که عادی شدن تخلف و جرم در حوزه کلان هم عادی شده است. اگر وضعیت موجود را با سه دهه قبل مقایسه ذهنی کنیم، متوجه می‌شویم فضایی که در آن تنفس می‌کنیم چقدر مسموم‌تر از گذشته شده است. مثل آلودگی هوا که با تراکم جمعیت و افزایش خودرو‌ها در حال گرفتن جان شهروندان است و عادی شدن این تخلف‌ها و جرم‌ها هم در حال زایل کردن روان جامعه است. در چنین وضعیتی روشن می‌شود قانون فصل‌الخطاب جامعه نیست که در چنین فضایی امکان عبور از قانون به‌گونه‌ای فراهم می‌شود که مجریان قانون دست‌شان به گرفتن رشوه آلوده و اینگونه فضای عمومی جامعه مسموم می‌شود.عادی شدن تخلف و جرم در جامعه اتفاقی است که در حال نهادینه شدن است. تخلف‌های عیان در حوزه راهنمایی و رانندگی بدیهی‌ترین اتفاقی است که در حضور پلیس هم رقم می‌خورد، اما به آن توجه نمی‌شود. بروز تخلف در حوزه رانندگی آنقدر زیاد است که دیگر به چشم کاربران ترافیک نمی‌آید و زمانی که دیگر تخلف به چشم نیاید معنی‌اش این است که تخلف به امری عادی تبدیل شده که می‌توان به راحتی از کنارش گذشت، اما کسی در این مقطع به پیامد‌هایی که این اتفاق نامیمون به دنبال خود دارد، توجه نمی‌کند. همه کاربران ترافیک شاهدند در حالی که پلیس کف خیابان حضور دارد، موتوری‌های متخلف از در و دیوار عبور می‌کنند و پلیس هم چاره‌ای جز تماشا ندارد. وقتی مالباخته‌ای برای شکایت راهی کلانتری می‌شود و به جای رسیدن به حقش مدام سنگ‌قلاب می‌شود، متوجه خواهد شد که سرقت، کلاهبرداری یا هر جرم دیگری چقدر در جامعه عادی شده، به‌طوری‌که گوش پلیس از شنیدن گلایه و شکایت‌ها سنگین شده است، یا وقتی شهروندی پایش به اداره‌ای خدماتی یا درمانی باز و مجبور می‌شود برای رتق و فتق امور خود مدام رشوه بدهد، روشن می‌شود ندادن رشوه مثل شنا کردن خلاف جهت آب است که هم خودش را خسته می‌کند و هم زمانی که خسته شد با جریان آب می‌رود. اگر کسی تصمیم بگیرد که کلاً قید رفتن به کف جامعه را بزند و بخواهد خودش را در خانه حصر کند و به شنیدن و دیدن خبر‌هایی که مدام منتشر می‌شود بسنده کند با شنیدن خبر‌هایی مثل اختلاس و تخلف‌های بزرگ‌تر می‌فهمد که عادی شدن تخلف و جرم در حوزه کلان هم عادی شده است. اگر وضعیت موجود را با سه دهه قبل مقایسه ذهنی کنیم، متوجه می‌شویم فضایی که در آن تنفس می‌کنیم چقدر مسموم‌تر از گذشته شده است. مثل آلودگی هوا که با تراکم جمعیت و افزایش خودرو‌ها در حال گرفتن جان شهروندان است و عادی شدن این تخلف‌ها و جرم‌ها هم در حال زایل کردن روان جامعه است. در چنین وضعیتی روشن می‌شود قانون فصل‌الخطاب جامعه نیست که در چنین فضایی امکان عبور از قانون به‌گونه‌ای فراهم می‌شود که مجریان قانون دست‌شان به گرفتن رشوه آلوده و اینگونه فضای عمومی جامعه مسموم می‌شود. کنیم، متوجه می‌شویم فضایی که در آن تنفس می‌کنیم چقدر مسموم‌تر از گذشته شده است. مثل آلودگی هوا که با تراکم جمعیت و افزایش خودرو‌ها در حال گرفتن جان شهروندان است و عادی شدن این تخلف‌ها و جرم‌ها هم در حال زایل کردن روان جامعه است. در چنین وضعیتی روشن می‌شود قانون فصل‌الخطاب جامعه نیست که در چنین فضایی امکان عبور از قانون به‌گونه‌ای فراهم می‌شود که مجریان قانون دست‌شان به گرفتن رشوه آلوده و اینگونه فضای عمومی جامعه مسموم می‌شود.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: