من چند دایی دارم که بیشتر از ۳۰ سال است خارج از کشور زندگی میکنند، کار و بارشان هم خوب است و روزگارشان هم به خوبی پیش میرود. قبل از اینکه خودم خارج از کشور زندگی کنم، به خودم میگفتم: ایبابا! چرا هرکسی میرود خارج بیعاطفه و بیخیال میشود؟! چرا خیابانها و جاهایی که بزرگ شدند و کودکیشان را گذراندند یادشان میرود؟! چرا پدر و مادری را که با آنها خاطره دارند از یاد میبرند و دیگر برایشان خیلی زیاد مهم نیستند که مریضاند یا اینکه مشکلی دارند؟!.. و چرا خیلی راحت از خیلی مسائل مهم (که از نظر من که در ایران زندگی میکردم) میگذرند و بیخیالاند و... .
این افکار همیشه همراه من بود تا زمانی که خودم مهاجر شدم و به جواب خیلی از پرسشهایم رسیدم. فهمیدم تمام چیزهایی که هر فردی بعد از مهاجرت و در پی اهداف خود به دست میآورد، همچون آزادی، رفاه، امنیت و... هم آنقدر مهم است که تمام چیزهایی که پشت سر میگذارد همچون خانواده، دوست، خاک، آشنا، شغل و... .
بهطور سادهتر هر وقت وزنه تمام چیزهایی که پشت سر میگذارید سبکتر باشد و در مقابل کفه دیگر ترازو سنگینتر شود، شما فرد مهاجر موفقتری خواهید بود.
اما برعکس، اگر فرد در کشور خود شغلی داشته که به وی هویت داده و مورد احترام بوده و علاوه بر آن دارای خانواده و حلقه دوستانی است که با آنها روزگار خوشی را دارد که تنهاییهایش را پر میکند، اینجاست که یک تصمیمگیر مهاجر باید بداند که خیلی از اینها را به همین سادگی و با یک کوچ همیشگی و برای همیشه از دست خواهد داد.
به یاد داشته باشید که ذهن آدمی ذهنی مقایسهگر است. یک فرد ممکن است زیرک باشد و از دام مقایسه خود با دیگران در برود اما از دام مقایسه امروز با گذشته خود به سختی میتوان درآمد.
مهاجرتهای بینالمللی زنان
برای بسیاری، مهاجرت فرصتی برای تحقق کامل حقوق انسانی خود است؛ بهویژه برای زنان و دخترانی که به دلیل جنسیت خود با محدودیتهای بیشتری روبهرو هستند، میتواند فرصتهای تحصیلی و شغلی را ارائه دهد که منجر به زندگی قدرتمندتر برای آنها میشود. مهاجرت همچنین میتواند به زنان و دختران اجازه دهد تا خود را از موانع فرهنگی که گاه پتانسیلهای انسانی آنها را مختل میکند، رها کنند. زنان تمایل دارند به کشورهایی مهاجرت کنند که بتوانند از آزادی و حقوق بیشتری برخوردار شوند. زنان مهاجر جهان به عنوان نیمی از جمعیت مهاجران بینالمللی، سعی دارند در ورای اهداف کوچشان با احقاق حقوق خود تحقق رؤیاهایشان را ببینند.
ما آموختهایم که جنسیت یکی از مهمترین عوامل شکلدادن به مهاجرت، ازجمله مهاجرتهای محیطی است. از انگیزههای مهاجرت و چالشهایی که در طول مسیر با آنها مواجه میشوند، تا فرصتهای موجود در مقصد، جنسیت بر هر مرحله از راه تأثیر میگذارد. موانع ساختاری برابری جنسیتی مانند نقشهای جنسیتی، وابستگی به منابع طبیعی و تقسیم کار جنسیتی در خانوادهها و جوامع، همچنان مانع از آمادگی زنان و دختران برای آمادهسازی مؤثر برای رویارویی با دنیای پیشرو و حتی مقابله با چالشهای تغییرات اقلیمی جهانی نیز میشود. نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل و... با اعتقاد به اینکه زنان عوامل فعال تغییر و تحول هستند، باور دارند که آنها راه را برای سازگاری، کاهش و واکنش با تغییرات اقلیمی برای ساختن آیندهای پایدارتر برای همه رهبری میکنند.
تغییر الگوی زندگی و تحول جهانی، از ابعاد مهم مهاجرت زنان و دختران ایرانی
بر اساس گزارشی که صندوق بینالمللی پول منتشر کرده، آمار سالانه خروج ایرانیان تحصیلکرده بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر است.
یکی دیگر از دلایل مهم مهاجرت دختران، تغییر در روش و سبک زندگی آنهاست که بر این باورند از راه ادامهدادن تحصیلات که در کشوری غیر از ایران به دست میآورند، درواقع به موقعیت برتری نسبت به گذشته دست مییابند. زنان به واسطه مهاجرت به دنبال افزایش شناخت و بهکارگیری توانمندیهای خود در مقصد یا به تعبیری به دنبال قرارگرفتن در متن هستند و نه حاشیه؛ به همین رو تمایلی به ازدواج و ماندن در وطنشان ندارند.
مهاجرت ایرانیان از نگاه آمار
سرمنشأ تصمیم به مهاجرت تعداد زیادی از مردان و زنان در سرتاسر جهان که در جستوجوی کار و زندگی بهتر نمایان میشود، بر مبنای تعاریف هر فرد از زندگی، اهداف، آرمانها، رؤیاها و تواناییها و در نهایت شرایط موجود آنها بنا نهاده میشود. بر اساس آماری که رصدخانه مهاجرت ایران در گزارشهای خود آورده است، به طور کلی، میل تصمیم به مهاجرت در میان گروههای مختلف جامعه از منظر شاخص میل به مهاجرت یعنی همان تصمیم به مهاجرت در میان همه گروههای مورد بررسی رقمی بین ۴۰ تا ۵۰ درصد بوده است که از این میان، فعالان استارتاپها بیشترین سهم را در شاخص تصمیم مهاجرت در میان گروههای بررسیشده داشتند. دانشجویان و فارغالتحصیلان در رتبه بعدی و سپس دو گروه پزشکان و پرستاران و استادان، محققان و پژوهشگران به یک نسبت در ردیف گروههای تصمیم قطعی به مهاجرت قرار میگیرند. همچنین بر اساس این گزارش، در میان چهار گروه مورد مطالعه ۱۵ تا ۲۳ درصد افراد تصمیم به ماندن در کشور دارند و ۲۷ و ۳۷ درصد از آنها هنوز تصمیم قطعی خود را نگرفتهاند.
مهاجرت دوار در دور تا دور کره زمین از نگاه آمار
بر اساس گزارش سالهای اخیر، تقریبا کمتر از نیمی (135 میلیون نفر یا 48.1 درصد) از جمعیت جهانی را مهاجران بینالمللی تشکیل میدهند. البته بهطور کل در مقیاس جهانی، سهم زنان مهاجر از 49.4 درصد در سال 2000 به 48.1 درصد در سال 2020 کاهش یافته و این درحالی است که نسبت مهاجران مرد از 50.6 درصد در سال 2000 به 51.9 درصد در سال 2020 افزایش یافته است. این بیشتربودن اندک مردان در انبار مهاجران بینالمللی نیز در نسبت کارگران مرد مهاجر منعکس شده است که از اینرو، تعداد کارگران مهاجر بینالمللی مرد، 83.7 میلیون یا 55.7 درصد بیشتر از زنان با جمعیت 66.6 میلیونی یا سهمی معادل 44.3 درصد در سال 2013 بود.
در سال 2017، سهم تخمینی کارگران مهاجر مرد به 58.4 درصد افزایش و کارگران مهاجر زن به 41.6 درصد کاهش یافته است. علاوه بر آن، به ترتیب
63.5 درصد سهم نیروی کار زنان مهاجر و 48.1 درصد، نرخ مشارکت زنان غیرمهاجر در سال 2017 بود. این الگو در همه گروههای کشورها جز کشورهای کمدرآمد صادق بوده است و همچنین این الگو نشان میدهد که از سال 2013، نرخ مشارکت نیروی کار زنان مهاجر بیشتر از زنان غیرمهاجر بوده و روند افزایشی داشته، در حالی که درخصوص نیروی کار مردان مهاجر و غیرمهاجر تفاوت بسیار کمتری وجود داشته است.
آسیا و آفریقا
بر اساس این گزارش، در آسیا از سال 2000 تا 2020، تخمین تعداد مهاجران بینالمللی مرد به میزان 89 درصد افزایش یافته و به 49.8 میلیون نفر رسیده است و سهم مهاجران بینالمللی زن در آسیا 57 درصد افزایش یافت. نکته اینجاست که رشد مهاجران مذکر همراستا با افزایش تقاضا برای کارگران مهاجر مرد در کشورهای تولیدکننده نفت آسیای غربی تقویت شده است. از این میان، سهم 5.3درصدی کارگران زن مهاجر در سراسر جهان متعلق به کشورهای عربی است که حدود 39.9 درصد از نیروی کار در کل منطقه را تشکیل میدهند. همچنین، سهم زنان مهاجر در اواسط سال 2020 حاکی از کمبودن این سهم در آسیا (41.8 درصد) و در آفریقا (47.1 درصد) است.
از اینرو، در این مناطق تعداد مهاجران بینالمللی مرد بهطور قابل توجهی از مهاجران بینالمللی زن بیشتر است. البته این دادهها برای آفریقا و در بین سالهای 2000 تا 2020، نشان از بالابودن سهم مهاجران بینالمللی زن در این قاره (69 درصد) در مقایسه با مهاجران مرد (68 درصد) داشت.
اروپا و آمریکای شمالی
مهاجران زن کمی بیش از نیمی از کل مهاجران بینالمللی را در اروپا و آمریکای شمالی تشکیل میدهند. بر اساس آمار، در اواسط سال 2020، سهم زنان در میان تمام مهاجران بینالمللی در اروپا به 51.6 درصد و در آمریکای شمالی به 51.8 درصد رسید. همچنین، 39.8 درصد از کل کارگران مهاجر زن در سراسر جهان در اروپا و 25.8 درصد نیز در آمریکای شمالی زندگی میکنند. این در حالی است که 26.3 درصد از کل کارگران مرد مهاجر در اروپا و 21.1 درصد در آمریکای شمالی زندگی میکنند.
نکته اینکه بیشتربودن سهم زنان مهاجر در این مناطق به دلیل ترکیبی از دو عامل است: حضور مهاجران مسن در جمعیت و دیگری، تمایل به افزایش امید به زندگی زنان مهاجر در مقایسه با مردان.
آمریکای لاتین و دریای کارائیب
در اواسط سال 2020 در این منطقه تعداد مهاجران بینالمللی زن (49.5 درصد) اندکی بیش از تعداد مهاجران بینالمللی مرد (50.5 درصد) بود. علاوه بر این، رشد تعداد مهاجران بینالمللی مردان در این منطقه در مقایسه با زنان در سالهای 2000-2020 کمی سریعتر بود. در مقابل و در همین بازه زمانی، سهم کارگران مهاجر مرد (2.9 درصد) در این مناطق تقریبا برابر با سهم کارگران مهاجر زن (2.5 درصد) بوده است.
اقیانوسیه
در منطقه اقیانوسیه، بر اساس آمار منتشره تا اواسط 2020، زنان مهاجر با 50.5 درصد، سهمی کمی بالاتر از مهاجران مرد در انبار مهاجران بینالمللی در این منطقه را به خود اختصاص دادهاند. بر اساس دادههای مذکور، رشد تعداد زنان مهاجر در این منطقه در مقایسه با مردان کمی سریعتر بوده است.
جمعبندی
گاهی مهاجرت به رؤیایی میماند که یک مهاجر در پی به حقیقت پیوستنش حاضر است کولهبار وابستگیها، عشق، علاقه، خاطرات و کودکیهایش را در زمین مادریاش بر زمین بگذارد و راهی مسیری در دنیایی پر از ناشناختهها و مبهم و مبهوت شود. برخی از مهاجران معتقدند که یک مهاجر باید آنقدر شجاع باشد که بتواند از همه چیز دل بکند. همانطور که اثر انگشت، حقیقتی منحصربههر فرد است، تعریف و واکنش هر فرد مهاجر هم میتواند بر حسب روحیات و شرایط متفاوت باشد. نسخهای کلی در بحث زنانهترشدن مهاجرت در سالهای اخیر، شدت مسائل و تغییر خاستگاههایی است که با مرور زمان در دنیای جدید برای زنان تعابیر معناداری پیدا کرده است.
با توجه به نقش و سهم بالای زنان در مهاجرتها، میتوان اینگونه برشمرد که تغییرات ساختاری و نگرشی در مورد موقعیت زنان و مشارکتهای اجتماعی آنها، باعث افزایش توقعات، آرزوها و تمایلات اقتصادی و اجتماعی آنان شده و تحولات دنیای ارتباطات این اقتضائات را برای چنین مهمی مستعدتر کرده است. کوتاهیهایی که تظاهر آن در ابعاد نابرابریها در قوانین و شرایط زندگی در جوامع مشهود بوده و در حق زنان صورت میگیرد، یکی از مهمترین دلایل کوچ زنانه به دنبال دستیابی به حقوق بالقوه آنان است. هرچند با توجه به آنچه در دنیا در حال وقوع است، تقریبا کشوری یافت نمیشود که تنها مهاجرپذیر یا مهاجرفرست باشد و البته این ارتباط دوسویه است. پیام اصلی در این است که دنیای امروز تحرک و جابهجایی و در جستوجوی یافتن فرصتهای بهتر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و به واسطه افزایش اطلاعات و گسترش وسایل ارتباطجمعی، سرعت گردش اطلاعات بسیار بالا بوده و در نتیجه این تبادل اطلاعات، اکثر مردم دنیا از فرصتها و موقعیتهای مهاجرت بیش از پیش آگاه میشوند، بر همین اساس به ارزیابی توانمندیهای خود پرداخته و با شرایط موجود جامعه خود آنها را میسنجند و اگر فاصله زیادی تا بالفعلکردن توانمندیها و تحقق رؤیاهایشان مشاهده کنند، با عزمی راسختر اقدام به مهاجرت خواهند کرد. اما این مسئولیت جوامع است که در فرصت زمینی زیست انسانها در این کره جغرافیایی، با تعقل و قانون و با در نظر گرفتن ابعاد جامعهشناختی جمعیت مردمان سرزمینشان، چه زنان و چه مردان، در جهت ایجاد فضایی برای زندگی بهتر همه آحاد اعم از زن و مرد تلاش کنند و جامعهای متعادل از رعایت حقوق زنان در کنار مردان و برای زیست و زندگی همه سلایق و فرهنگها بسازند. از هرچه بگذریم، نمیتوان قصه سخت دلکندن را از هرچه وابستگی است، کوتاه کرد.