اصلا چقدر خوب میشد که اگر فقر و نداری هم به چشم دیگران میآمد و چند نفر پیدا میشدند بیپولی و شرمندگی و نداشتن آدمهایی شبیه ما را قاچاق میکردند و یا آن را برای خودشان برمی داشتند و یا به دیگران میدانند تا جماعت از ما بهترون هم چند صباحی همانند ما زندگی میکردند و مزه بیپولی و کرایه خانه و گرانی مایحتاج زندگی را میچشیدند
شفا آنلاین>اجتماعی >این روزها نان قاچاقچیان فیلمهای سینمایی در روغن است، آنهم روغن
کرمانشاهی اصل، از همانها که «قلی خان» سریال «روزی روزگاری» امرالله
احمدجو یک لقمه چرب و چیلش را به دست «مرادبیک» داد و او را نمک گیر کرد و
فرصت چپاول کاروانی که «قلی خان» همراهش بود را از دار و دسته راهزنها
گرفت.
به گزارش شفا آنلاین: گاهی اوقات میگویمای کاش سینمای ما هم و اصلا زندگی ما هم چند تا
قلی خان داشت تا برخی از افراد را که بسیار تمایل دارند از ماحصل دسترنج
دیگران روزی خودشان را به دست بیاورند نمکگیر میکرد و فرصت چپاول دارایی و
ثروت دیگران را از آنها میگرفت، اصلا چقدر خوب میشد که اگر فقر و نداری
هم به چشم دیگران میآمد و چند نفر پیدا میشدند بیپولی و شرمندگی و
نداشتن آدمهایی شبیه ما را قاچاق میکردند و یا آن را برای خودشان برمی
داشتند و یا به دیگران میدانند تا جماعت از ما بهترون هم چند صباحی همانند
ما زندگی میکردند و مزه بیپولی و کرایه خانه و گرانی مایحتاج زندگی را
میچشیدند، آنوقت شاید وضعیت ما اینقدر اسفناک نبود، اما بدبختی اینجاست که
نه تنها درباره
فقر و بیپولی هیچ قاچاقچیای وجود ندارد و قاچاقی صورت
نمیگیرد، بلکه میخواهند وجود فقر و نداری را در این مملکت از بیخ و بن
کتمان کنند و بگویند شرایط کاملا جورِ جور است و مردم در رفاه و آسایش
زندگی میکنند. مسئولان مملکتی هم که قربانشان بروم، هیچکدامشان ککشان هم
نمیگزد که ملت دارند زیر بار فشار تورم و گرانی قالب تهی میکنند، اوج عکس
العملی که میتوانند نشان دهند این است که یا بگویند: «ما وجود فقر مطلق
را در کشور قبول نداریم» یا بگویند: «تلاش میکنیم فقر مطلق را در کشور از
بین ببریم» و یا اینکه بیایند و بگویند: «شما ناهار خوردی؟ به شما ناهار
دادن؟» بندگان خدا خیلی هم تلاش میکنند که وضعیت زندگی مردم از شرایط فقر
مطلق بیرون بیاید، اما نمیدانم چرا نمیآید؟ نکند تعریفشان از «فقر مطلق»
تعریف درستی نیست، ها؟ «فقر مطلق» چه صیغهای ست دیگر؟ یعنی طرف در طول
شبانه روز حتی یک لقمه نان هم پیدا نمیکند بخورد و فقرش فقر مطلق است؟ اگر
منظور این است که خب باید بگوییم فقر مطلق به این مفهوم اصلا وجود ندارد،
چرا که در این سرزمین حتی گربهها هم از داخل زبالهها چیزی برای خوردن
پیدا میکنند، چه رسد به آدمها، این یعنی اصلا فقر مطلقی وجود ندارد که
مسئولان محترم بخواهند آن را ریشه کن کنند، سوالی که باید پرسید این است که
چرا گیر دادهاید به فقر مطلق؟ فقر فقر است، مطلق و نسبیاش دیگر چیست؟
کسی که پولش نمیرسد برای اهل و عیالش هندوانه بخرد، فقیر است دیگر، دقت
کنید گفتیم «پولش نمیرسد» نگفتیم «پول ندارد» پولش نمیرسد برای بچهاش
موز بخرد، طالبی بخرد، کباب بخرد، پولش نمیرسد به سینما برود، پولش
نمیرسد به مسافرت برود، پولش نمیرسد آقا، نمیرسد پولش، چنین فردی فقیر
است، فقرش چه نسبی باشد چه مطلق پولش نمیرسد، کم دارد، چرا کم دارد؟ چون
حقوقی که بابت کارش به او میدهند کمتر از پول جنسهایی است که او برای
گذران زندگیاش به آنها نیاز دارد، دارد کار میکند تا با درآمدش برود
مایحتاج زندگیاش را خریداری کند، اما نمیتواند، حتی دو جا کار میکند،
باز هم پولش نمیرسد، اینجا باید یقه چه کسی را گرفت؟ بخت بد؟ روزگار
نامراد؟ شرایط اقتصادی؟ طرف باید یقه خودش را بگیرد؟ چه باید کند؟ هوم؟!
سوال اساسی اینجاست که نقش آن مسئولی که در مجلس یا در دولت یا هر جای
دیگری نشسته و نشستنش را مدیون شعار «ما خدمتگذار مردمیم» است، چیست؟
حقوق کلان گرفتن و ماشین دولتی سوار شدن و در بالای شهر زندگی کردن و خوش گذراندن؟ این کار که از همه برمی آید، برنمی آید؟