کد خبر: ۳۳۰۹۷۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۵ - ۰۱ شهريور ۱۴۰۲ - 2023August 23
«انگار به دل همه ما افتاده بود که به این سفر برویم، ولی چون نمی‌توانستیم همه‌مان با هم به سفر برویم، تصمیم گرفتیم قرعه‌کشی کنیم تا 2پزشک کشیک در بیمارستان بمانند و 2پزشک به پیاده‌روی اربعین بروند تا در آنجا به زائران خدمت کنند.»
شفا آنلاین>سلامت>به‌سادگی حاضر نیست از حس و حالش بگوید و آن را رمز و رازی میان خودش و خدایش و حسین(ع) می‌داند، اما همه کسانی که دکتر محب‌الله نادری را می‌شناسند، خوب می‌دانند او هرجا صحبت از خدمت به میان‌ آید با دل و جان و بی‌ریا پای کار می‌آید. غروب روز سه‌شنبه با دکتر تماس می‌گیریم و او در هول و ولای قرعه‌کشی است که قرار است شب انجام شود؛ قرعه‌کشی‌ای که در آن سود مالی وجود ندارد و قرار نیست با انجام قرعه‌کشی، صاحب خانه، ویلا، خودرو و امکانات دیگر شوند، بلکه هر کس برنده شود، باید روز پنجشنبه گیوه‌هایش را ورکشد و به سفری دور برود تا برای کسانی که به عشق حسین(ع) دل یکدله کرده‌اند و برای حضور در جمع اربعینی‌ها راه کربلا را در پیش گرفته‌اند، علم، دانش و توانشان را در طبق اخلاص گذاشته و دردهایشان را مرهم بگذارند.
به گزارش شفا آنلاین: دکتر محب‌الله نادری یکی از 4پزشک کشیک بیمارستان مسیح‌دانشوری است. او تعریف می‌کند: «انگار به دل همه ما افتاده بود که به این سفر برویم، ولی چون نمی‌توانستیم همه‌مان با هم به سفر برویم، تصمیم گرفتیم قرعه‌کشی کنیم تا 2پزشک کشیک در بیمارستان بمانند و 2پزشک به پیاده‌روی اربعین بروند تا در آنجا به زائران خدمت کنند.» دکتر مهران یوسفی نیز روایتی شنیدنی داشت.

بین گمنامان مشهورم
 آقای دکتر در ناز و نعمت بزرگ نشده و نان حلال پدری کارگر و زحمتکش او را به اینجا رسانده است. نادری می‌گوید: «من پدر و مادری مقید و باایمان دارم که به من آموخته‌اند از توان، تجربه و دانشم برای کارهای خیر و خدمت به مردم استفاده کنم. حالا هم که پزشک شده‌ام دوست دارم در این لباس برای افراد زحمتکشی که در طبقه کارگر جامعه هستند، خدمتی انجام دهم.» پزشک متعهد بیمارستان مسیح‌دانشوری پایه ثابت اردوهای جهادی پزشکی است و همراه همکاران جهادگرش هر پنجشنبه به محله‌ها و شهرهای محروم دور و نزدیک می‌رود تا دردی از دردهای مردم آنجا کم کند. طبع بلند و بی‌ریای دکتر نادری سبب شده بسیاری از خدماتش را در گمنامی انجام دهد، اما برای مردم مستضعف کوره‌های آجرپزی و محله‌ پلدختر و شهر سوسنگرد نام‌آشناست و بسیاری از آنها که از درد و بیماری رنج می‌برند، چشم‌انتظار پنجشنبه‌ها می‌مانند تا او برای مرهم گذاشتن بر دردهای آنها سر برسد. آقای دکتر در محله زرگنده قد کشیده و از دانش‌آموزان برتر مدارس این محله بوده است. چشم امید داشتن معلمان به استعداد محب نادری بی‌جواب نمانده و او با تشویق آنها لباس پزشکی بر تن کرده تا به یکی از افتخارات محله زرگنده و جامعه پزشکی کشور تبدیل شود. اگر قرعه اقبال به نام دکتر نادری بیفتد، او در روز بزرگداشت و تجلیل مقام پزشکان ارزشمندترین هدیه را که خدمت به ارادتمندان سیدالشهدا(ع) است، به‌دست می‌آورد.

طبابت با امکانات اندک و توکل
در موکب و درمانگاه‌های لب مرز که برای خدمت به زائران سیدالشهدا(ع) بر پا می‌شود، از رادیولوژی، دستگاه‌ها و امکانات پیشرفته خبری نیست و فقط باید به مدد دانش و تجربه ‌خود و توسل به سیدالشهدا(ع) شکستگی یا دررفتگی و آسیب‌های استخوانی بیماران را تشخیص دهند؛ حتی همان لب مرز بساط اتاق عمل را علم کنند و عمل‌های جراحی سخت و سنگینی را انجام دهند که در اتاق‌های عمل ایزوله و استاندارد هم ممکن است موفقیت‌آمیز نباشد، اما دکتر مهران یوسفی وقتی این عمل‌های جراحی پرریسک را در آنجا انجام می‌دهد، ته دلش همیشه قرص است و امیدوار که جراحی با کمترین خطا انجام می‌شود. او می‌گوید: «بارها پیش آمده که پس از بازگشت از سفر کربلا، مراحل مختلف عمل‌های جراحی را دوباره مرور کرده و متوجه شده‌ام با نظر و مدد امام حسین(ع) تشخیص و عمل جراحی کاملا دقیق انجام شده است.

وسیله ای برای شفای بیماران
در همان سفرها هم از خداوند خواسته که خدمت به عاشقان اباعبدالله(ع) را روزی و قسمتش کند. او می‌گوید: «من در جوانی چندبار به‌عنوان زائر به زیارت کربلا رفته بودم، اما همیشه دوست داشتم در لباس پزشک به پابوس امام حسین(ع) بروم تا از معنویت این سفر بهره بیشتری ببرم.» نخستین‌بار یوسفی در سال 1398 و در همان زمانی که عده‌ای از زائران به دلیل بمب گذاری به شهادت رسیدند، همراه 3نفر از دوستانش به سفر کربلا می‌رود و پس از آن هر سال توفیق خدمت به زائران پیاده‌روی اربعین نصیب آقای دکتر ارتوپد شده است. همسر یوسفی هم پزشک قابل و صبوری است که در سفرهای کربلا او را همراهی می‌کند و وقتی خستگی و کمبود امکانات، تاب و توان آقای دکتر را می‌برد، خانم دکتر سنگ‌صبورش می‌شود و دلداری‌های او به آقای دکتر برای ادامه مسیر تاب و توان و انگیزه می‌بخشد. لذت خدمت چندروزه در مراکز درمانی که هلال‌احمر برای زائران مسیر اربعین برپا می‌کند، کافی است که آقای دکتر برای یک سال طبابت انرژی و انگیزه داشته باشد. یوسفی می‌گوید: «من پزشکی را فقط یک حرفه و شغل نمی‌دانم و همیشه از خدا خواسته‌ام مرا وسیله شفای بیمارانی قرار دهد که برای آنها شفا و عافیت مقدر کرده است.» آقای دکتر از خادمین امام غریب(ع) است و در تهران و پاکدشت، بسیاری از بیماران بی‌بضاعت و کم‌بضاعت را به او معرفی می‌کنند تا بدون دریافت هزینه آنها را ویزیت کند و عمل‌های جراحی را که معمولا با هزینه بالایی انجام می‌شود، رایگان انجام دهد. بسیاری از مؤسسات خیریه‌ای هم که در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان بیماران بی‌بضاعت را می‌شناسند، از دکتر یوسفی برای درمان آنها کمک می‌گیرند.

رؤیایی که به واقعیت تبدیل شد
 پزشک شدن دکتر مهربان و خوشروی شیرازی حکایتی شنیدنی دارد. او تعریف می‌کند: «وقتی بچه بودم همراه مادربزرگم نزد یک پزشک بنگلادشی بداخلاق رفتیم که با مادربزرگم رفتار خیلی بدی داشت و به او توهین می‌کرد. من از این رفتار پزشک بنگلادشی عصبانی شدم و بعد از کلی داد و هوار، درحالی‌که با سرعت از درمانگاه فرار می‌کردم تا دستش به من نرسد، بلند رو به او گفتم: فکر کردی چون پزشک شدی، آدم هم هستی؟ من پزشک می‌شوم، یک پزشک آدم هم می‌شوم. حالا می‌بینی!» اگرچه همین اتفاق مسیر سرنوشت آقای دکتر را مشخص کرد، اما گویا دل مادربزرگ از سال‌ها پیش عاقبت به خیری نوه‌اش را گواهی داده است. یوسفی تعریف می‌کند: «وقتی هنوز به دنیا نیامده بودم و مادرم باردار بود، او همراه مادربزرگم به درمانگاه مراجعه می‌کنند و در مسیر بازگشت مادربزرگم قیچی کهنه و زنگ‌زده‌ای پیدا می‌کند. مادربزرگ این اتفاق را به فال نیک می‌گیرد، قیچی را به مادرم می‌دهد و می‌گوید ان‌شاء‌الله پسر تو پزشک جراح می‌شود. این قیچی را نگه‌دار و وقتی جراح شد به او بده.» مادر تصور نمی‌کرد روزی رویای مادربزرگ به واقعیت تبدیل شود، ولی قیچی را نگه‌داشت و روزی که پسر مهربان خانواده یوسفی تحصیلاتش در مقطع پزشکی عمومی را به پایان رساند، آن را به پسرش داد. آن قیچی هیچ‌وقت به‌کار آقای دکتر نیامد، ولی هر وقت به آن نگاه می‌کند و مادربزرگش را به‌خاطر می‌آورد، به‌خود تذکر می‌دهد: «باید یک پزشک آدم باشی!»/همشهری
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: