به گزارش شفا آنلاین:قرار گرفتن حیوانات در زندگی بخشی از جامعه حقیقتی است که انکار آن فقط ما را از تحلیل درست، آسیب شناسی و یافتن راهکار برای مدیریت آن دور میکند. گویا در سالهای اخیر عضویت حیوانات در خانواده ها به مرحه ای جدید وارد شده است که منجر به کمرنگ شدن مهمترین عنصر خانواده یعنی فرزندان شده است که البته به معنای حذف آن نیست.
پیشتر هم در اواسط دهه ۹۰ شاهد پیشی گرفتن فرزندخواندگی به جای فرزندآوری بودیم که این موضوع در قشر برخوردار بیشتر به چشم می خورد (حتی زوج هایی که میتوانستند بچهدار بشوند) و برخی آن را برای تصمیمی مناسب برای گسترش مهربانی و برخی نیز تهدید برای فرزندخاندگی تعبیر کردند.
حال شاهد چرخشی جدید در مسیر فرزندآوری هستیم و آن هم تغییر صورت مسئله، با ورود بازیگری جدید یا همان حیوانات خانگی است. حیواناتی که از سگ و گربه گرفته تا سمندر، طوطی، مرغ مینا، مار و البته دیگر حیوانات تزیینی امروز بیش از هر زمان دیگری تهدیدی جدی برای بقای یک خانواده محسوب می شوند و برخی نیز با کمال میل این موضوع را پذیرفته و حیوانات را جایگزین فرزندانشان می کنند.
با این وجود چه برخی آن را خوش بدانند یا بد، پدیده نگهداری حیوانات خانگی و ترجیح آن به فرزندآوری در حال گسترش است. امروزه این پدیده در مسیری حرکت می کند که میتواند تبدیل به یک فرهنگ غالب حتی در طبقات متوسط و پایین جامعه شود و بسیاری از کارشناسان معتقدند که این معضل باید مورد آسیب شناسی و تحلیل جدی قرار گیرد.
خاستگاه پرورش حیوانات خوانگی
تاریخچه آشکار و مستندی برای خاستگاه حیوانداری در جمع خانواده وجود ندارد و عمده استفاده از حیوانات خانگی به ۲ دسته تقسیم می شدند که دسته نخست برای معیشت (شامل گاو، گوسفند، بز و مرغ و... بودند) و دسته دوم برای مراقبت بود که شامل سگ ها می شد و انسان برای حفاظت از گله ها و اموال از آن بهره می برد.
اما نگهداری از حیوانات به عنوان عضوی در خانهها، بیشتر در نزد امپراتوران و اشراف و خانواده های سلطنتی در کشورهای مختلف تا حدودی مرسوم بود. سگ و گربه عادی ترین این حیوانات بودند و تمساح و شیر و ببر خاص ترین شان. برای مثال در سنگ نگاره های مصر شاهد استفاده از کروکودیل های رود نیل به عنوان حیوان خانگی (البته نه رام شده) هستیم.
اما به طور دقیقتر از اوایل قرن بیستم به خصوص در جوامع غربی یعنی اروپا و آمریکا شاهد استفاده از حیوانات خانگی به عنوان عضوی از خانواده هستیم. منظور از عضو خانواده یعنی منسوخ شدن کاربرد سنتی این حیوانات در شکل سنتی (یعنی محافظت یا معیشت) است.
رفته رفته با نگاهداری هنرمندان و چهره های مشهور (به عنوان الگوهای فرهنگی و اجتماعی یا اصطلاحا سلبریتیها) از حیوانات خانگی و نمایش آنها به عنوان سبکی جدید از زندگی که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت، حیوانات به عنوان عضوی از خانواده غربی پذیرفته شدند. همین الگو نیز در اواسط دهه پنجاه وارد ایران شد و اکنون نیز در حال پیشروی است.
دکتر شاپور رضا شجاعی رئیس جامعه دامپزشکان ایران مرداد ماه پارسال اعلام کرد که «براساس آمار سازمان دامپزشکی در سال گذشته چیزی بین ۶ الی ۸ میلیون حیوان خانگی از نوع سگ و گربه در کشور داریم و از هر ۱۰ ایرانی یک نفر حیوان خانگی دارد.»
البته با توجه به روند افزایش تعداد حیوانان خانگی و سرعتگیری آن در چند سال اخیر، به نظر میرسد شمار حیوانات خانگی از آمار اعلام شده نیز پیشی گرفته باشد.
چرا حیوان خواندگی؟
صدیقه خسروانی کارشناس و مشاور مسائل خانواده در این خصوص به ایرنا، گفت: خارج از مسائل اعتقادی و دینی که البته در شرع هم حمایت از حیوانات توصیه شده است، نگهداری از حیوانات با توجه به گسترش شهرها و روستاها و اینکه انسان عرصه را برای حیوانات تنگ کرده، رفتاری خداپسندانه و نشان دهنده درجه انسانیت است.
وی ادامه داد: اما آن چه امروز به عنوان حیوان خواندگی شما از آن نام می برید و اینکه رفته رفته جای فرزندآوری را گرفته موضوعی مجزا و نیازمند تحلیل است. به نظر می رسد حیوان خواندگی دارای یک علت نیست و پدیدهای چند عاملی است. مهربانی، دلسوزی، سرگرمی، تنهایی، امنیت اجتماعی، فخرفروشی و حتی ارضای نیاز درونی همگی میتوانند عوامل حیوان خواندگی باشد، اما ابتدا باید فراوانی حیوانخواندگی در میان اقشار مختلف را سنجید تا تحلیل بهتری داشت.
به گفته خسروانی، آنچه امروز به عنوان حیوان خواندگی و همزیستی با حیوانات مرسوم است، بیشتر در اقشار برخوردار جامعه مشاهده می شود که البته در سالهای اخیر در حال نفوذ و گسترش میان قشر متوسط هم است. به عبارتی طبقه متوسط نیز بنابر دلایل خود و عوامل بیرونی و اجتماعی در حال استقبال از حیوانخواندگی به جای فرزندخواندگی است.
کارشناس مسائل خانواده رواج حیوان خواندگی در قشر برخوردار را تشریح کرد و گفت: یعنی قشری به سمت همزیستی با حیوانات رفته و از فرزندآوری دوری می کند که دارای توان مالی بوده و کمتر بهانه اقتصادی برای رویگردانی از فرزنددار شدن دارد.
خسروانی ادامه داد: با وجود اینکه تجربه همزیستی با حیوانات در جوامع غربی بدون عامل اقتصادی وجود دارد، اما من معتقد هستم که عواملی همچون تنهایی ناشی از تک فرزندی والدین، فخرفروشی، سرگرمی و دغدغه امنیت اجتماعی دلایل واضح تری برای طبقه برخوردار است. شاید بپرسید چرا به حمایت حیوانات اشاره نشد، زیرا حمایت از حیوانات با مسئله جایگزینی حیوان با فرزند کاملاً مقوله ای متفاوت است.
امنیت اجتماعی بالای هرم همزیستی با حیوانات
کارشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه تمامی عوامل ذکر شده با توجه به سبک زندگی فرد و عوامل بیرونی اثرگذاری متفاوتی دارند، گفت: اما من معتقد هستم امروز رواج حیوان خواندگی به خصوص در زوج های جوان بیش از هر عامل دیگری ریشه در تصور کاهش امنیت اجتماعی و تاریک نمایی آینده فرزند است.
خسروانی توضیح داد: نباید اتفاقات چندسال اخیر چه در حوزه اجتماعی و چه در حوزه اقتصادی را نادیده گرفت. به عبارتی بحران های اجتماعی، بیثباتی اقتصادی، فضای رسانهای و فرهنگی ناامید کننده و بی توجهی مدیران به نیازها و خواسته های اجتماعی همگی باعث شده تصور از امنیت اجتماعی به سطح بسیار پایینی سقوط کند و در کنار آن سرخوردگی نسلی باعث شده که بخشی از جامعه با توجه به نیاز ذاتی به همزیستی، حیوانات را گزینه ای بهتر بدانند.
خسروانی معتقد است که در کنار فواید نگهداری از حیوانات خانگی برای درمان بسیاری از اختلالات از جمله افسردگی و تنهایی و انزوا، چنانچه این عوامل عمیقتر شود، نه تنها با عقب نشینی بیشتر خانواده ها به خصوص نسل جوان از فرزندآوری مواجه می شویم، بلکه اساس خانواده نیز ممکن است با چالش مواجه شود.
القای دنیای مدرن؛ مادرشدن افتخار نیست
مشاور خانواده و کارشناس علوم تربیتی نیز عنوان کرد: در دوره های زندگی سنتی خانواده محوری حاکم بود اما امروز کانون خانواده با ورود تکنولوژی و حکمرانی تحت تاثیر قرار گرفته و اعضا احساس تنهایی می کنند.
الهام بنی هاشم گفت: آدم های جامعه امروز برای فرار از تنهایی به یک موجود زنده بی آزار پناه آورده اند تا از بار تنهایی خود بکاهند، دلیل دوم تجربه زیست مادران و پدرانی است که مورد مشاهده نسل جوان قرار می گیرند و به ثمری که از فرزندآوری نیاز داشتند، دست نیافته اند.
وی ادامه داد: انسان امروزی تصمیم گرفت راهی سودبخش تر و کم دردسرتر انتخاب کند و به حیوان خانگی پناه ببرد که قابلیت رها کردن داشته باشد.
به گفته بنی هاشم، از سوی دیگر نداشتن حقوق مناسب و شرایط نامساوی از تمایل زنان برای فرزندآوری کاسته است، از عوامل دیگر نیز تغییر فکر سنتی به مدرن است. شاید در دنیای مدرن، سختی فرزندپروری و عدم اطمینان به آینده و حس ناایمنی، زوج ها را به سمت حیوان خواندگی برده است تا به غریزه والد بودن هم پاسخ داده باشند.
به گفته وی این پدیده اما در صورت ادامه و عدم فرهنگ سازی نه تنها به رفتاری عادی تغییری چهره می دهد، بلکه به آسیبی تبدیل خواهد شد که نخستین قربانی آن فرزندآوری خواهد بود./ایرنا